بازگشت

داوري ميان دوست و دشمن ـ


از ايـن آيه و چند آيه بعد از آن استفاده مى شود كه قضات اسلام حق دارند باشرايط خاصى در باره جرايم و جنايات غيرمسلمانان نيز قضاوت كنند.
آيه مورد بحث با خطاب (ي ايها الرسول ) ((اى فرستاده !)) آغاز شده , گويابه خاطر اهميت موضوع مى خواهد حس مسؤوليت را در پيامبر(ص ) بيشتر تحريك كند و اراده او را تقويت نمايد.
سـپس به دلدارى پيامبر(ص ) به عنوان مقدمه اى براى حكم بعد پرداخته ومى فرمايد: ((آنها كه با زبـان , مـدعى ايمانند و قلب آنها هرگز ايمان نياورده و در كفر بريكديگر سبقت مى جويند هرگز نـبـايـد مـايه اندوه تو شوند)) زيرا اين وضع تازگى ندارد(لا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر من الذين قالوا آمنا بافواههم ولم تؤمن قلوبهم ).
بـعـد از ذكـر كار شكنيهاى منافقان و دشمنان داخلى به وضع دشمنان خارجى و يهود پرداخته و مـى گـويـد: ((همچنين كسانى كه از يهود نيز اين مسير را مى پيمايندنبايد مايه اندوه تو شوند)) (ومن الذين هادوا).
بعد اشاره به پاره اى از اعمال نفاق آلود كرده , مى گويد: ((آنها زياد به سخنان تو گوش مى دهند) اما اين گوش دادن براى درك و اطاعت نيست , بلكه براى اين است ) كه دستاويزى براى تكذيب و افترا بر تو پيدا كنند)) (سماعون للكذب ).
ايـن جـمله تفسير ديگرى نيز دارد, ((آنها به دروغهاى پيشوايان خود فراوان گوش مى دهند ولى حاضر به پذيرش سخن حق نيستند)).
صـفـت ديـگر آنها اين است كه نه تنها براى دروغ بستن به مجلس شما حاضرمى شوند, بلكه ((در عين حال جاسوسهاى ديگران كه نزد تو نيامده اند نيز مى باشند))(سماعون لقوم آخرين لم ياتوك ).
يـكـى ديـگـر از صفات آنها اين است كه ((سخنان خدا را تحريف مى كنند (خواه تحريف لفظى و يا تحريف معنوى هر حكمى را بر خلاف منافع و هوسهاى خودتشخيص دهند) آن را توجيه و تفسير و يا بكلى رد مى كنند)) (يحرفون الكلم من بعدمواضعه ).
عـجـب تر اين كه آنها پيش از آن كه نزد تو بيايند تصميم خود را گرفته اند,((بزرگان آنها به آنان دستور داده اند كه اگر محمد حكمى موافق خواست ما گفت ,بپذيريد و اگر بر خلاف خواست ما بود از آن دورى كنيد)) (يقولون ان اوتيتم هذافخذوه وان لم تؤتوه فاحذروا)).
اينها در گمراهى فرو رفته اند و به اين ترتيب اميدى به هدايت آنها نيست , و خدامى خواهد به اين وسـيله آنها را مجازات كرده و رسوا كند ((و كسى كه خدا اراده مجازات و رسوايى او را كرده است هرگز تو قادر بر دفاع از او نيستى )) (ومن يرداللّه فتنته فلن تملك له من اللّه شيئا).
آنـهـا بـه قـدرى آلوده اند كه قابل شستشو نمى باشند به همين دليل ((آنها كسانى هستند كه خدا نمى خواهد قلب آنها را شستشو دهد)) (اولئك الذين لم يرداللّه ان يطهر قلوبهم ).
در پايان آيه مى فرمايد: ((آنها هم در اين دنيا رسوا و خوار خواهند شد و هم در آخرت كيفر عظيمى خواهند داشت )) (لهم فى الدنيا خزى ولهم فى الا خرة عذاب عظيم ).
(آيـه 42)ـ در ايـن آيه بار ديگر قرآن تاكيد مى كند كه ((آنها گوش شنوا براى شنيدن سخنان تو و تكذيب آن دارند)) و يا گوش شنوايى براى شنيدن دروغهاى بزرگانشان دارند (سماعون للكذب ) .
اين جمله به عنوان تاكيد و اثبات اين صفت زشت براى آنها تكرار شده است .
