بازگشت

عتاب شديد به خاطر بي اعتنائي به نابيناي حق طلب


بـاتـوجـه بـه آنچه در شان نزول آيات گفته شد, به سراغ تفسير آيات مى رويم ,نخست مى فرمايد: ((چهره درهم كشيد, و روى برتافت )) (عبس وتولى ).
(آيه )ـ از اين كه نابينائى به سراغ او آمده بود))! (ان جاه الا عمى ).
(آيه )ـ ((تو چه مى دانى شايد او پاكى و تقوا پيشه كند))؟ (ومـا يدريك لعله يزكى ).
(آيـه )ـ ((يـا (از شـنـيدن سخنان حق ) متذكر گردد و اين تذكر به حال او مفيدباشد)) (او يذكر فتنفعه الذكرى ).
و اگر صددرصد پاك و باتقوا نشود لااقل از تذكر پند مى گيرد و بيدار مى شود,و اين بيدارى در او اجمالا اثر مى گذارد.
(آيه )ـ سپس اين عتاب را ادامه داده , مى افزايد: ((اما آن كس كه توانگراست )) (اما من استغنى ).
(آيه )ـ ((تو به او روى مى آورى ))! (فانت له تصدى ).
و اصرار به هدايت او دارى در حالى كه او گرفتار غرور ثروت و خودخواهى است , غرورى كه منشا طغيان و گردنكشى است .
(آيه )ـ ((در حالى كه اگر او خود را پاك نسازد چيزى بر تو نيست )) (ومـاعليك الا يزكى ).
وظـيـفـه تو تنها ابلاغ رسالت است خواه از آن پند گيرند يا ملال بنابراين به خاطر اين گونه افراد نمى توانى نابيناى حق طلب را ناديده بگيرى , هرچند هدف تو هدايت اين گردنكشان باشد.
(آيه )ـ بار ديگر تاكيد و عتاب را از سر مى گيرد و همچنان به صورت خطاب مى فرمايد: ((اما كسى كه به سراغ تو مى آيد, و (براى هدايت و پاكى ) كوشش مى كند)) (واما من جاك يسعى ).
(آيه )ـ ((و از خدا ترسان است )) (وهو يخشى ).
و همين انگيزه ترس از خداوند او را به دنبال تو فرستاده , تا حقايق بيشترى بشنود و به كار بندد, و خود را پاك و پاكيزه كند.
(آيه )ـ ((تو از او غافل مى شوى )) و به ديگرى مى پردازى (فانت عنه تلهى ).
اين عتاب و خطاب خواه به شخص پيامبر(ص ) باشد يا غير او بيانگراين واقعيت مهم است كه اسلام و قرآن اهميت و احترام خاصى براى پويندگان راه حق مخصوصا از طبقات مستضعف قائل است و بـه عـكـس مـوضـع گـيـرى تـند و خشنى در برابر آنها كه بر اثر وفور نعمت الهى , مست و مغرور شده انددارد.
(آيـه )ـ در تـعـقيب آيات گذشته كه در آن سخن از سرزنش كسى آمده بودكه نسبت به نابيناى حق طلبى كم توجهى نموده بود, در اينجا به مساله اهميت قرآن مجيد و مبدا پاك آن و تاثيرش در نفوس پرداخته , مى فرمايد: ((هرگز)) اين كار راتكرار مكن و آن را براى هميشه فراموش نما (كلا ).
چرا كه ((اين (قرآن ) تذكر و يادآورى است )) (انها تذكرة ).
اين احتمال نيز وجود دارد كه آيه فوق پاسخى باشد به تمام تهمتهاى مشركان و دشمنان اسلام در مورد قرآن كه گاه شعرش مى خواندند, و گاه سحر, و گاه نوعى كهانت , قرآن مى گويد: هيچ يك از ايـن نـسـبـتـها صحيح نيست , بلكه اين آيات وسيله اى است براى آگاهى و ايمان و دليل آن در خودش نهفته است .
(آيه )ـ سپس مى افزايد: ((و هركس بخواهد از آن پند مى گيرد)) (فمن شاذكره ).
ايـن تـعـبـير هم اشاره اى است به اين كه اكراه و اجبارى در كار نيست , و هم دليلى است بر آزادى اراده انسان كه تا نخواهد و تصميم بر قبول هدايت نگيردنمى تواند از آيات قرآن بهره گيرد.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايـد: اين كلمات بزرگ الهى ((در الواح پرارزشى ثبت است )) (فى صحف مكرمة ).
تعبير به ((صحف )) نشان مى دهد كه آيات قرآن قبل از نزول برپيغمبراكرم (ص ) در الواحى نوشته شده بود, و فرشتگان وحى آن را با خودمى آوردند الواحى بسيار گرانقدر و پرارزش .
(آيه )ـ بعد مى فرمايد: اين صحائف و الواح ((والاقدر و پاكيزه است ))(مرفوعة مطهرة ).
