بازگشت

منافقان را از لحن گفتارشان مي توان شناخت


در ايـنـجـا بـازهـم به بخشى ديگر از صفات و نشانه هاى منافقين اشاره مى كند ومخصوصا بر اين معنى تاكيد دارد كه اينها تصور نكنند براى هميشه مى توانند چهره درونى خود را از پيامبر(ص ) و مؤمنان مكتوم دارند.
نـخـسـت مى گويد: ((آيا كسانى كه در دلهايشان بيمارى است گمان كردند خداكينه هايشان را (نـسـبت به پيامبر و مؤمنان ) آشكار نمى كند)) (ام حسب الذين فى قلوبهم مرض ان لن يخرج اللّه اضغانهم ).
(آيـه )ـ لـذا در آيـه شـريـفه مى افزايد: ((و اگر ما بخواهيم آنها را به تو نشان مى دهيم , تا آنها را با قيافه هايشان بشناسى ))! (ولو نشا لا ريناكهم فلعرفتهم بسيماهم ).
در چـهـره هـاى آنـهـا عـلامتى مى گذاريم كه با مشاهده آن علامت از نفاقشان آگاه شوى , و به راى العين آنها را ببينى .
سـپـس مـى افـزايد: ((هرچند مى توانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى ))(ولتعرفنهم فى لحن القول ).
يعنى S( اين منافقان بيماردل را از كنايه ها و نيشها و تعبيرات موذيانه ومنافقانه شان مى توان شناخت .
در حـديـث مـعـروفى از ((ابوسعيد خدرى )) نقل شده است كه مى گويد: ((منظوراز لحن القول بـغـض على بن ابي طالب (ع ) است , و ما منافقان را در عصر پيامبر(ص )از طريق عداوت با على (ع ) مى شناختيم )).
امـروز هـم شناختن منافقان از لحن قول و موضع گيريهاى خلافشان در مسائل مهم اجتماعى , و مـخـصـوصا در بحرانها يا جنگها كار مشكلى نيست و با كمى دقت ازگفتار و رفتارشان شناسائى مى شوند.
در پايان آيه مى افزايد: ((خداوند اعمال همه شما را مى داند)) (واللّه يعلم اعمالكم ).
هـم اعمال مخفى و آشكار مؤمنان , و هم اعمال منافقان را, به فرض كه بتوانند چهره اصلى خود را از مـردم پـنـهان دارند آيا از خدا كه در ظاهر و باطن وخلوت و جلوت با آنهاست مى توانند مكتوم دارند؟!.
(آيـه )ـ در اين آيه براى تاكيد بيشتر و نشان دادن طرق شناخت مؤمنان ازمنافقان مى افزايد: ((ما هـمـه شـمـا را قـطعا مى آزمائيم , تا معلوم شود مجاهدان واقعى و صابران از ميان شما كيانند)) و مجاهدنماها و سست عنصران منافق كيان ؟!(ولنبلونكم حتى نعلم المجاهدين والصابرين ).
و در ذيل آيه مى فرمايد: علاوه بر اين ((اخبار شما را مى آزماييم )) (ونبلوااخباركم ).
به اين ترتيب خداوند هم اعمال انسانها را مى آزمايد و هم گفتار و اخبار آنهارا.
و اين نخستين بار نيست كه خداوند به مردم اعلام مى كند كه شما رامى آزمائيم تا صفوفتان از هم مـشـخـص شود, و مؤمنان راستين از ضعيف الايمانها ومنافقان شناخته شوند, در آيات فراوانى از قرآن مساله ابتلا و امتحان مطرح شده است ـ مسائل مربوط به آزمايش الهى در ذيل آيه 155 سوره بقره و همچنين در آغازسوره عنكبوت مشروحا آمده است .
(آيـه )ـ بعد از بحثهاى گوناگونى كه پيرامون وضع منافقان در آيات گذشته بيان شد, در اينجا پيرامون جمع ديگرى از كفار بحث مى كند, و مى فرمايد:.
((كـسـانـى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند و بعد از روشن شدن هدايت براى آنان (باز) به مخالفت با رسول (خدا) برخاستند, هرگز زيانى به خدانمى رسانند, و (خداوند) اعمالشان را نـابـود مى كند)) حتى اگر كار خيرى هم انجام داده اند چون با ايمان قرين نبوده حبط مى شود (ان الذين كفروا وصدوا عن سبيل اللّه وشاقوا الرسول من بعد ما تبين لهم الهدى لن يضروا اللّه شيئا وسيحبطاعمالهم ).
اين گروه ممكن است همان مشركان مكه باشند, و يا كفار يهود مدينه ,و يا هر دو.
(آيه )ـ در اين آيه روى سخن را به مؤمنان كرده , و بعد از بيان خطوطمنافقين و كفار, خط آنها را نـيـز چـنـيـن تبيين مى كند: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد!اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد رسـول خـدا را, و اعمال خود را باطل مسازيد))(يا ايها الذين آمنوا اطيعوا اللّه واطيعوا الرسول ولا تبطلوا اعمالكم ).
لحن آيه نشان مى دهد كه درميان مؤمنان آن روز نيز افرادى بوده اند كه درمساله اطاعت خداوند و رسـول و حـفـظ اعـمـالشان از باطل شدن كوتاهى داشته اند كه خداوند با اين آيه به آنها اخطار مى كند.