بازگشت

اهميت فريضه نماز


بـه دنـبـال دسـتـور نـمـاز خـوف در آيه قبل و لزوم بپاداشتن نماز حتى در حال جنگ در اين آيه مـى فرمايد: ((پس از اتمام نماز ياد خدا را فراموش نكنيد, و در حال ايستادن و نشستن و زمانى كه بـر پـهلو خوابيده ايد به ياد خدا باشيد و از او كمك بجوييد)) (فاذا قضيتم الصلوة فاذكروا اللّه قياما وقعودا وعلى جنوبكم ).
منظور از ياد خدا در حال قيام و قعود و بر پهلو خوابيدن , ممكن است همان حالات مختلف جنگى كه سربازان گاهى در حال ايستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلو خوابيدن , سلاحهاى مختلف جنگى از جمله وسيله تيراندازى را به كارمى برند, بوده باشد.
آيه فوق در حقيقت اشاره به يك دستور مهم اسلامى است , كه معنى نماز خواندن در اوقات معين اين نيست كه در ساير حالات انسان از خدا غافل بماند.
سـپـس قـرآن مـى گويد: دستور نماز خوف يك دستور استثنايى است و ((به مجرد اين كه حالت خوف زائل گشت , بايد نماز را به همان طرز عادى انجام دهيد))(فاذا اطماننتم فاقيموا الصلوة ).
و در پايان سر اين همه سفارش و دقت را در باره نماز چنين بيان مى دارد:((زيرا نماز وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است )) (ان الصلوة كانت على المؤمنين كتابا موقوتا).
آيـه 104ـ شـان نـزول : از ابـن عـبـاس چـنـيـن نـقل شده كه : پس از حوادث دردناك جنگ احد پـيـامبراسلام (ص ) بر فراز كوه احد رفت و ابوسفيان نيز بر كوه احدقرار گرفت و با لحنى فاتحانه فـريـاد زد: ((اى مـحـمـد ! يـك روز پـيروز شديم و روزديگر شما)) يعنى اين پيروزى ما در برابر شـكـسـتى كه در بدر داشتيم , پيامبر(ص ) به مسلمانان فرمود: فورا به او پاسخ گوييد, مسلمانان گفتند: ((هرگز وضع ما با شمايكسان نيست , شهيدان ما در بهشتند و كشتگان شما در دوزخ )).
ابوسفيان فرياد زد: ((لنا العزى ولا عزى لكم S( ما داراى بت بزرگ ((عزى ))هستيم و شما نداريد.
پـيـامـبـر(ص ) فـرمـود: شـمـا هم در برابر شعار آنها بگوييد: اللّه مولـينا ولا مولى لكم S( سرپرست و تكيه گاه ما خداست و شما سرپرست و تكيه گاهى نداريد.
ابـوسفيان كه خود را در مقابل اين شعار زنده اسلامى ناتوان ديد, دست ازبت ((عزى )) برداشت و به دامن بت ((هبل )) در آويخت و فرياد زد: اعل هبل !S( سربلندباد هبل .
پـيامبر(ص ) دستور داد كه اين شعار جاهلى را نيز با شعارى نيرومندتر ومحكم تر بكوبند وبگويند: اللّه اعلى واجل !S( خداوند برتر و بالاتر است .
ابـوسـفـيـان كه از اين شعارهاى گوناگون خود بهره اى نگرفت فرياد زد: ميعادگاه ما سرزمين بدرصغرى است .
مـسلمانان از ميدان جنگ بازگشتند در حالى كه از حوادث دردناك احدسخت ناراحت بودندS( در ايـن هـنگام آيه نازل شد و به آنها هشدار داد كه در تعقيب مشركان كوتاهى نكنند و از اين حوادث دردناك ناراحت نشوند.
اين شان نزول به ما مى آموزد كه مسلمانان بايد هيچ يك از تاكتيكهاى دشمن را از نظر دور ندارندS( در بـرابـر مـنـطق دشمنان , منطقهاى نيرومندتر و در برابرسلاحهاى آنها سلاحهاى برتر وگرنه حوادث به نفع دشمن تغييرشكل خواهدداد.
