بازگشت

مبارزه با فكر طبقاتي ـ


در ايـن آيـه بـه يـكـى ديـگر از بهانه جوييهاى مشركان اشاره شده و آن اين كه آنهاانتظار داشتند پيامبر(ص ) امتيازاتى براى ثروتمندان نسبت به طبقه فقير قائل شود,بى خبر از اين كه اسلام آمده تـا بـه ايـن گـونه امتيازات پوچ و بى اساس پايان دهد, لذاآنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پـيـامـبـر(ص ) اين دسته را از خود براند, اما قرآن صريحا و با ذكر دلايل زنده پيشنهاد آنها را نفى مى كند, نخست مى گويد: ((كسانى راكه صبح و شام پروردگار خود را مى خوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند, هرگز ازخود دور مكن )) (ولا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداوة والعشى يريدون وجهه ).
در حـقيقت آنها روى يك سنت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنهامى دانستند, و معتقد بودند بـايـد طـبقات اجتماع كه براساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند, و هر آيين و دعوتى بـخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند, واين امتياز را ناديده بگيرد, در نظر آنها مطرود و غيرقابل قبول است .
در جـمـله بعد مى فرمايد: ((دليلى ندارد كه اين گونه اشخاص با ايمان را از خوددور سازى , براى ايـن كـه نـه حـسـاب آنها بر توست و نه حساب تو بر آنها)) (ما عليك من حسابهم من شى وما من حسابك عليهم من شى ).
((با اين حال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود)) (فتطردهم فتكون من الظالمين ).
قرآن پاسخ مى دهد به فرض اين كه آنها چنين بوده باشند, ولى حسابشان باخداست , همين اندازه كـه ايـمان آورده اند و در صف مسلمين قرار گرفته اند, به هيچ قيمتى نبايد رانده شوند, و به اين ترتيب جلو بهانه جوييهاى اشراف قريش رامى گيرد.