بازگشت

تمام آثار شرك بايد برچيده شود


در آيـات گـذشـته با بيانات گوناگونى حقيقت توحيد, اثبات و بطلان شرك وبت پرستى آشكار گرديد.
يـكـى از نتايج اين مساله آن است كه مسلمانان بايد از خوردن گوشت حيواناتى كه به نام ((بتها)) ذبـح مـى شـد خـوددارى كنند, و تنها از گوشت حيواناتى كه به نام خدا ذبح مى گرديد استفاده نمايند, لذا نخست مى گويد: ((از چيزهايى بخوريدكه نام خدا بر آن برده شده است , اگر به آياتش ايمان داريد)) (فكلوا مما ذكر اسم اللّه عليه ان كنتم باياته مؤمنين ).
يعنى , ايمان تنها ادعا و گفتار و عقيده نيست S( بلكه بايد در لابلاى عمل نيزآشكار گردد كسى كه به خداى يكتا ايمان دارد تنها از اين گوشتها مى خورد.
(آيـه 119)ـ در ايـن آيـه هـمـين موضوع به عبارت ديگرى كه توام با استدلال بيشترى است آمده , مـى فـرمـايد: ((چرا از حيواناتى نمى خوريد كه نام خدا بر آنها گفته شده ؟ در حالى كه آنچه را بر شما حرام است خداوند شرح داده است )) (ومالكم الا تاكلوا مما ذكر اسم اللّه عليه وقد فصل لكم ما حرم عليكم ).
سـپـس يـك صـورت را اسـتـثـنـا نـموده , و مى گويد: ((مگر در صورتى كه ناچارشويد)) (الا ما الضطررتم اليه ).
خـواه ايـن اضطرار بخاطر گرفتارى در بيابان و گرسنگى شديد بوده باشد و ياگرفتار شدن در چنگال مشركان و اجبار كردن آنها به اين موضوع .
بـعد اضافه مى كند كه ((بسيارى از مردم , ديگران را از روى جهل و نادانى وهوى و هوسها گمراه مى سازند)) (وان كثيرا ليضلون باهوائهم بغير علم ).
در پـايـان آيه مى فرمايد: ((پروردگار تو نسبت به آنها كه تجاوزكارند آگاهتراست )) (ان ربك هو اعلم بالمعتدين ).
همانها كه با دلايل واهى نه تنها از راه حق منحرف مى شوند بلكه سعى دارندديگران را نيز منحرف سازند.
(آيه 120)ـ و از آنجا كه ممكن است بعضى اين كار حرام را در پنهانى مرتكب شوند در تعقيب آن , در ايـن آيه به عنوان يك قانون كلى مى گويد: ((گناه آشكار و پنهان را رها سازيد)) (وذروا ظاهر الا ثم وباطنه ).
مـى گـويـند: در زمان جاهليت عده اى عقيده داشتند كه عمل منافى عفت (زنا) اگر در پنهانى باشد عيبى نداردS( تنها اگر آشكارا باشد گناه است ! هم اكنون نيزعملا عده اى اين منطق جاهلى را پـذيـرفـتـه و تنها از گناهان آشكار وحشت دارند, اماگناهان پنهانى را بدون احساس ناراحتى مرتكب مى شوند ! آيه فوق به شدت اين منطق را محكوم مى سازد.
سـپـس بـه عـنـوان يادآورى و تهديد گناهكاران به سرنوشت شومى كه در انتظارآنهاست چنين مـى گـويـد: ((آنها كه تحصيل گناه كنند به زودى تكفير اعمال خود راخواهند ديد)) (ان الذين يكسبون الا ثم سيجزون بما كانوا يقترفون ).
(آيه 121)ـ در آيات گذشته روى جنبه مثبت مساله , يعنى خوردن ازگوشتهاى حلال تكيه شده بـود, ولـى در ايـن آيـه ـبـراى تـاكـيـد هرچه بيشترـ روى جنبه منفى و مفهوم آن تكيه نموده و مـى گـويد: ((از گوشتهايى كه نام خدا به هنگام ذبح برآنها برده نشده است نخوريد)) (ولا تاكلوا مما لم يذكر اسم اللّه عليه ).
سـپـس بـا يـك جمله كوتاه مجددا اين عمل را محكوم كرده مى گويد: ((اين كارفسق و گناه و خروج از راه و رسم بندگى و اطاعت فرمان خداست )) (وانه لفسق ).
و بـراى اين كه بعضى از مسلمانان ساده دل تحت تاثير وسوسه هاى شيطانى آنها قرار نگيرند اضافه مى كند: ((شياطين مطالب وسوسه انگيزى بطور مخفيانه به دوستان خود القا مى كنند, تا با شما به مجادله برخيزند)) (وان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم ).
ولـى بـه هوش باشيد ((اگر تسليم وسوسه هاى آنها شويد, شما هم در صف مشركان قرار خواهيد گرفت )) (وان اطعتموهم انكم لمشركون ).
ايـن مـجـادله و وسوسه شايد اشاره به همان منطقى باشد كه مشركان به يكديگر القا مى كردند (و بـعضى گفته اند مشركان عرب آن را از مجوسيان آموخته بودند) كه اگر ما گوشت حيوان مرده را مـى خوريم به خاطر آن است كه خدا آن راكشته S( يعنى نخوردن مردار يك نوع بى اعتنايى به كار خداست !.
غـافـل از آن كه آنچه به مرگ طبيعى مى ميرد علاوه بر اين كه غالبا بيمار است ,سربريده نيست و خـونـهـاى كثيف در لابلاى گوشتهاى آن مى ماند و فاسد مى شود وگوشت را هم آلوده و فاسد مى كند.
آيـه 123ـ شان نزول : نقل شده است : ((ابوجهل )) كه از دشمنان سرسخت اسلام و پيامبر(ص ) بود روزى سـخـت آن حـضـرت را آزار داد, ((حمزه )) عموى شجاع پيامبر(ص ) كه تا آن روز اسلام را نپذيرفته بود و همچنان در باره آيين او مطالعه وانديشه مى كرد, و در آن روز از جريان كار ابوجهل و برادر زاده خويش باخبر شد,سخت برآشفت و يكسره به سراغ ابوجهل رفت و چنان بر سر ـيا بينى اوـ كوفت كه خون جارى شد, ولى ابوجهل با تمام نفوذى كه داشت , به ملاحظه شجاعت فوق العاده حمزه از نشان دادن عكس العمل خوددارى كرد.
سـپـس حمزه به سراغ پيامبر(ص ) آمد و اسلام را پذيرتف و تا واپسين دم عمر,از اين آيين آسمانى دفاع مى كرد.
آيـه در بـاره ايـن حـادثـه نـازل گرديد و وضع ايمان حمزه و پافشارى ابوجهل رادر كفر و فساد مشخص ساخت .
از بـعـضى روايات نيز استفاده مى شود كه آيه در مورد ايمان آوردن عمار ياسرو اصرار ابوجهل در كفر نازل گرديده است .