و بنابراين , در عصرى همچون عصر ما بايد به جاى تاسف خوردن در برابرحوادث دردناك و مفاسد وحـشتناكى كه مسلمانان را از هر سو احاطه كرده بطورفعالانه دست به كار شوند, در برابر كتابها ومـطبوعات ناسالم , كتب ومطبوعات سالم فراهم كنند, و در مقابل وسايل تبليغاتى مجهز دشمنان از مـجـهـزتـريـن وسايل تبليغاتى روز استفاده كنند, و در مقابل طرحها و تزها و دكترين هايى كه مكتبهاى مختلف سياسى و اقتصادى و اجتماعى ارائه مى دهند طرحهاى جامع اسلامى را به شكل روز در اخـتـيـار هـمگان قرار دهند, تنها با استفاده از اين روش است كه مى توانند موجوديت خود راحفظ كرده وبه صورت يك گروه پيشرو درجهان درآيند.
تفسير: به دنبال آيات مربوط به جهاد و هجرت , اين آيه براى زنده كردن روح فداكارى در مسلمانان چنين مى گويد: ((هرگز از تعقيب دشمن سست نشويد)) (ولاتهنوا فى ابتغ القوم ).
اشـاره بـه اين كه در مقابل دشمنان سرسخت , روح تهاجم را در خود حفظكنيدS( زيرا از نظر روانى اثر فوق العاده اى در كوبيدن روحيه دشمن دارد.
سـپـس اسـتدلال زنده و روشنى براى اين حكم بيان مى كند و مى گويد: چراشما سستى به خرج دهـيـد ((در حـالـى كـه اگـر شـما در جهاد گرفتار درد و رنج مى شويددشمنان شما نيز از اين ناراحتيها سهمى دارند, با اين تفاوت كه شما اميد به كمك ورحمت وسيع پروردگار عالم داريد و آنـهـا فـاقد چنين اميدى هستند)) (ان تكونواتالمون فانهم يالمون كما تالمون وترجون من اللّه ما لايرجون ).
و در پايان براى تاكيد بيشتر مى فرمايد: ((فراموش نكنيد كه تمام اين ناراحتيها ورنجها و تلاشها و كـوششها و احيانا سستى ها و مسامحه كاريهاى شما از ديدگاه علم خدا مخفى نيست )) (وكان اللّه عليما حكيما).
و بنابراين , نتيجه همه آنها را خواهيد ديد.
آيـه 105ـ شان نزول : در شان نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه : طايفه بنى ابيرق طايفه اى نسبتا معروف بودندS( سه برادر از اين طايفه به نام ((بشر)) و ((بشير))و ((مبشر)) نام داشتند,((بشير)) به خـانـه مسلمانى به نام ((رفاعه )) دستبرد زد و شمشير وزره و مقدارى از مواد غذايى را به سرقت بـرد, فرزند برادر او به نام ((قتاده )) كه ازمجاهدان بدر بود جريان را به خدمت پيامبر(ص ) عرض كرد.
بـرادران سـارق وقـتـى بـاخبر شدند, يكى از سخنوران قبيله خود را ديدند كه باجمعى به خدمت پـيامبر(ص ) بروند و با قيافه حق به جانب سارق را تبرئه كنند, وقتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.
پـيـامـبـر(ص ) طـبـق وظيفه ((عمل به ظاهر)) شهادت اين جمعيت را پذيرفت وقتاده را مورد سـرزنـش قـرار داد, قـتـاده كـه بـيگناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شد وبه سوى عموى خود بـازگـشـت و جريان را با اظهار تاسف فراوان بيان كرد, عمويش او را دلدارى داد و گفت : نگران مباش خداوند پشتيبان ما است .
اين آيه و آيه بعد نازل شد و اين مرد بيگناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى رامورد سرزنش شديد قرار داد.