بالاتر از آن است كه دست نااهلان به سوى آن دراز شود, و يا قادر بر تحريف آن باشند, و پاكتر از آن است كه دست ناپاكان آن را آلوده كند, و نيز پاك است ازهرگونه تناقض و تضاد و شك و شبهه .
(آيه )ـ از اين گذشته , اين آيات الهى ((به دست سفيرانى است ))(بايدى سفرة ).
(آيه )ـ سفيرانى ((والامقام و فرمانبردار و نيكوكار)) (كرام بررة ).
منظور از ((سفره )) در اينجا فرشتگان الهى است كه سفيران وحى يا كاتبان آيات او هستند.
در حديثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه فرمود: ((كسى كه حافظ قرآن باشدو به آن عمل كند با سفيران بزرگوار فرمانبردار الهى خواهد بود)).
اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه حافظان و مفسران و عاملان به قرآن دررديف اين ((سفره )) و همگام آنها هستند, نه اين كه خود آنها مى باشند و اين يك واقعيت است كه وقتى اين دانشمندان و حافظان , كارى شبيه كار فرشتگان وحاملان وحى انجام دهند در رديف آنها قرار مى گيرند.
(آيـه )ـ سـپـس مـى افـزايـد: بـا وجود اين همه اسباب هدايت الهى كه درصحف مكرمه به وسيله فـرشـتـگان مقرب خداوند, با انواع تذكرات , نازل شده , بازهم اين انسان سركش و ناسپاس تسليم حق نمى شودS( ((مرگ بر اين انسان , چقدركافر و ناسپاس است ))؟! (قتل الا نسان مـا اكفره ).
(آيه )ـ و از آنجا كه سرچشمه سركشيها و ناسپاسيها غالبا غرور است براى درهم شكستن اين غرور در اين آيه مى فرمايد: خداوند ((او را از چه چيز آفريده است ))؟ (من اى شى خلقه ).
(آيه )ـ ((او را از نطفه ناچيزى آفريد, و سپس اندازه گيرى كرد و موزون ساخت ))(من نطفة خلقه فقدره ).
دقت در آفرينش انسان از نطفه و اندازه گيرى تمام ابعاد وجودى او,اعضا پيكرش , استعدادهايش و نيازهايش خود بهترين دليل براى خداشناسى ومعرفة اللّه است .
و چـه بـزرگ است آن خدائى كه اين موجود ضعيف را اين همه قدرت وتوانائى بخشيد كه مى تواند آسـمـان و زمـين و اعماق درياها را جولانگاه خود قراردهد, و همه نيروهاى محيط خود را مسخر فرمان خويش سازد.
(آيه )ـ در ادامه همين سخن مى افزايد: ((سپس راه را براى او آسان كرد))(ثم السبيل يسره ).
راه تكامل پرورش جنين در شكم مادر, و سپس راه انتقال او را به اين دنياسهل و آسان نمود.
از عجائب تولد انسان اين است كه قبل از لحظات تولد آن چنان در شكم مادر قرار دارد كه سر او به طرف بالا و صورتش به پشت مادر و پاى او در قسمت پايين رحم است , ولى هنگامى كه فرمان تولد صادر مى شود ناگهان واژگونه مى گرددسر او به طرف پايين مى آيد, و همين موضوع امر تولد را براى او و مادر سهل و آسان مى كند.
بعد از تولد نيز در مسير نمو و رشد جسمى در دوران كودكى , و سپس نمو ورشد غرائز, و بعد از آن رشـد در مـسـيـر هدايت معنوى و ايمان , همه را از طريق عقل و دعوت انبيا براى او سهل و آسان ساخته است .
(آيـه )ـ سـپس به مرحله پايانى عمر انسان بعد از پيمودن اين راه طولانى اشاره كرده , مى فرمايد: ((بعد او را ميراند و در قبر پنهان نمود)) (ثم امـاته فاقبره ).
دستور به دفن كردن بدن مردگان (بعد از غسل و كفن و نماز) دستورى است الهام بخش كه مرده انسانها بايد از هر نظر پاك و محترم باشد تا چه رسد به زنده آنها!.
(آيه )ـ بعد به مرحله رستاخيز انسانها پرداخته , مى افزايد: ((سپس هرگاه كه بخواهد او را زنده (و براى حساب و جزا محشور) مى كند)) (ثم اذا شا انشره ).
(آيـه )ـ در ايـن آيـه مـى فـرمـايد: با اين همه مواهب الهى نسبت به انسان , ازآن روز كه به صورت نطفه اى بى ارزش بود تا آن روز كه قدم در اين دنيا گذارد, و راه خود را به سوى كمال طى كرد و سـپـس از اين دنيا مى رود و در قبر پنهان مى گردد بازاين انسان راه صحيح خود را پيدا نمى كند ((چـنين نيست كه او مى پندارد, او هنوزآنچه را (خدا) فرمان داده , اطاعت نكرده است )) (كلا لما يقض مـا امره ).