بازگشت

يك مسابقه بزرگ معنوي


بعد از بيان ناپايدارى جهان و لذات آن , و اين كه مردم در سرمايه هاى كم ارزش اين جهان نسبت به يـكـديـگر تفاخر و تكاثر مى جويند, در اينجا مردم را به يك مسابقه عظيم روحانى در طريق كسب آنچه پايدار است و سزاوار هرگونه تلاش وكوشش دعوت كرده , مى فرمايد: ((و به پيش تازيد براى رسيدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتى كه پهنه آن مانند آسمان و زمين است و براى كسانى كه بـه خـداو رسـولانـش ايمان آورده اند آماده شده است )) (سابقوا الى مغفرة من ربكم وجنة عرضها كعرض السما والا رض اعدت للذين آمنوا باللّه ورسله ).
در حـقـيـقـت مـغـفرت پروردگار كليد بهشت است همان بهشتى كه پهنه آسمان و زمين را فرا مـى گـيـرد, و از هـم اكنون آماده براى پذيرائى مؤمنان است تا كسى نگويدبهشت نسيه است و بر نسيه دل نبايد نهاد.
اين نكته شايسته توجه است كه پيشى گرفتن به سوى مغفرت پروردگار ازطريق اسباب آن است , مانند توبه و جبران طاعات فوت شده و اصولا اطاعت پروردگار و پرهيز از معاصى است .
و در پـايان آيه مى افزايد: ((اين فضل خداوند است كه به هركس بخواهدمى دهد و خداوند صاحب فضل عظيم است )) (ذلك فضل اللّه يؤتيه من يشا واللّه ذوالفضل العظيم ).
يقينا آن چنان بهشت گسترده , با آن مواهب عظيمش چيزى نيست كه انسان با اين اعمال ناچيز به آن بـرسـد, و ايـن تنها فضل و رحمت و لطف الهى است كه آن پاداش عظيم را در مقابل اين قليل قرار داده , و از او نيز جز اين انتظار نيست .
چرا كه پاداشها هميشه به مقياس اعمال نيست بلكه به مقياس كرم پاداش دهنده است .
(آيه )ـ سپس براى تاكيد بيشتر در زمينه عدم دلبستگى به دنيا, وشادنشدن به اقبال آن , و غمگين نـگـشـتـن بـه ادبـار آن , مى افزايد: ((هيچ مصيبتى (ناخواسته ) در زمين و نه در وجود شما روى نـمى دهد مگر اين كه همه آنها قبل ازآن كه زمين را بيافرينيم در لوح محفوظ ثبت است , و اين امر بـراى خداوند آسان است )) (مـا اصاب من مصيبة فى الا رض ولا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراها ان ذلك على اللّه يسير).
آرى ! مـصائبى كه در زمين رخ مى دهد همچون زلزله ها و سيلها و طوفانها وهمچنين مصائبى كه در نـفـوس انـسـانها واقع مى شود مانند مرگ و ميرها, و انواع حوادث دردناكى كه دامان انسان را مى گيرد همه آنها از قبل مقدر شده است , و درلوح محفوظ ثبت است .
ولى بايد توجه داشت كه مصائبى كه در اين آيه به آن اشاره شده , تنهامصائبى است كه به هيچ وجه قابل اجتناب نيست و مولود اعمال انسانها نمى باشدوگرنه مصيبتها, و ناكاميهايى كه تنها معلول گـنـاهـان و سـهـل انگارى خود انسان است ,راه مقابله با آنها موضع گيرى صحيح در برنامه هاى زندگى است .
و مـنـظـور از ((لـوح محفوظ)) علم بى پايان خداوند است , و يا صفحه جهان خلقت و نظام علت و معلول كه آن نيز مصداق علم فعلى خداوند است .
(آيـه )ـ اكـنون ببينيم فلسفه تقدير اين مصائب در لوح محفوظ و سپس بيان اين حقيقت در قرآن چيست ؟.
آيـه موردبحث پرده از روى اين راز مهم برداشته , مى گويد: ((اين به خاطر آن است كه براى آنچه ازدست داده ايد تاسف نخوريد, و به آنچه به شما داده است دلبسته و شادمان نباشيد)) (لكيلا تاسوا على مـافاتكم ولا تفرحوا بما آتيكم ).
اين دو جمله كوتاه در حقيقت يكى از مسائل پيچيده فلسفه آفرينش را حل مى كند, چرا كه انسان هميشه در جهان هستى با مشكلات و گرفتاريها و حوادث ناگوار روبروست , و غالبا از خود سؤال مى كند: با اين كه خداوند مهربان و كريم ورحيم است اين حوادث دردناك براى چيست ؟!.
قرآن مى گويد: ((هدف اين بوده كه شما دلبسته و اسير زرق و برق اين جهان نباشيد)).
ايـن مـصـائب زنگ بيدارباشى است براى غافلان و شلاقى است , براى ارواح خفته , و رمزى است از ناپايدارى جهان , و اشاره اى است به كوتاه بودن عمراين زندگى .
آرى ايـن مـصـائب شـكـننده تفاخر و غرور است , لذا در پايان آيه مى افزايد: ((وخداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد)) (واللّه لا يحب كل مختال فخور).
تنها كسى گرفتار اين حالات مى شود كه مست ناز و نعمت گردد, ولى وجودآفات و مصائب براى آنها كه قابل بيدارى و هدايتند اين مستى و آثار آن را از بين مى برد.
افـراد بـا ايـمـان بـاتوجه به آيه فوق هنگامى كه به نعمتى از سوى خدامى رسند خود را امانتدار او مى دانند, نه از رفتن آن غمگين مى شوند و نه از داشتن آن مست و مغرور.
(آيـه )ـ ايـن آيـه تـوضيح و تفسيرى است بر آنچه در آيه قبل آمده و در حقيقت ((مختال فخور)) (مـكـتـبر فخرفروش ) را معرفى مى كند, مى فرمايد:((همانها كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل دعوت مى كنند)) (الذين يبخلون ويامرون الناس بالبخل ).
آرى ! لازمـه دلـبستگى شديد به مواهب دنيا تكبر و غرور است , و لازمه تكبر وغرور بخل كردن , و دعـوت ديـگران به بخل است , اما بخل كردن به اين دليل كه سرمايه كبر و غرور خود را اين اموال مـى دانـد, و هـرگز نمى خواهد آن را از دست دهد, و اما دعوت ديگران به بخل براى اين است كه اگـر ديـگـران سـخـاوتمند باشنداو رسوا مى شود و ديگر اين كه , چون بخل را دوست دارد مبلغ چيزى است كه به آن عشق مى ورزد!.
و بـراى ايـن كـه تـصـور نشود اصرار و تاكيد خداوند در مساله انفاق و ترك بخل ويا حتى تعبير به وام گـرفـتن خداوند از بندگان در آيات گذشته ـكه همه براى تشويق آنها به انفاق است ـ از نياز ذات پـاك او سـرچـشمه مى گيرد, در پايان آيه مى افزايد: ((وهركس (از اين فرمان ) روى گردان شود (به خود زيان مى رساند نه به خدا) چرا كه خداوند بى نياز و شايسته ستايش است )) (ومن يتول فان اللّه هو الغنى الحميد).
همه به او نيازمندند و او از همگان بى نياز است , چرا كه خزائن و منابع اصلى همه چيز نزد اوست , و از آنجا كه جامع همه صفات كمال است شايسته هر حمد وستايش نيز مى باشد.