بازگشت

آنها كه با خدا دشمني مي كنند


از آنـجـا كـه آخرين جمله آيه قبل به همگان اخطار مى كرد كه حدود الهى رارعايت كنند, و از آن تـجـاوز نـنـمايند, در اينجا از كسانى سخن مى گويد كه نه تنها ازاين حدود تجاوز كرده , بلكه به مـبـارزه بـا خـدا و پـيـامبر او(ص ) برخاسته اند و سرنوشت آنها را در اين دنيا و جهان ديگر روشن مى سازد.
نخست مى فرمايد: ((كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند خوار وذليل شدند آن گونه كه پـيـشـيـنـيـان آنها خوار و ذليل شدند)) (ان الذين يحادون اللّه ورسوله كبتوا كما كبت الذين من قبلهم ).
سپس مى افزايد: ((ما آيات روشنى نازل كرديم )) (وقد انزلنا آيات بينات ).
بـنـابراين , به قدر كافى اتمام حجت شده و عذر و بهانه اى براى مخالفت باقى نمانده است , و با اين حال اگر مخالفت كنند بايد مجازات شوند.
نـه تنها در اين دنيا مجازات مى شوند بلكه S( ((براى كافران عذاب خواركننده اى (در قيامت ) است )) (وللكافرين عذاب مهين ).
بـه هـرحـال اين تهديد الهى در مورد كسانى كه در برابر پيامبر(ص ) و قرآن ايستاده بودند به وقوع پـيوست , و در جنگهاى بدر و خيبر و خندق و غير آن با ذلت وشكست روبرو شدند, و سرانجام فتح مكه طومار قدرت و شوكت آنها را در هم پيچيد و اسلام در همه جا پيروز گشت .
(آيـه )ـ اين آيه در توصيف زمان وقوع عذاب اخروى آنها چنين مى گويد:((در آن روز كه خداوند هـمـه آنـهـا را بـرمـى انگيزد و از اعمالى كه انجام دادند باخبرمى سازد)) (يوم يبعثهم اللّه جميعا فينبئهم بما عملوا).
((اعمالى كه خداوند حساب آن را نگه داشته و آنها فراموشش كردند))((احصيه اللّه ونسوه ).
و ايـن خود عذاب دردناكى است كه خداوند گناهان فراموش شده آنها را به يادشان مى آورد و در صحنه محشر در برابر خلايق رسوا مى شوند.
و در پايان آيه مى فرمايد: ((و خداوند بر هر چيز شاهد و ناظر است )) (واللّه على كل شى شهيد).
آرى S( حضور خداوند در همه جا و در هر زمان و در درون و برون ما ايجاب مى كند كه نه فقط اعمال , بـلـكـه نـيـات و عقايد ما را شمارش كند و در آن روز بزرگ كه ((يوم البروز)) است همه را بازگو فرمايد.
(آيـه )ـ سـپس براى تاكيد بر حضور خداوند در همه جا و آگاهى او بر همه چيز سخن را به مساله ((نـجـوى )) (گـفـتگوهاى درگوشى ) مى كشد, مى فرمايد: ((آيانمى دانى كه خداوند آنچه را در آسمانها و آنچه در زمين است مى داند)) (الم تر ان اللّه يعلم مـا فى السموات ومـا فى الا رض ).
سـپس مى افزايد: ((هيچ گاه سه نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اين كه خداوندچهارمين آنهاست , و هيچ گاه پنج نفر با هم نجوا نمى كنند مگر اين كه خداوندششمين آنهاست )) (مـا يكون من نجوى ثلثة الا هو رابعهم ولا خمسة الا هوسادسهم ).
((و نه تعدادى كمتر و نه بيشتر از آن , مگر اين كه او همراه آنهاست هرجا كه باشند))(ولا ادنى من ذلك ولا اكثر الا هو معهم اين مـا كانوا).
((سـپـس روز قيامت آنها را از اعمالشان آگاه مى سازد چرا كه خداوند به هرچيزى داناست )) (ثم ينبئهم بمـا عملوا يوم القيمة ان اللّه بكل شى عليم ).
منظور از اين كه خداوند چهارمين يا ششمين آنهاست اين است كه او در همه جا حاضر و ناظر و از هـمـه چيز آگاه است , وگرنه ذات پاكش نه مكان دارد و نه هرگزتوصيف به اعداد مى شود, بلكه شبيه و نظير و مثل و مانند ندارد.
آيـه ـ شـان نـزول : در مورد اين آيه دو شان نزول نقل شده كه هركدام مربوطبه يك قسمت از آيه است .
نـخست اين كه : جمعى از يهود و منافقان در ميان خودشان جدا از مؤمنان نجوا مى كردند و گاه با چـشـمهاى خود اشاره هاى ناراحت كننده اى به مؤمنان داشتند, و همين باعث غم و اندوه مؤمنان مى شد, هنگامى كه اين كار را تكراركردند مؤمنان شكايت به رسول خدا(ص ) نمودند, پيامبر(ص ) دستور داد كه هيچ كس در برابر مسلمانان با ديگرى نجوا نكند, اما آنها گوش ندادند, باز هم تكرار كردند,آيه نازل شد (و آنها را سخت بر اين كار تهديد كرد).
هـمـچـنـين نقل شده كه : گروهى از يهود خدمت پيامبر(ص ) آمدند و به جاى ((السلا م عليك )) گفتند: ((السام عليك يا اباالقاسم )) (كه مفهومش مرگ بر تو يا ملالت و خستگى بر تو باد, است ).
پيامبر(ص ) در جواب آنها فرمود: ((وعليكم S( همين بر شما باد)).
عـايـشه مى گويد: من متوجه اين مطلب شدم و گفتم : ((عليكم السام ولعنكم اللّه وغضب عليكم S( مرگ بر شما, خدا لعنت كند شما را, و غضب كند))!.
پيامبر به من فرمود: مدارا كن و از خشونت و بدگوئى بپرهيز.
گفتم : مگر نمى شنوى مى گويند: ((مرگ بر تو))!.
فرمود: مگر تو هم نشنيدى كه من در جواب ((عليكم )) گفتم !.
اينجا بود كه خداوند آيه نازل كرد كه هنگامى كه اين گروه نزد شما مى آيندتحيتى مى گويند كه خدا چنان تحيتى به شما نگفته است .