بازگشت

محكمه صلح خانوادگي


كه در آيه فوق به آن اشاره شده يكى از شاهكارهاى اسلام است اين محكمه امتيازاتى دارد كه ساير محاكم فاقد آن .
هستند, از جمله :.
1ـ در مـحـيـط خـانواده نمى توان تنها با مقياس خشك قانون و مقررات بى روح گام برداشت , لذا دسـتـور مـى دهد كه داوران اين محكمه كسانى باشند كه پيوندخويشاوندى به دو همسر دارند و مى توانند عواطف آنها را در مسير اصلاح تحريك كنند.
2ـ در مـحـاكم عادى قضايى طرفين دعوا مجبورند براى دفاع از خود, هرگونه اسرارى كه دارند فاش سازند مسلم است كه اگر زن و مرد در برابر افراد بيگانه واجنبى اسرار زناشويى خود را فاش سـازند احساسات يكديگر را چنان جريحه دارمى كنند كه اگر به اجبار به منزل و خانه باز گردند, ديگر از آن صميميت و محبت سابق خبرى نخواهد بود.
3ـ داوران در مـحـاكم معمولى , در جريان اختلافات غالبا بى تفاوتند درحالى كه در محكمه صلح فاميلى حكمين نهايت كوشش را به خرج مى دهند كه صلح و صميمت در ميان اين دو برقرار شود و به اصطلاح آب رفته , به جوى باز گردد!.
4ـ از هـمـه ايـنـهـا گـذشـتـه چـنـين محكمه اى هيچ يك از مشكلات و هزينه هاى سرسام آور و سرگردانى محاكم معمولى را ندارد.
(آيـه 36)ـ در اين آيه يك سلسله از حقوق اعم از حق خدا و بندگان و آداب معاشرت با مردم بيان شده است , و روى هم رفته ده دستور از آن استفاده مى شود.
1ـ نـخست مردم را دعوت به عبادت و بندگى پروردگار و ترك شرك وبت پرستى كه ريشه اصلى تمام برنامه هاى اسلامى است مى كند, دعوت به توحيدو يگانه پرستى روح را پاك , و نيت را خالص , و اراده را قـوى , وتـصميم را براى انجام هر برنامه مفيدى محكم مى سازد, و از آنجا كه آيه بيان يك رشته از حقوق اسلامى است , قبل از هر چيز اشاره به حق خداوند بر مردم كرده , مى گويد: ((و خدا رابپرستيد و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد)) (واعبدواللّه ولا تشركوا به شيئا).
2ـ سپس مى گويد: ((و به پدر و مادر نيكى كنيد)) (وبالوالدين احسانا).
حق پدر و مادر از مسائلى است كه در قرآن مجيد زياد روى آن تكيه شده وكمتر موضوعى است كه اين قدر مورد تاكيد واقع شده باشد, و در چهار مورد ازقرآن , بعد از توحيد قرار گرفته است .
3ـ ((همچنين به خويشاوندان )) نيكى كنيد (وبذى القربى ).
ايـن مـوضـوع نيز از مسائلى است كه در قرآن تاكيد فراوان در باره آن شده است , گاهى به عنوان ((صله رحم )), و گاهى به عنوان ((احسان و نيكى به خويشاوندان )).
4ـ سـپـس اشـاره بـه حقوق ((ايتام )) كرده , و افراد با ايمان را توصيه به نيكى درحق ((يتيمان )) مـى كـنـد (واليتامى ) زيرا در هر اجتماعى بر اثر حوادث گوناگون هميشه كودكان يتيمى وجود دارنـد كـه فـرامـوش كـردن آنـها نه فقط وضع آنان را به خطرمى افكند, بلكه وضع اجتماع را نيز به خطر مى اندازد.
5ـ بعد از آن حقوق ((مستمندان )) را يادآورى مى كند (والمساكين ).
زيـرا در هـر اجتماعى افرادى معلول و از كار افتاده و مانند آن وجود دارند كه فراموش كردن آنها برخلاف تمام اصول انسانى است .
6ـ سـپس توصيه به نيكى در حق ((همسايگان نزديك )) مى كند (والجار ذى القربى )7ـ سپس در باره ((همسايگان دور)) سفارش مى كند (والجار الجنب ).
((حـق هـمـسـايـگـى )) در اسـلام بـه قدرى اهميت دارد كه در وصاياى معروف اميرمؤمنان (ع ) مى خوانيم : مازال (رسول اللّه ) يوصى بهم حتى ظننا انه سيورثهم :((آنقدر پيامبر(ص ) در باره آنها سفارش كرد, كه ما فكر كرديم شايد دستور دهدهمسايگان از يكديگر ارث ببرند)).
در حديث ديگرى از پيامبر(ص ) نقل شده كه در يكى از روزها سه بار فرمود:واللّه لا يؤمن : ((به خدا سوگند چنين كسى ايمان ندارد)).
يـكـى پـرسـيـد چه كسى ؟ پيامبر(ص ) فرمود: الذى لا يامن جاره بوائقه : ((كسى كه همسايه او از مزاحمت او در امان نيست ))!.
8ـ سـپس قرآن در باره كسانى كه با انسان دوستى و مصاحبت دارند, توصيه مى كرده , مى فرمايد: ((و به دوست و همنشين )) نيكى كنيد (والصاحب بالجنب ).
البته ((صاحب بالجنب )) معنايى وسيعتر از دوست و رفيق دارد, به اين ترتيب آيه يك دستور جامع و كلى براى حسن معاشرت نسبت به تمام كسانى كه با انسان ارتباط دارند مى باشد, اعم از دوستان واقعى , و همكاران , و همفسران , و مراجعان ,و شاگردان , و مشاوران , و خدمتگذاران .
9ـ دسـتـه ديـگـرى كه در اينجا در باره آنها سفارش شده , كسانى هستند كه درسفر و بلاد غربت احتياج پيدا مى كنند و با اين كه ممكن است در شهر خود افرادمتمكنى باشند, در سفر به علتى وا مى مانند مى فرمايد: ((و واماندگان )) (وابن السبيل ).
10ـ در آخـرين مرحله توصيه به نيكى كردن نسبت به بردگان كرده ,مى فرمايد: ((و بردگانى كه مالك آنها هستيد)) (وما ملكت ايمانكم ).
در حـقـيقت آيه با حق خدا شروع شده و با حقوق بردگان ختم مى گردد و تنهااين آيه نيست كه در آن در باره بردگان توصيه شده , بلكه در آيات مختلف ديگر نيزدر اين زمينه بحث شده است .
در پـايان آيه هشدار مى دهد و مى گويد: ((خداوند افراد متكبر و فخرفروش رادوست نمى دارد)) (ان اللّه لايحب من كان مختالا فخورا).
به اين ترتيب هر كس از فرمان خدا سرپيچى كند و به خاطر تكبر, از رعايت حقوق خويشاوندان , پدر و مـادر, يتيمان , مسكينان , ابن السيبيل و دوستان سر باززند محبوب خدا و مورد لطف او نيست و هر كس كه مشمول لطف او نباشد از هرخير و سعادتى محروم است .
(آيه 37)