عـلاوه بـر ايـن ((آنـهـا زيـاد امـوال حرام و ناحق و رشوه مى خورند)) (اكالون للسحت ) سپس به پـيـامـبـر(ص ) اخـتـيار مى دهد كه ((هرگاه اين گونه اشخاص براى داورى به تو مراجعه كردند مـى تـوانـى در ميان آنها داورى به احكام اسلام كنى و مى توانى ازآنها روى گردانى )) (فان جؤك فاحكم بينهم او اعرض عنهم ).
و براى تقويت روح پيغمبر(ص ) اضافه مى كند: ((اگر صلاح بود كه از آنها روى بگردانى هيچ زيانى نـمـى تـوانند به تو برسانند)) (وان تعرض عنهم فلن يضروك شيئا)((و اگر خواستى در ميان آنها داورى كـنـى حـتما بايد اصول عدالت را رعايت نمايى ,زيرا خداوند افراد دادگر و عدالت پيشه را دوست دارد)) (وان حكمت فاحكم بينهم بالقسط ان اللّه يحب المقسطين ).
(آيه 43)ـ اين آيه بحث در باره يهود را در مورد داورى خواستن از پيامبر(ص )كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مى كند و از روى تعجب مى گويد: ((چگونه اينها تو رابه داورى مى طلبند در حالى كه تورات نزد آنهاست و حكم خدا در آن آمده است وبه آن ايمان دارند)) ! (وكيف يحكمونك وعندهم التورية فيها حكم اللّه ).
بـايد دانست كه حكم مزبور يعنى (حكم سنگسار كردن زن و مردى كه زناى محصنه كرده اند) در تورات كنونى در فصل بيست و دوم از سفر تثنيه آمده است .
عجب اين كه ((بعد از انتخاب تو براى داورى , حكم تو را كه موافق حكم تورات است چون بر خلاف ميل آنهاست نمى پذيرند)) (ثم يتولون من بعد ذلك ).
((حقيقت اين است كه آنها اصولا ايمان ندارند)) وگرنه با احكام خدا چنين بازى نمى كردند)) (وم اولئك بالمؤمنين ).
(آيـه 44)ـ ايـن آيه و آيه بعد, بحث گذشته را تكميل كرده , و اهميت كتاب آسمانى موسى , يعنى تـورات را چـنـين شرح مى دهد: ((ما تورات را نازل كرديم كه درآن هدايت و نور بود)) هدايت به سـوى حـق و نـور و روشنايى براى برطرف ساختن تاريكيهاى جهل و نادانى (انا انزلنا التورية فيها هدى ونور).
((بـه همين جهت پيامبران الهى كه در برابرفرمان خدا تسليم بودند و بعد ازنزول تورات روى كار آمـدنـد هـمـگـى بر طبق آن براى يهود, حكم مى كردند)) (يحكم بها النبيون الذين اسلموا للذين هادوا).
نـه تـنها آنها چنين مى كردند بلكه ((علماى بزرگ يهود و دانشمندان با ايمان وپاك آنها, بر طبق ايـن كتاب آسمانى كه به آنها سپرده شده بود, و بر آن گواه بودندداورى مى كردند)) (والربانيون والا حبار بما استحفظوا من كتاب اللّه وكانوا عليه شهدا).
در ايـنـجـا روى سـخـن را بـه آن دسته از دانشمندان اهل كتاب كه درآن عصرمى زيستند كرده , مـى گويد: ((از مردم نترسيد (و احكام واقعى خدا را بيان كنيد) بلكه از مخالفت من بترسيد)) كه اگـر حق را كتمان كنيد مجازات خواهيد شد (فلا تخشواالناس واخشون ) و همچنين ((آيات خدا را به بهاى كمى نفروشيد)) (ولا تشتروابـاياتى ثمنا قليلا ).
در حـقيقت سرچشمه كتمان حق و احكام خدا يا ترس از مردم و عوامزدگى است و يا جلب منافع شـخـصى و هركدام باشد نشانه ضعف ايمان و سقوطشخصيت است , و در جمله هاى بالا به هر دو اشاره شده است .
و در پـايـان آيه , حكم قاطعى در باره اين گونه افراد كه بر خلاف حكم خدا داورى مى كنند صادر كـرده , مى فرمايد: ((آنها كه بر طبق احكام خدا داورى نمى كنند,كافرند)) (ومن لم يحكم بم انزل اللّه فاولئك هم الكافرون ).
(آيه 45).