بازگشت

نعمت اسرار آميز حيات


قـرآن دلائلـى را كـه در گذشته (آيه 21 و 22 همين سوره ) در زمينه شناخت خدا ذكر كرده بود تـكميل مى كند و در اينجا براى اثبات وجود خدا از نقطه اى شروع كرده كه براى احدى جاى انكار بـاقـى نـمـى گذارد و آن مساله پيچيده حيات و زندگى است نخست مى گويد: ((چگونه خدا را انـكـار مـى كـنـيد در حالى كه اجسام بى روحى بوديد و او شمارا زنده كرد و لباس حيات بر تنتان پوشانيد)) (كيف تكفرون باللّه وكنتم امواتا فاحياكم ).
قرآن به همه ما يادآورى مى كند كه قبل از اين شما مانند سنگها و چوبها وموجودات بى جان مرده بـوديـد, و نـسـيـم حـيـات اصلا در كوى شما نوزيده بود ولى اكنون داراى نعمت حيات و هستى مـى بـاشـيـد, اعـضـا و دستگاههاى مختلف ,حواس و ادراك به شما داده شده , و اين مساله آنقدر اسرارآميز است كه افكارميليونها دانشمند و كوششهايشان تاكنون از درك آن عاجز مانده !.
آيـا هـيـچ كـس مـى تـواند چنين امر فوق العاده دقيق و ظريف را كه نيازمند به يك علم و قدرت فـوق الـعـاده اسـت بـه طـبيعت بى شعور كه خود فاقد حيات بوده است نسبت دهد! اينجاست كه مـى گوئيم پديده حيات در جهان طبيعت بزرگترين سنداثبات وجود خدا است , پس از يادآورى ايـن نـعـمت , دليل آشكار ديگرى را يادآورمى شود و آن مساله ((مرگ )) است مى گويد: ((سپس خداوند شما را مى ميراند)) (ثم يميتكم ).
آرى آفريننده حيات همان آفريننده مرگ است , چنانكه در آيه 2 سوره ملك مى خوانيم : ((او خدائى است كه حيات و مرگ را آفريده كه شما را در ميدان حسن عمل بيازمايد)).
قـرآن پـس از ذكـر ايـن دو دليل روشن بر وجود خدا به ذكر مساله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته , مى گويد: ((سپس بار ديگر شما را زنده مى كند)) (ثم يحييكم ) البته اين زندگى پس از مرگ به هيچ وجه جاى تعجب نيست , و با توجه به دليل اول يعنى اعطاى حيات به موجود بى جان , پـذيـرفتن اعطاى حيات پس ازمتلاشى شدن بدن , نه تنها كار مشكلى نيست بلكه از نخستين بار آسـانـتـر اسـت (هـرچـند آسان و مشكل براى وجودى كه قدرتش بى انتهاست مفهومى ندارد!) و درپايان آيه مى گويد: ((سپس به سوى او بازگشت مى كنيد)) (ثم اليه ترجعون ) مقصود ازرجوع بـه سوى پروردگار بازگشت به سوى نعمتهاى خداوند مى باشد, يعنى درقيامت و روز رستاخيز به نعمتهاى خداوند بازگشت مى كنيد.
(آيه 29) ـ پس از ذكر نعمت حيات و اشاره به مساله مبد و معاد, به يكى ديگر ازنعمتهاى گسترده خـداونـد اشـاره كـرده مـى گويد: ((او خدائى است كه آنچه روى زمين است براى شما آفريده )) (هوالذى خلق لكم ما فى الا رض جميعا).
و بـه ايـن ترتيب ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمينى مشخص مى كند, آرى او عاليترين موجود در اين صحنه پهناوراست و از تمامى آنها ارزشمندتر.
تـنـها اين آيه نيست كه مقام والاى انسان را يادآور مى شود بلكه در قرآن آيات فراوانى مى يابيم كه انسان را هدف نهائى آفرينش كل موجودات جهان معرفى مى كند ((4)) .
بـار ديـگـر بـه دلائل تـوحـيد بازگشته مى گويد: ((سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صـورت هـفت آسمان مرتب نمود, و او به هرچيز آگاه است )) (ثم استوى الى السما فسويهن سبع سموات وهو بكل شى عليم ).
جمله ((استوى )) از ماده ((استوا)) در لغت به معنى تسلط و احاطه كامل وقدرت بر خلقت و تدبير است .