بازگشت

چگونه ممكن است مسيح , خدا باشد


براى تكميل بحثهاى گذشته در اين آيه شديدا به ادعاى الوهيت مسيح (ع )حمله شده و آن را يك كـفـر آشـكار شمرده و مى گويد: ((بطورمسلم كسانى كه گفتند:مسيح بن مريم خدا است كافر شدند و در حقيقت خدا را انكار كرده اند)) (لقد كفرالذين قلوا ان اللّه هو المسيح ابن مريم ).
بـراى روشـن شـدن مفهوم اين جمله بايد بدانيم كه مسيحيان چند ادعاى بى اساس در مورد خدا دارندS( نخست اين كه : عقيده به خدايان سه گانه دارند, آيه170 سوره نسا به آن اشاره كرده و آن را ابطال مى كند.
ديـگـر اين كه : آنها خداى آفريننده عالم هستى را يكى از خدايان سه گانه مى شمرند و به او خداى پدر مى گويند, قرآن اين عقيده را نيز در آيه 73 همين سوره ابطال مى كند.
ديـگر اين كه خدايان سه گانه در عين تعدد حقيقى , يكى هستند كه گاهى از آن تعبير به وحدت در تثليث مى شود, و اين همان چيزى است كه در آيه فوق به آن اشاره شده كه آنها مى گويند خدا همان مسيح بن مريم و مسيح بن مريم همان خدااست ! و اين دو با روح القدس يك واحد حقيقى و در عين حال سه ذات متعدد راتشكيل مى دهند!.
سـپـس بـراى ابـطـال عـقيده الوهيت مسيح قرآن چنين مى گويد: ((اگر خدابخواهد مسيح و مادرش مريم و تمام كسانى را كه در زمين زندگى مى كنند هلاك كندچه كسى مى تواند جلو آن را بـگـيرد)) (قل فمن يملك من اللّه شيئا ان اراد ان يهلك المسيح ابن مريم وامه ومن فى الا رض جميعا).
اشاره به اين كه مسيح مانند مادرش مريم و مانند همه افراد بشر انسانى بيش نبود و به همين دليل فنا و نيستى در ذات او راه دارد و چنين چيزى , چگونه ممكن است خداوند ازلى و ابدى باشد!.
و در پـايـان آيـه به گفتار آنهايى كه تولد مسيح را بدون پدر دليلى بر الوهيت اومى گيرند پاسخ داده , مـى گـويـد: ((خـداوند حكومت آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو است در اختيار دارد هرگونه مخلوقى بخواهد مى آفريند (خواه انسانى بدون پدر و مادر مانند آدم , و خواه انسانى از پدر و مـادر مـانند انسانهاى معمولى , و خواه فقط از مادر مانند مسيح , اين تنوع خلقت دليل بر قدرت اوسـت و دليل بر هيچ چيزديگر نيست ) و خداوند بر هر چيزى تواناست )) (وللّه ملك السموات والا رض ومابينهما يخلق ما يش واللّه عـلى كـل شى قدير).
(آيـه 18)ـ در ايـن آيـه به يكى از ادعاهاى بى اساس و امتيازات موهومى كه يهود و نصارى داشتند اشـاره كـرده مى گويد: ((يهود و نصارى گفتند: ما فرزندان خداو دوستان او هستيم )) ! (وقالت اليهود والنصارى نحن ابن اللّه واحبؤه )!.
اما مى دانيم كه قرآن با تمام اين امتيازات موهوم مبارزه مى كند و امتياز هرانسانى را تنها در ايمان و عـمـل صـالـح و پرهيزكارى او مى شمرد, لذا در ادامه آيه براى ابطال اين ادعا چنين مى گويد: ((بگو: پس چرا شما را در مقابل گناهانتان مجازات مى كند))؟ (قل فلم يعذبكم بذنوبكم ).
ايـن مـجـازات گـنـاهكاران نشانه آن است كه ادعاى ارتباط فوق العاده با خدا ! تاآنجا كه خود را دوستان , بلكه فرزندان خدا مى شماريد, ادعايى بى اساس است به علاوه تاريخ شما نشان مى دهد كه گـرفـتـار يـك سلسله مجازاتها و كيفرهاى الهى درهمين دنيا نيز شده ايد و اين دليل ديگرى بر بطلان ادعاى شماست .
سـپـس بـراى تـاكـيـد مطلب اضافه مى كند: ((شما بشرى هستيد از مخلوقات خدا, همانند ساير انسانها)) (بل انتم بشر ممن خلق ).
و ايـن يـك قـانون عمومى است كه ((خدا هر كه را بخواهد (و شايسته ببيند)مى بخشد و هر كه را بخواهد (و مستحق ببيند) كيفر مى دهد)) (يغفر لمن يش ويعذب من يش).
از ايـن گـذشـتـه ((هـمه مخلوق خدا هستند و بنده و مملوك او, بنابراين نام فرزندخدا بر كسى گـذاشـتـن مـنـطـقـى نيست )) (وللّه ملك السموات والا رض وما بينهما) ((وسرانجام هم تمام مخلوقات به سوى او باز مى گردند)) (واليه المصير).
(آيـه 19)ـ باز در اين آيه روى سخن به اهل كتاب است : ((اى اهل كتاب واى يهود و نصارى پيامبر مـا بـه سوى شما آمد و در عصرى كه ميان پيامبران الهى فترت و فاصله اى واقع شده بود حقايق را براى شما بيان كرد, مبادا بگوييد از طرف خدا بشارت دهنده و بيم دهنده به سوى ما نيامد)) (ي اهل الكتاب قد جكم رسولنايبين لكم على فترة من الرسل ان تقولوا ما جنا من بشير ولا نذير).
آرى ! ((بشير)) و ((نذير)) يعنى پيامبر اسلام (ص ) (كه افراد با ايمان و نيكوكار را به رحمت و پاداش الـهى بشارت داده و افراد بى ايمان و گنهكار و آلوده را از كيفرهاى الهى بيم مى دهد به سوى شما آمد)) (فقد جكم بشير ونذير).
و در پـايـان آيـه مى فرمايد: ((خداوند بر هر چيز تواناست )) (واللّه على كل شى قدير) يعنى مبعوث سـاختن پيامبران و برانگيختن جانشينان آنها براى نشر دعوت حق در برابر قدرت او ساده و آسان است .
(آيه 20).