بازگشت

آيات ژرف انديشان


گفتيم اين سوره با يك بخش توحيدى كه جامع حدود ((بيست وصف )) ازاوصاف الهى است آغاز مـى شـود, اوصـافـى كـه شـناخت آنها سطح معرفت انسانى رابالا مى برد و به ذات مقدس او آشنا مى كند, و هرقدر انديشمندان بيشتر در آن بينديشند به حقايق تازه اى دست مى يابند.
در حـديـثـى از امام على بن الحسين (ع ) مى خوانيم : كه فرمود: ((خداوند متعال مى دانست كه در آخـر زمان اقوامى مى آيند كه در مسائل تعمق و دقت مى كنند, لذاسوره قل هواللّه احد و آيات آغاز سوره حديد را نازل فرمود.
به هر حال , نخستين آيه اين سوره از تسبيح و تنزيه خدا شروع كرده ,مى فرمايد: ((آنچه در آسمانها و زمـين است براى خدا تسبيح مى گويند, و او عزيز وحكيم است ))(سبح للّه مـا فى السموات والا رض وهو العزيز الحكيم ).
(آيه )ـ بعد از ذكر دو وصف از صفات ذات پاك خداوند يعنى ((عزت )) و((حكمت )) به ((مالكيت و تـدبير و تصرفش در عالم هستى )) كه لازمه قدرت و حكمت است پرداخته , مى افزايد: ((مالكيت و حاكميت آسمانها و زمين از آن اوست )) (له ملك السموات والا رض ).
او ((زنـده مـى كـنـد و مـى ميراند)) (يحيى ويميت ) آرى حيات و مرگ در تمام اشكالش به دست قدرت اوست .
((و او بر هر چيز تواناست )) (وهو على كل شى قدير).
مـالـكيت خداوند نسبت به عالم هستى مالكيت اعتبارى و تشريعى نيست ,بلكه مالكيت حقيقى و تـكـويـنـى است , يعنى او به همه چيز احاطه دارد و همه جهان در قبضه قدرت او, و تحت اراده و فرمان اوست , لذا به دنبال آن سخن از زنده كردن و ميراندن و توانائى بر هر چيز به ميان آمده است .
تـفـاوت ((عزت )) و ((قدرت )) در اين است كه عزت بيشتر توجه به درهم شكستن مدافع دارد, و قدرت توجه به ايجاد اسباب , بنابراين دو وصف مختلف محسوب مى شوند, هرچند در ريشه توانائى با هم مشتركند ـ دقت كنيد.
(آيه )ـ سپس به بيان پنج وصف ديگر پرداخته , مى فرمايد: ((اول و آخر وپيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست )) (هو الا ول والا خر والظاهر والباطن وهو بكل شى عليم ).
تـوصـيف به اول و آخر بودن تعبير لطيفى است از ازليت و ابديت او, زيرامى دانيم او وجودى است بـى انـتـهـا و واجب الوجود, يعنى هستيش از درون ذات اوست نه از بيرون , تا پايان گيرد يا آغازى داشته باشد, و بنابراين از ازل بوده و تا ابدخواهد بود.
او سرآغاز و ابتداى عالم هستى است , و اوست كه بعد از فناى جهان نيز خواهد بود.
بنابراين تعبير به اول و آخر هرگز زمان خاصى را در بر ندارد و اشاره به مدت معينى نيست .
توصيف به ظاهر و باطن نيز تعبير ديگرى از احاطه وجودى او نسبت به همه چيز است , از همه چيز ظـاهـرتـر اسـت چرا كه آثارش همه جا را گرفته , و از همه چيزمخفى تر است چون كنه ذاتش بر كسى روشن نيست .
و يـكـى از نتائج اين امور همان است كه در پايان آيه آمده : ((وهو بكل شى عليم )) زيرا كسى كه از آغـاز بـوده و تا پايان باقى است و در ظاهر و باطن جهان است چنين كسى قطعا از همه چيز آگاه مى باشد.