بازگشت

نتيجه داوري طاغوت


بـه دنـبال نهى شديدازمراجعه به طاغوت , و داوران جور, نتايج اين گونه داوريها و دستاويزهايى كه مـنـافـقـان براى توجيه كار خود به آن متشبث مى شدند, دراين آيه و دو آيه بعد مورد بررسى قرار گرفته است .
در آيه مورد بحث مى فرمايد: اين گونه مسلمان نماها نه تنها براى داورى به سراغ طاغوت مى روند, بـلـكـه هـنـگامى كه به آنها گفته شود به سوى آنچه خداوندنازل كرده , و به سوى پيامبر بياييد, مـنـافقان را مى بينى كه از (قبول دعوت ) تواعراض مى كنند)) و با اصرار روى اين كار مى ايستند (واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل اللّه والى الرسول رايت المنافقين يصدون عنك صدودا).
يـعـنـى : مـقـاومـت و اصرار آنها در اين كار نشان دهنده روح نفاق و ضعف ايمان آنهاست , وگرنه بادعوت پيامبر(ص ) بيدارمى شدند وبه اشتباه خود معترف مى گشتند.
(آيـه 62)ـ باز در اين آيه روى سخن به پيامبر(ص ) است , مى فرمايد: ((پس چگونه موقعى كه بر اثر اعـمـالشان گرفتار مصيبتى مى شوند سپس به سراغ تومى آيند)) ! (فكيف اذا اصابتهم مصيبة بما قدمت ايديهم ثم جؤك ).
و در اين موقع ((سوگند ياد مى كنند كه منظور و هدف ما (از بردن داورى نزدديگران ) جز نيكى كردن و ايجاد توافق در ميان (طرفين نزاع ) نبوده است )) (يحلفون باللّه ان اردنا الا احسانا وتوفيقا).
(آيـه 63)ـ ولـى خـدا در ايـن آيـه نقاب از چهره آنها كنار مى زند و اين گونه تظاهرات دروغين را ابطال مى كند, و مى فرمايد: ((اينها كسانى هستند كه خداونداسرار درون دلهاى آنها را مى داند)) (اولئك الذين يعلم اللّه ما فى قلوبهم ).
ولـى در عـيـن حـال به پيامبر خود دستور مى دهد كه : ((از مجازات آنها صرفنظركن )) (فاعرض عنهم ).
و پيامبر(ص ) همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام تا آنجا كه ممكن بود مدارامى كرد, زيرا مامور به ظاهر بود و جز در موارد استثنايى آنها را مجازات نمى كرد.
سپس دستور مى دهد كه : ((آنها را موعظه كن و اندرز ده و با بيانى رسا (كه دردل و جان آنها نفوذ كند) نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد كن )) (وعظهم وقل لهم فى انفسهم قولا بليغا).
(آيه 64)ـ قرآن در آيات گذشته مراجعه به داوران جور را شديدا محكوم نمود, در اين آيه به عنوان تاكيد مى گويد.
((مـا هـيـچ پـيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين منظور كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود)) و هيچ گونه مخالفتى نسبت به آنها انجام نگردد (وما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن اللّه ).
زيـرا آنـهـا هـم رسـول و فـرستاده خدا بوده اند و هم رئيس حكومت الهى ,بنابراين , مردم موظف بوده اند هم از نظر بيان احكام خداوند و هم از نظر چگونگى اجراى آن از آنها پيروى كنند, و تنها به ادعاى ايمان قناعت نكنند.
سپس در دنباله آيه راه بازگشت را به روى گناهكاران و آنها كه به طاغوت مراجعه كردند, و يا به نـحوى از انحا مرتكب گناهى شدند, گشوده و مى فرمايد:((اگر آنها هنگامى كه به خويش ستم كردند, به سوى تو مى آمدند و از خدا طلب آمرزش مى نمودند و پيامبر هم براى آنها طلب آمرزش مـى نـمـود, خدا را توبه پذير ومهربان مى يافتند)) (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جؤك فاستغفروا اللّه واستغفر لهم الرسول لوجدوا اللّه توابا رحيما).
اشـاره بـه اين كه فايده اطاعت فرمان خدا و پيامبر(ص ) متوجه خود شمامى شود و مخالفت با آن يـك نـوع سـتـم بـه خويشتن است زيرا زندگى مادى شما را به هم مى ريزد و از نظر معنوى مايه عقب گرد شماست .
از اين آيه ضمنا پاسخ كسانى كه توسل جستن به پيامبر و يا امام را يك نوع شرك مى پندارند روشن مـى شـود, زيـرا اين آيه صريحا مى گويد كه آمدن به سراغ پيامبر(ص ) و او را بر درگاه خدا شفيع قرار دادن , و وساطت و استغفار او براى گنهكاران مؤثر است , و موجب پذيرش توبه , و رحمت الهى است .
آيـه 65ـ شـان نـزول : ((زبيربن عوام )) كه از مهاجران بود با يكى از انصار(مسلمانان مدينه ) بر سر آبـيـارى نخلستانهاى خود كه در كنار هم قرار داشتند,اختلافى پيدا كرده بودند, هر دو براى حل اختلاف خدمت پيامبر(ص ) رسيدند,پيامبر نيز در ميان آنها داورى كرد.
امـا ايـن مـرد انصارى به ظاهر مسلمان , از داورى عادلانه پيامبر(ص ) ناراحت شد و گفت : آيا اين قـضاوت به خاطر آن بود كه زبير, عمه زاده توست ؟ ! پيامبر(ص ) ازاين سخن بسيار ناراحت شد به حدى كه رنگ رخسار او دگرگون گرديد, در اين موقع آيه نازل شد و به مسلمانان هشدار داد.