بازگشت

هفت دليل بر مساله معاد


از آنجا كه در آيات گذشته سخن از تكذيب كنندگان معاد درميان بود, و اصولاتكيه بحثهاى اين سوره عمدتا روى مساله اثبات معاد, است در اينجا به بحث وبررسى پيرامون ادله معاد مى پردازد, روى هـم رفـته هفت دليل بر اين مساله مهم ارائه مى دهد كه پايه هاى ايمان را در اين زمينه قوى كـرده , قـلـب انـسان را به وعده هاى الهى كه در آيات گذشته پيرامون مقربان و اصحاب المين و اصحاب الشمال آمده بودمطمئن مى سازد.
در مـرحـلـه اول مى گويد: ((ما شما را آفريديم پس چرا (آفرينش مجدد را)تصديق نمى كنيد))؟ (نحن خلقناكم فلولا تصدقون ).
چرا از رستاخيز و معاد جسمانى بعد از خاك شدن بدن تعجب مى كنيد؟ مگرروز نخست شما را از خاك نيافريديم ؟.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه بـه دلـيـل دوم اشاره كرده , مى فرمايد: ((آيا از نطفه اى كه در رحم مى ريزيد آگاهيد))؟! (افرايتم مـا تمنون ).
(آيه )ـ ((آيا شما آن را (در دوران جنينى ) آفرينش (پى درپى ) مى دهيد؟ ياما آفريدگاريم ))؟! (انتم تخلقونه ام نحن الخالقون ).
چه كسى اين نطفه بى ارزش و ناچيز را هر روز به شكل تازه اى در مى آورد وخلقتى بعد از خلقتى , و آفرينشى بعد از آفرينشى مى دهد؟ راستى اين تطورات شگفت انگيز كه اعجاب همه اولواالالباب و مـتفكران را برانگيخته از ناحيه شماست يا خدا؟ آيا كسى كه قدرت بر اين آفرينشهاى مكرر دارد از زنده كردن مردگان درقيامت عاجز است ؟!.
(آيـه )ـ سـپـس به بيان دليل سوم پرداخته , مى گويد: ((ما در ميان شما مرگ را مقدرساختيم , و هرگز كسى بر ما پيشى نمى گيرد)) (نحن قدرنا بينكم الموت ومـانحن بمسبوقين ).
آرى ! مـا هـرگـز مـغـلـوب نـخـواهيم شد و اگر مرگ را مقدر كرده ايم نه به خاطر اين است كه نمى توانيم عمر جاويدان بدهيم .
(آيه )ـ بلكه هدف اين بوده است ((تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم , و شما را در جهانى كه نمى دانيد آفرينش تازه اى بخشيم )) (على ان نبدل امثالكم وننشئكم فيما لا تعلمون ).
استدلال در دو آيه فوق چنين است : خداوند حكيم كه انسانها را آفريده ومرتبا گروهى مى ميرند و گـروه ديـگرى جانشين آنها مى شوند هدفى داشته , اگر اين هدف تنها زندگى دنيا بوده سزاوار اسـت كه عمر انسان جاودان باشد, نه آنقدر كوتاه و آميخته با هزاران ناملائمات كه به آمد و رفتش نمى ارزد.
بـنابراين قانون مرگ به خوبى گواهى مى دهد كه اينجا يك گذرگاه است نه يك منزلگاه S( يك پل است , نه يك مقصد, چرا كه اگر مقصد و منزل بود بايد دوام مى داشت .
(آيـه )ـ در اين آيه سخن از چهارمين دليل معاد است , مى فرمايد: ((شماعالم نخستين را دانستيد چگونه متذكر نمى شويد)) كه جهانى بعد از آن است (ولقدعلمتم النشاة الا ولى فلولا تذكرون ).
ايـن دليل را به دو گونه مى توان بيان كرد: نخست اين كه فى المثل اگر ما ازبيابانى بگذريم و در آن قـصر بسيار مجلل و باشكوهى با محكمترين و عاليترين مصالح , و تشكيلات وسيع و گسترده , بـبـيـنـيـم , و بعد به ما بگويند اين همه تشكيلات و ساختمان عظيم براى اين است كه فقط قافله كوچكى چندساعتى در آن بياسايد وبرود, پيش خود مى گوئيم اين كار حكيمانه نيست , زيرا براى چنين هدفى مناسب اين بود چند خيمه كوچك برپا شود.
دنـيـاى بـا ايـن عظمت و اين همه كرات و خورشيد و ماه و انواع موجودات زمينى نمى تواند براى هدف كوچكى مثل زندگى چند روزه بشر در دنيا آفريده شده باشد, وگرنه آفرينش جهان پوچ و بى حاصل است , اين تشكيلات عظيم براى موجود شريفى مثل انسان آفريده شده تا خداى بزرگ را از آن بشناسد معرفتى كه درزندگى ديگر سرمايه بزرگ اوست .
ديگر اين كه صحنه هاى معاد را در اين جهان در هر گوشه و كنار با چشم خودمى بينيد, همه سال در عـالـم گـياهان صحنه رستاخيز تكرار مى شود, زمينهاى مرده را بانزول قطرات حياتبخش باران زنـده مـى كـنـد, چـنانكه درآيه39 سوره فصلت مى فرمايد:((كسى كه اين زمينهاى مرده را زنده مى كند هم اوست كه مردگان را زنده مى كند))!.