بازگشت

واقعه عظيم


مسائل مربوط به قيامت در قرآن مجيد معمولا با ذكر حوادث عظيم و انقلابى و كوبنده در آغاز آن تـوام است , و اين در بسيارى از سوره هاى قرآن كه بحث ازقيامت مى كند كاملا به چشم مى خورد در سوره واقعه كه بر محور معاد دور مى زندنيز همين معنى كاملا در نخستين آياتش مشهود است .
در آغاز مى فرمايد: ((هنگامى كه واقعه عظيم (قيامت ) واقع شود)) (اذا وقعت الواقعة ).
(آيه )ـ ((هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند)) (ليس لوقعتها كاذبة ).
چـرا كـه حـوادث پـيش از آن به قدرى عظيم و شديد است كه آثار آن در تمام ذرات جهان آشكار مى شود.
(آيـه )ـ بـه هـر حـال رستاخيز نه تنها با دگرگونى كائنات توام است بلكه انسانها هم دگرگون مـى شـوند همان گونه كه در آيه موردبحث مى فرمايد: گروهى راپائين مى آورد و گروهى را بالا مى برد))! (خافضة رافعة ).
مستكبران گردنكش و ظالمان صدرنشين سقوط مى كنند, و مستضعفان مؤمن و صالح بر اوج قله افـتـخـار قرار مى گيرند, گروهى در قعر جهنم سقوط مى كنند, وگروه ديگرى در اعلا عليين بهشت جاى مى گيرند, و اين است خاصيت يك انقلاب بزرگ و گسترده الهى !.
و لـذا در روايـتـى از امـام على بن الحسين (ع ) مى خوانيم كه در تفسير اين آيه فرمود: ((رستاخيز خافضه است چرا كه به خدا سوگند دشمنان خدا را در آتش ساقطمى كند, و واقعه است چرا كه به خدا سوگند اوليااللّه را به بهشت بالا مى برد)).
(آيـه )ـ سـپـس بـه توصيف بيشترى در اين زمينه پرداخته مى گويد: ((در آن هنگام كه زمين به شدت به لرزه در مى آيد)) (اذا رجت الا رض رجا).
(آيه )ـ اين زلزله به قدرى عظيم و شديد است كه ((كوهها درهم كوبيده مى شود)) (وبست الجبال بسا).
(آيه )ـ ((و به صورت غبار پراكنده در مى آيد)) (فكانت هبا منبثا).
اكـنون بايد انديشيد كه آن زلزله و انفجار تا چه حد سنگين است كه مى تواندكوههاى عظيم را كه در صـلابـت و اسـتحكام ضرب المثل است آن چنان متلاشى كندكه تبديل به غبار پراكنده كند, و فريادى كه از اين انفجار عظيم برمى خيزد از آن هم وحشتناك تر است .
(آيـه )ـ بـعـد از بـيـان وقـوع اين واقعه عظيم و رستاخيز بزرگ به چگونگى حال مردم در آن روز پـرداخـتـه , و قبل از هر چيز آنها را به سه گروه تقسيم كرده , مى گويد:((و شما (در آن روز) سه گروه خواهيد بود)) (وكنتم ازواجا ثلثة ).
(آيـه )ـ در مـورد دسـتـه اول مـى فـرمـايـد: (((نخست ) سعادتمندان وخجستگان (هستند) چه سعادتمندان و خجستگانى ))! (فاصحاب الميمنة مـااصحاب الميمنة ).
مـنـظور از ((اصحاب الميمنه )) كسانى هستند كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مى دهند و اين امر در قيامت رمز و نشانه اى براى مؤمنان نيكوكار وسعادتمند و اهل نجات است , چنانكه بارها در آيات قرآن به آن اشاره شده .
تـعبير به ((مـا اصحاب الميمنة )) (چه گروه سعادتمندى ؟) براى بيان اين حقيقت است كه حد و نهايتى براى خوشبختى و سعادت آنها متصور نيست .
(آيـه )ـ سـپـس بـه ذكـر گـروه دوم پـرداخته ,مى افزايد:((گروه ديگر شقاوتمندان و شومانند چه شقاوتمندان وشومانى )) (واصحاب المشئمة مـا اصحاب المشئمة ).
گروهى بدبخت و تيره روز و بيچاره و بينوا كه نامه هاى اعمالشان را به دست چپشان مى دهند كه خود نشانه و رمزى است براى تيره بختى و جرم و جنايت آنها.
تعبير به ((مـا اصحاب المشئمة )) نيز در اينجا نهايت بدبختى و شقاوت آنها رامنعكس مى سازد.
(آيـه )ـ سـرانـجـام گـروه سوم را چنين توصيف مى كند: ((و پيشگامان ,پيشگامند)) (والسابقون السابقون ).
((سـابـقـون )) كـسانى هستند كه نه تنها در ايمان پيشگامند, كه در اعمال خير وصفات و اخلاق انسانى نيز پيشقدمند, آنها ((اسوه )) و ((قدوه )) مردمند, و امام وپيشواى خلقند, و به همين دليل مقربان درگاه خداوند بزرگند.
و اگـر در روايـات اسـلامـى گـاه ((سـابـقـون )) بـه چهارنفر ((هابيل )) و((مؤمن آل فرعون ))و ((حـبـيـب نـجـار)) كـه هـركـدام در امـت خـود پـيـشـگـام بـودنـد, و هـمـچـنـيـن ــگـا و امـيـرمـؤمـنـان عـلى بن ابي طالب (ع ) كه نخستين مسلمان از مردان بود تفسير شده , در حقيقت بيان مصداقهاى روشن آن است , و به معنى محدود ساختن مفهوم آيه نيست .
(آيه )ـ ((آنها مقربانند)) (اولئك المقربون ).
(آيـه )ـ سـپـس در يـك جـمله كوتاه مقام والاى مقربان را روشن ساخته ,مى گويد: مقربان ((در باغهاى پرنعمت بهشت )) جاى دارند (فى جنات النعيم ).
تعبير ((جنات النعيم )) انواع نعمتهاى مادى ومعنوى بهشت را شامل مى شود.
(آيـه )ـ ايـن آيـه به چگونگى تقسيم نفرات آنها در امم گذشته و اين امت اشاره كرده , مى گويد: ((گروه زيادى (از آنها) از امتهاى نخستينند)) (ثلة من الا ولين ).
(آيه )ـ ((و (گروه ) اندكى از امت آخرين )) (وقليل من الا خرين ).
طبق دو آيه فوق گروه زيادى از مقربان از امتهاى پيشينند, و تنها كمى از آنها ازامت محمد(ص ) مى باشند.