بازگشت

سفيه كيست ؟


بـه دنبال بحثى كه در آيات پيش در باره يتيمان گذشت اين آيه و آيه بعد, آن را تكميل مى كند, و مـى فـرمايد: ((اموال و ثروتهاى خود را به دست افراد سفيه نسپاريد)) (ولا تؤتوا السفها اموالكم ) و بگذاريد در مسائل اقتصادى رشد پيداكنند تا اموال شما در معرض مخاطره و تلف قرار نگيرد.
منظور از ((سفاهت )) در اين جمله , عدم رشد كافى در خصوص امور مالى است بطورى كه شخص نتواند سرپرستى اموال خود را به عهده گيرد و در مبادلات ,منافع خود را تامين نمايد.
در جمله بعد قرآن تعبير جالبى در باره اموال و ثروتها كرده و مى گويد: ((اين سرمايه هاى شما كه قوام زندگانى و اجتماع شما به آن است و بدون آن نمى توانيدكمر راست كنيد)) به دست سفيهان و اسرافكاران نسپاريد (التى جعل اللّه لكم قياما).
از اين تعبير به خوبى اهميتى را كه اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مى شود, و بـه عكس آنچه در انجيل كنونى ((31)) مى خوانيم كه ((شخص پولدار هرگز وارد ملكوت آسمانها نمى شود)) اسلام مى گويد ملتى كه فقير باشد هرگزنمى تواند كمر راست كند و عجب اين است كـه آنـهـا بـا آن تـعـلـيمات غلط به كجارسيده اند و ما با اين تعليمات عالى در چه مرحله اى سير مى كنيم !.
در پـايـان آيـه دو دسـتور مهم در باره يتيمان مى دهد نخست اين كه ((خوراك وپوشاك آنها را از طريق اموالشان تامين كنيد)) (وارزقوهم فيها واكسوهم ).
تا با آبرومندى بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند.
ديگر اين كه : ((بايتيمان بطورشايسته سخن گوييد)) (وقولوا لهم قولا معروفا).
يعنى , با عبارات و سخنان دلنشين و شايسته هم كمبود روانى آنها را برطرف سازيدو هم به ((رشد عقلى )) آنها كمك كنيد تا به موقع بلوغ از رشد عقلى كافى برخوردارباشند, و به اين ترتيب برنامه سازندگى شخصيت آنها نيز جز وظايف سرپرستان خواهد بود.
(آيه 6)ـ در اين آيه دستور ديگرى در باره يتيمان و سرنوشت اموال آنها داده و مى فرمايد: ((يتيمان را بيازماييد تا هنگامى كه به حد بلوغ برسند)) (وابتلوا اليتامى حتى اذا بلغوا النكاح ).
((و اگـر در ايـن مـوقـع در آنـهـا رشـد (كـافى ) براى اداره اموال خود يافتيد,اموالشان را به آنها بازگردانيد)) (فان آنستم منهم رشدا فادفعوا اليهم اموالهم ).
سپس بار ديگر به سرپرستان تاكيد مى كند, مى گويد: ((و پيش از آن كه بزرگ شوند اموالشان را از روى اسراف نخوريد)) (ولا تاكلوها اسرافا وبدارا ان يكبروا).
و ديـگـر ايـن كـه : ((سـرپرستان ايتام اگر متمكن و ثروتمندند نبايد به هيچ عنوانى از اموال ايتام اسـتـفـاده كنند و اگر فقير و نادار باشند تنها مى توانند (در برابر زحماتى كه به خاطر حفظ اموال يـتيم متحمل مى شوند) با رعايت عدالت و انصاف ,حق الزحمه خود را از اموال آنها بردارند)) (ومن كان غنيا فليستعفف ومن كان فقيرافلياكل بالمعروف ).
سپس به آخرين حكم در باره اوليا ايتام اشاره كرده , مى فرمايد: ((هنگامى كه مى خواهيد اموال آنها را بـه دسـت آنـهـا بسپاريد گواه بگيريد)) تا جاى اتهام و نزاع وگفتگو باقى نماند)) (فاذا دفعتم اليهم اموالهم فاشهدوا عليهم ).
در پـايان آيه مى فرمايد: اما بدانيد كه حساب كننده واقعى خداست و مهمتر ازهر چيز اين است كه حساب شما نزد او روشن باشد, اوست كه اگر خيانتى از شماسر زند و بر گواهان مخفى بماند به حساب آن رسيدگى خواهد كرد ((و خداوند براى محاسبه كافى است )) (وكفى باللّه حسيبا).
آيـه 7ـ شـان نزول : در عصر جاهليت عرب , رسم چنين بود كه تنها مردان را وارث مى شناختند, و زنـان و كودكان را از ارث محروم مى ساختند و ثروت ميت را (درصورتى كه مرد نزديكى نبود) در مـيـان مردان دورتر قسمت مى كردند, تا اين كه يكى از انصار به نام ((اوس بن ثابت )) از دنيا رفت , عـمـوزاده هـاى وى امـوال او را ميان خودتقسيم كردند, و به همسر و فرزندان خردسال او چيزى ندادند, همسر او به پيامبر(ص ) شكايت كرد.
در ايـن مـوقع آيه نازل شد و پيامبر آنها را خواست و دستور داد در اموال مزبور, هيچ گونه دخالت نكنند و آن را براى بازماندگان درجه اول او بگذارند.