بازگشت

معاد تنها با يك صيحه عظيم رخ مي دهد


بـعد از آن كه با قسم هاى مؤكد وقوع قيامت به عنوان يك امر حتمى در آيات گذشته بيان شد, در ايـنجا به شرح بعضى از نشانه ها و حوادث اين روز بزرگ مى پردازد, مى فرمايد: اين بعث و رستاخيز ((در آن روز است كه زلزله هاى وحشتناك همه چيز را به لرزه در مى آورد)) (يوم ترجف الراجفة ).
(آيه )ـ ((و به دنبال آن , حادثه دومين [ صيحه عظيم محشر] رخ مى دهد))(تتبعها الرادفة ).
مـنـظـور از ((راجفه )) همان صيحه نخستين يا نفخ صور اول است كه شيپور فناى جهان و زلزله نابودى دنياست و ((رادفه )) اشاره به صيحه دوم يا نفخ صور ثانى است كه نفخه حيات و رستاخيز و بازگشت به زندگى جديد است .
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((دلهائى در آن روز سخت مضطرب است ))(قلوب يومئذ واجفة ).
دلهاى مجرمان و گنهكاران و طغيانگران همه بشدت مى لرزد, و نگران حساب و جزا و كيفر است .
(آيـه )ـ ايـن اضـطـراب درونـى بـه قـدرى شديد است كه آثار آن در تمام وجود گنهكاران ظاهر مـى شـود, لـذا در ايـن آيه مى افزايد: ((و چشمهاى آنان از شدت ترس فرو افتاده است )) (ابصارها خاشعة ).
در آن روز چشمها به گودى مى نشيند, از حركت باز مى ايستد و خيره مى شود, و گوئى ديد خود را از شدت ترس از دست مى دهد.
(آيـه )ـ آنـگـاه سـخـن را از قيامت به دنيا مى كشاند, مى فرمايد: ولى امروز((مى گويند: آيا ما به زندگى مجدد باز مى گرديم ))؟! (يقولون انا لمردودن فى الحافرة ).
(آيـه )ـ اين آيه ادامه سخنان آنها را نقل كرده , مى گويد: ((آيا هنگامى كه استخوانهاى پوسيده اى شديم )) ممكن است زنده شويم ؟ (اذا كنا عظاما نخرة ).
ايـن همان چيزى است كه همواره منكران معاد روى آن تكيه مى كردند, ومى گفتند: باور كردنى نـيـسـت كـه استخوانهاى پوسيده بار ديگر لباس حيات در تن بپوشد, در حالى كه فراموش كرده بودند در آغاز نيز از همان خاك آفريده شده اند.
(آيـه )ـ مـنكران معاد به اين هم قناعت نمى كنند, بلكه به استهزاى ((معاد))برخاسته و به عنوان مـسـخـره , ((مـى گويند: اگر قيامتى در كار باشد بازگشتى است زيانبار)) و حال ما در آن روز سخت و دردناك خواهد بود! (قالوا تلك اذا كرة خاسرة ).
(آيه )ـ در اين آيه بار ديگر به مساله قيام قيامت و برپاشدن رستاخيز بازمى گردد, و با لحنى قاطع و كوبنده , مى فرمايد: ((اين بازگشت تنها با يك صيحه عظيم است )) (فانما هى زجرة واحدة ).
(آيه )ـ ((ناگهان همگى بر عرصه زمين ظاهر مى گردند)) (فاذاهم بالساهرة ).
ايـن كـار پـيچيده و مشكلى نيست , همين كه به فرمان خدا نفخه دوم دميده شود و بانگ حيات و زنـدگـى بـرخـيـزد, تـمـام ايـن خـاكـها و استخوانهاى پوسيده يك مرتبه جمع مى شوند و جان مى گيرند, و از قبرها بيرون مى پرند!.
(آيه )ـ بعد از بيانات نسبتا مشروحى كه در آيات قبل درباره مساله معاد وانكار و مخالفت مشركان آمـد, در اينجا به داستان يكى از طغيانگران بزرگ تاريخ ‌يعنى S( فرعون و سرنوشت دردناك او اشاره مـى كـنـد, تا هم مشركان عرب بدانند كه افراد نيرومندتر از آنها نتوانستند در برابر خشم و عذاب الهى مقاومت كنند, و هم مؤمنان را دلگرم سازد كه از برترى نيروى ظاهرى دشمن هراسى به دل راه ندهند,چرا كه درهم كوبيدن آنها براى خداوند بسيار سهل و آسان است .
نخست از اينجا شروع مى كند: ((آيا داستان موسى به تو رسيده است ))؟ (هل اتيك حديث موسى ).
(آيـه )ـ سپس مى افزايد: ((در آن هنگام كه پروردگارش او را در سرزمين مقدس طوى ندا داد)) (اذ ناديه ربه بالواد المقدس طوى ).
