بازگشت

باز هم دفاع از حقوق زنان ـ


در ايـن آيـه بـه دو عادت ناپسند دوران جاهليت اشاره گرديده و به مؤمنان هشدار داده شده كه آلوده آنها نشوند.
1ـ آيـه مـى گـويـد: ((اى افـراد با ايمان ! براى شما حلال نيست كه از زنان از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها) ارث ببريد)) (ي ايها الذين آمنوا لا يحل لكم ان ترثوا النس كرها).
2ـ يـكـى ديـگـر از عـادات نـكـوهـيـده آنـها اين بود كه زنان را با وسايل گوناگون ,تحت فشار مـى گـذاشـتـند تا مهر خود را ببخشند و طلاق گيرند, آيه مورد بحث اين كاررا ممنوع ساخته , مـى فـرمـايد: ((آنها را تحت فشار قرار ندهيد به خاطر اين كه قسمتى از آنچه را به آنها داده ايد (از مهر) تملك كنيد)) (ولا تعضلوهن لتذهبوا ببعض م اتيتموهن ).
ولى اين حكم , استثنايى دارد كه در جمله بعد به آن اشاره شده و آن اين است كه اگر آنها مرتكب عـمـل زشـت گردند شوهران مى توانند آنها را تحت فشار قراردهند, تا مهر خود را حلال كرده و طـلاق بگيرند همان طور كه آيه مى گويد: ((مگراين كه عمل زشت آشكارى انجام دهند)) (الا ان ياتين بفاحشة مبينة ).
منظور از ((فاحشة مبينة )) (عمل زشت آشكار) در آيه فوق هرگونه مخالفت شديد زن و نافرمانى و ناسازگارى او را شامل مى شود.
سـپس دستور معاشرت شايسته و رفتار انسانى مناسب با زنان را صادرمى كند, مى فرمايد: و با آنها بطور شايسته معاشرت كنيد)) (وعاشروهن بالمعروف ).
و به دنبال آن اضافه مى كند, حتى ((اگر به جهاتى از همسران خود رضايت كامل نداشته باشيد و بـر اثـر امورى آنها در نظر شما ناخوشايند باشند (فورا تصميم به جدايى نگيريد و تا آنجا كه قدرت داريد مدارا كنيد, زيرا ممكن است شما درتشخيص خود گرفتار اشتباه شده باشيد) و اى بسا آنچه را نمى پسنديد خداوند درآن خير و بركت و سود فراوانى قرار داده باشد)) (فان كرهتموهن فعسى ان تكرهواشيئا ويجعل اللّه فيه خيرا كثيرا).
آيه 20ـ شان نزول : پيش از اسلام رسم بر اين بود كه اگر مى خواستند همسرسابق را طلاق گويند و ازدواج جـديـدى كـنـنـد بـراى فـرار از پرداخت مهر, همسر خودرا به اعمال منافى عفت متهم مـى كـردند, و بر او سخت مى گرفتند, تا حاضر شود مهرخويش را كه معمولا قبلا دريافت مى شد بپردازد, و طلاق گيرد, و همان مهر را براى همسر دوم قرار مى دادند.
آيه نازل شد و اين كار زشت را مورد نكوهش قرار داد.
تـفـسـير: اين آيه نيز براى حفظ قسمت ديگرى از حقوق زنان نازل گرديده ومى گويد: ((و اگر تصميم گرفتيد كه همسر ديگرى به جاى همسر خود انتخاب كنيد ومال فراوانى (به عنوان مهر) بـه او پـرداخـتـه ايد, چيزى از آن را نگيريد)) (وان اردتم استبدال زوج مكان زوج و اتيتم احديهن قنطارا فلا تاخذوا منه شيئا).
سپس اشاره به طرز عمل دوران جاهليت در اين باره كه همسر خود را متهم به اعمال منافى عفت مـى كـردنـد نـمـوده , مى فرمايد: ((آيا براى باز پس گرفتن (مهر)زنان متوسل به تهمت و گناه مى شويد)) (اتاخذونه بهتانا واثما مبينا).
يـعـنـى , اصـل عـمل , ظلم است و گناه , و متوسل شدن به يك وسيله ناجوانمردانه و غلط, گناه آشكار ديگرى است .
(آيـه 21)ـ در ايـن آيـه مـجـددا بـراى تـحـريـك عـواطـف انـسانى مردان اضافه مى كند كه شما وهـمسرانتان مدتها درخلوت وتنهايى با هم بوده ايد همانند يك روح در دوبدن ((چگونه آن (مهر)را بـازپـس مـى گـيريد در حالى كه بايكديگر تماس وآميزش كامل داشته ايد)) و همچون بيگانه ها و دشـمـنـان با يكديگر رفتار مى كنيد, و حقوق مسلم آنها را پايمال مى نماييد ! (وكيف تاخذونه وقد افضى بعضكم الى بعض ).
سـپـس مـى فـرمـايد: از اين گذشته ((همسران شما پيمان محكمى به هنگام عقدازدواج از شما گـرفته اند)) چگونه اين پيمان مقدس و محكم را ناديده مى گيريد واقدام به پيمان شكنى آشكار مى كنيد ؟ (واخذن منكم ميثاقا غليظا).
آيـه 22ـ شـان نـزول : پس از اسلام , حادثه اى براى يكى از مسلمانان پيش آمدو آن اين كه : يكى از انـصـار بـه نـام ((ابـوقيس )) از دنيا رفت , فرزندش به نامادرى خودپيشنهاد ازدواج نمود, آن زن گـفـت : مـن تـو را فـرزنـد خـود مـى دانـم و چنين كارى راشايسته نمى بينم ولى با اين حال از پيغمبر(ص ) كسب تكليف مى كنم , سپس موضوع را خدمت پيامبر(ص ) عرض كرد, و كسب تكليف نمود, آيه نازل شد و از اين كار (كه در زمان جاهليت معمول بود) به شدت نهى كرد.
تـفـسير: همان طور كه در شان نزول نيز اشاره شد, آيه خط بطلان به يكى ازاعمال ناپسند دوران جـاهـلـيـت مـى كـشد و مى گويد: ((با زنانى كه پدران شما با آنهاازدواج كرده اند هرگز ازدواج نكنيد)) (ولا تنكحوا ما نكح آباؤكم من النس).
اما از آنجا كه هيچ قانونى معمولا شامل گذشته نمى شود, اضافه مى فرمايد:((مگر ازدواجهايى كه (پيش از نزول اين حكم ) انجام شده است )) (الا ما قد سلف ).
سـپس براى تاكيد مطلب , سه تعبير شديد در باره اين نوع ازدواج بيان كرده ,مى گويد: ((زيرا اين كار, عمل زشتى است )) (انه كان فاحشة ).
و بـعـد اضـافـه مى كند: ((عملى است كه موجب تنفر)) در افكار مردم است S(يعنى طبع بشر آن را نمى پسندد (ومقتا).
و در پايان مى فرمايد: ((روش نادرستى است )) (وس سبيلا ).
حتى در تاريخ مى خوانيم كه مردم جاهلى نيز اين نوع ازدواج را ((مقت ))(تنفرآميز) و فرزندانى كه ثمره آن بودند ((مقيت )) (فرزندان مورد تنفر) مى ناميدند.
(آيه 23)