بازگشت

پيوند انسانها


پـس از ذكـر داسـتـان فرزندان آدم يك نتيجه گيرى كلى و انسانى در اين آيه شده است , نخست مى فرمايد: ((به خاطر همين موضوع بر بنى اسرائيل مقرر داشتيم كه هرگاه كسى انسانى را بدون ارتكاب قتل , و بدون فساد در روى زمين به قتل برساند,چنان است كه گويا همه انسانها را كشته است و كسى كه انسانى را از مرگ نجات دهد گويا همه انسانها را از مرگ نجات داده است )) (من اجل ذلك كتبنا على بنى اسرائيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد فى الا رض فكانما قتل الناس جميعاومن احياها فكانما احيا الناس جميعا).
چـگـونـه قـتـل يـك انسان مساوى است با قتل همه انسانها و نجات يك نفرمساوى با نجات همه انسانها؟.
آنچه مى توان گفت اين است كه : قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى وتربيتى را بازگو مى كند زيـرا: كـسـى كـه دسـت بـه خون انسان بيگناهى مى آلايد درحقيقت چنين آمادگى را دارد كه انـسـانهاى بيگناه ديگرى را به قتل برساند, او درحقيقت يك قاتل است و طعمه او انسان بيگناه , و مـى دانـيـم تـفـاوتـى در مـيـان انـسـانهاى بيگناه از اين نظر نيست , همچنين كسى كه به خاطر نـوع دوسـتـى و عاطفه انسانى , ديگرى را از مرگ نجات بخشد اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انـسـانـى رادر مـورد هـر بـشـر ديـگرى انجام دهد و با توجه به اين كه قرآن مى گويد: ((فكانما ))اسـتـفـاده مى شود كه مرگ و حيات يك نفر اگر چه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست اما شباهتى به آن دارد.
قابل توجه اين كه , كسى از امام صادق (ع ) تفسير اين آيه را پرسيد, امام فرمود: منظور از ((كشتن )) و ((نـجـات از مـرگ )) كـه در آيـه آمده نجات از آتش سوزى ياغرقاب و مانند آن است , سپس امام سـكوت كرد و بعد فرمود: تاويل اعظم و مفهوم بزرگتر آيه اين است كه ديگرى را دعوت به سوى راه حق يا باطل كند و او دعوتش را بپذيرد.
در پـايان آيه اشاره به قانون شكنى بنى اسرائيل كرده مى فرمايد: ((پيامبران ما بادلايل روشن براى ارشـاد آنـهـا آمـدنـد ولـى بـسيارى از آنها قوانين الهى را درهم شكستند و راه اسراف را در پيش گرفتند)) (ولقد جتهم رسلنا بالبينات ثم ان كثيرامنهم بعد ذلك فى الا رض لمسرفون ).
((اسراف )) در لغت , معنى وسيعى دارد كه هرگونه تجاوز و تعدى از حد راشامل مى شود اگرچه غالبا در مورد بخششها و هزينه ها و مخارج به كار مى رود.
آيه 33ـ شان نزول : نقل شده كه : جمعى از مشركان خدمت پيامبر آمدند ومسلمان شدند اما آب و هواى مدينه به آنها نساخت , رنگ آنها زرد و بدنشان بيمارشد, پيامبر(ص ) براى بهبودى آنها دستور داد بـه خـارج مـديـنـه , در نـقـطه خوش آب وهوايى از صحرا كه شتران زكات را در آنجا به چرا مـى بردند بروند و ضمن استفاده ازآب و هواى آنجا از شير تازه شتران به حد كافى استفاده كنند, آنـهـا چـنين كردند وبهبود يافتند اما به جاى تشكر از پيامبر(ص ) چوپانهاى مسلمان را دست و پا بـريـده وچـشـمـان آنـهـا را از بـيـن بـردنـد و سپس دست به كشتار آنها زدند و از اسلام بيرون رفتندپيامبر(ص ) دستور داد آنها را دستگيركردند و همان كارى كه با چوپانها انجام داده بودند به عنوان مجازات در باره آنها انجام يافت , آيه در باره اين گونه اشخاص نازل گرديد و قانون اسلام را در مورد آنها شرح داد.