بازگشت

دنيا چيزي جز متاع غرور نيست


از آنـجـا كـه حـب و علاقه دنيا سرچشمه هر گناه و ((راس كل خطيئه )) است دراين آيه ترسيم گـويـائى از وضـع زنـدگـى دنيا و مراحل مختلف , و انگيزه هاى حاكم برهر مرحله را ارائه داده , مى گويد: ((بدانيد زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى وتجمل پرستى و فخرفروشى در ميان شما و افـزون طلبى در اموال و فرزندان است ))(اعلموا انما الحيوة الدنيا لعب ولهو وزينة وتفاخر بينكم وتكاثر فى الا موال والا ولا د).
به اين ترتيب ((غفلت )), ((سرگرمى )), ((تجمل )), ((تفاخر)) و ((تكاثر)) دورانهاى پنج گانه عمر آدمى را تشكيل مى دهند.
سـپـس بـا ذكـر يـك مـثـال آغاز و پايان زندگى دنيا را در برابر ديدگان انسانهامجسم ساخته , مـى فـرمـايـد: ((هـمـانند بارانى كه محصولش كشاورزان را در شگفتى فرو مى برد, سپس خشك مـى شـود بـه گـونـه اى كه آن را زرد رنگ مى بينى , سپس تبديل به كاه مى شود))! (كمثل غيث اعجب الكفار نباته ثم يهيج فتريه مصفرا ثم يكون حطاما).
((كفار)) در اينجا به معنى كشاورزان است , زيرا اصل معنى ((كفر)) به معنى ((پوشاندن )) است , و چون كشاورز بذرافشانى كرده و آن را زير خاك مى پوشاند ازاين رو به او ((كافر)) مى گويند.
سـپـس بـه بـازده عمر و نتيجه و محصول نهائى آن پرداخته , مى افزايد: ((و درآخرت (از دو حال خـارج نيست ): عذاب شديد است يا مغفرت و رضاى الهى ))(وفى الا خرة عذاب شديد ومغفرة من اللّه ورضوان ).
و سرانجام آيه را با اين جمله پايان مى دهد: ((و (به هر حال ) زندگى دنيا جزمتاع و فريب نيست ))! (وما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور).
جـمـلـه ((دنـيـا مـتـاع غـرور اسـت )) مفهومش اين است كه وسيله و ابزار است براى فريبكارى , فـريـب دادن خويشتن , و هم فريب ديگران و البته اين در مورد كسانى است كه دنيا را هدف نهائى قـرار مـى دهـنـد و به آن دل مى بندند, و آخرين آرزويشان وصول به آن است , اما اگر مواهب اين جـهـان مادى وسيله اى براى وصول به ارزشهاى والاى انسانى و سعادت جاودان باشد هرگز دنيا نيست , بلكه مزرعه آخرت , و قنطره و پلى براى رسيدن به آن هدفهاى بزرگ است .