((طـوى )) مـمـكن است نام سرزمين مقدسى باشد كه در شام در ميان ((مدين )) و((مصر)) قرار داشت , و نخستين جرقه وحى در آن بيابان بر قلب موسى وارد شد.
(آيـه )ـ سـپـس بـه پـيـامى كه خداوند به موسى در آن سرزمين مقدس داد,در دو جمله كوتاه و پرمعنى , اشاره كرده , مى فرمايد: ((به سوى فرعون برو كه طغيان كرده است ))! (اذهب الى فرعون انه طغى ).
(آيه )ـ ((و به او بگو: آيا مى خواهى پاكيزه شوى ))؟ (فقل هل لك الى ان تزكى ).
(آيـه )ـ ((و (پس از پاك شدن و لايق لقاى محبوب گشتن ) من تو را به سوى پروردگارت هدايت كنم , تا از او بترسى )) و گناه نكنى (واهديك الى ربك فتخشى ).
(آيه )ـ و از آنجا كه هر دعوتى بايد آميخته با دليل باشد در اين آيه مى افزايد: موسى ((به دنبال اين سخن بزرگترين معجزه را به او نشان داد)) (فاريه الا ية الكبرى ).
ايـن مـعـجـزه خواه معجزه تبديل شدن عصا به مار عظيم باشد, يا يد بيضا,و يا هر دو, از معجزات بزرگ موسى بوده است كه در آغاز دعوتش بر آن تكيه كرده .
اين آيات نشان مى دهد كه يكى از اهداف بزرگ انبيا هدايت طغيانگران يامبارزه قاطع با آنهاست .
(آيـه )ـ اكـنون ببينيم فرعون در برابر اين همه لطف و محبت , و اين منطق وبيان زيبا و ارائه آيت كبرى چه عكس العملى نشان داد؟.
ايـن طاغوت خيره سر, هرگز از مركب غرور پياده نشد, چنانكه در اين آيه مى فرمايد:((او (دعوى موسى را) تكذيب , و عصيان كرد)) (فكذب وعصى ).
ايـن نـشـان مـى دهـد كـه تكذيبها مقدمه عصيانهاست , همان گونه كه تصديقها وايمانها مقدمه طاعتهاست .
(آيـه )ـ بـه اين مقدار هم قناعت نكرد و در برابر دعوت موسى بى تفاوت نماند بلكه : ((سپس پشت كرد و پيوسته (براى محو آيين حق ) تلاش نمود))(ثم ادبر يسعى ).
و از آنجا كه معجزه موسى تمام موجوديت طاغوتى او رابه خطر مى انداخت , ماموران را به شـهرهاى مختلف اعزام كرد ((و ساحران را جمع كرد و مردم را دعوت نمود)) تا مبارزه ساحران با موسى را مشاهده كنند (فحشرفنادى ).
(آيـه )ـ بـاز به اين توطئه ها اكتفا نكرد, بلكه بزرگترين ادعا را با بدترين تعبيرات مطرح نمود ((و گفت : من پروردگار برتر شما هستم ))! (فقال انا ربكم الا على ).
خـودش يـكى از بت پرستان بود, ولى در اينجا ادعا مى كند من پروردگار بزرگ شما هستم , يعنى حتى خودش را از معبود خودش نيز بالاتر مى شمرد و اين است بيهوده گوئيهاى طاغوتها!.
(آيه )ـ به هر حال فرعون سركشى را به آخرين مرحله رسانده و مستحق دردناكترين عذاب شده و فرمان الهى بايد فرا رسد و او و دستگاه ظلم و فسادش رادرهم بكوبد لذا در اين آيه مى فرمايد: ((از اين رو خداوند او را به عذاب آخرت ودنيا گرفتار ساخت )) (فاخذه اللّه نكال الا خرة والا ولى ).
در ايـنـجـا تفسير ديگرى براى آيه ذكر شده است و آن اين كه منظور از ((الاولى ))كلمه نخستين اسـت كه فرعون در مسير طغيان گفت و ادعاى الوهيت كرد (قصص /38)و ((الا خرة )) اشاره به آخـريـن كـلـمه اى است كه او گفت و آن ادعاى ربوبيت اعلى بود خداوند او را به مجازات اين دو ادعاى كفرآميزش در همين دنياگرفتار ساخت .
(آيـه )ـ و سرانجام در اين آيه , از اتمام اين ماجرا نتيجه گيرى كرده ,مى فرمايد: ((در اين (داستان مـوسـى و فرعون و عاقبت آنان درس ) عبرتى است براى كسى كه (از خدا) بترسد)) (ان فى ذلك لعبرة لمن يخشى ).
ايـن آيـه بـه خوبى نشان مى دهد كه عبرت گرفتن از اين ماجراها تنها براى كسانى ميسر است كه بـهره اى از خوف و خشيت و احساس مسؤوليت به دل راه داده اند و يا به تعبير ديگر داراى چشمى عبرت بينند.
اى خوشا چشمى كه عبرت بين بود ـــــ عبرت از نيك و بدش آيين بود.