بازگشت

حزب شيطان


در ايـنـجـا بـخـشى از توطئه هاى منافقان را برملا مى سازد, و آنها را بانشانه هايشان به مسلمانان مـعـرفـى مـى كـنـد, و ذكـر ايـن مـعـنى بعد از آيات نجوا شايد به اين مناسبت است كه در ميان نـجواكنندگان با پيامبر(ص ) افراد منافقى نيز وجودداشتند كه از اين كار به عنوان پوششى براى تـوطـئه هـاى خود و اظهار نزديكى به پيامبراكرم (ص ) استفاده مى كردند همين امر سبب شد كه قرآن به صورت يك امر كلى با آن برخورد كند.
نـخـسـت مى فرمايد: ((آيا نديدى كسانى را كه طرح دوستى با گروهى كه موردغضب خدا بودند ريختند))؟! (الم تر الى الذين تولوا قوما غضب اللّه عليهم ).
سپس مى افزايد: ((آنها نه از شما هستند و نه از آنان )) يهود (مـاهم منكم ولا منهم ).
نـه در مشكلات و گرفتاريها ياور شما هستند, و نه دوست صميمى آنها, بلكه منافقانى هستند كه هر روز چهره عوض مى كنند, و هر لمحه به شكلى در مى آيند.
بـاز در ادامه همين سخن مى افزايد: ((سوگند دروغ ياد مى كنند (كه از شماهستند) در حالى كه خودشان مى دانند)) دروغ مى گويند (ويحلفون على الكذب وهم يعلمون ).
ايـن راه و رسم منافقان است كه پيوسته براى پوشانيدن چهره زشت و منفورخود به سوگندهاى دروغ پناه مى برند, در حالى كه عملشان بهترين معرف آنهاست .
(آيـه )ـ بعد به عذاب دردناك اين منافقان لجوج اشاره كرده , مى فرمايد:((خداوند عذاب شديدى براى آنها فراهم ساخته است )) (اعداللّه لهم عذابا شديدا).
و بدون شك اين عذاب عادلانه است S( ((چرا كه آنها اعمال بدى انجام مى دادند)) (انهم سا مـا كانوا يعملون ).
(آيـه )ـ سـپـس براى توضيح بيشتر در مورد نشانه هاى اين منافقان مى گويد: ((آنها سوگندهاى خـود را سپرى قرار دادند و مردم را از راه خدا بازداشتند))(اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل اللّه ).
قسم ياد مى كنند كه مسلمانند و هدفى جز اصلاح ندارند در حالى كه زيرپوشش اين قسم به انواع فـسـاد و خرابكارى و توطئه مشغولند, و در حقيقت از نام مقدس خدا براى جلوگيرى از راه خدا بهره مى گيرند.
و در پايان آيه مى افزايد: ((از اين رو براى آنان عذاب خواركننده اى است ))(فلهم عذاب مهين ).
آنـها مى خواستند با اين سوگندهاى دروغين آبرو براى خود فراهم كنند ولى خدا آنها را به عذاب خواركننده و شديدى مبتلا مى سازد.
(آيه )ـ و از آنجا كه منافقان غالبا به اموال و فرزندان (سرمايه هاى اقتصادى و نيروهاى انسانى ) خود بـراى حل مشكلات تكيه مى كنند قرآن در اين آيه مى گويد, ((هرگز اموال و اولادشان , آنها را از عذاب الهى حفظ نمى كند)) (لن .
تغنى عنهم اموالهم ولا اولا دهم من اللّه شيئا).
بلكه همين اموال طوق لعنتى بر گردن آنها مى شود و مايه عذاب دردناكشان .
و بـاز در پـايان آيه آنها را با اين جمله تهديد مى كند: ((آنها اهل آتشند و جاودانه در آن مى مانند)) (اولئك اصحاب النارهم فيها خالدون ).
(آيـه )ـ و عـجب اين كه اين منافقان در قيامت هم دست از منافقگرى خود برنمى دارند چنانكه در اين آيه مى فرمايد: به خاطر بياوريد ((روزى را كه خداوند همه آنها را برمى انگيزد (و اعمالشان را بر آنـهـا عـرضـه مـى دارد و در دادگاه عدلش از آنها سؤال مى كند) ولى آنان براى خدا نيز سوگند (دروغ ) يـاد مـى كـنـنـدهـمان گونه كه (امروز) براى شما ياد مى كنند)) (يوم يبعثهم اللّه جميعا فيحلفون له كمايحلفون لكم ).
قـيامت تجليگاه اعمال و روحيات انسان در اين دنياست , و از آنجا كه منافقان اين روحيه را همراه خود به قبر و برزخ برده اند در صحنه قيامت نيز آشكار مى شود,و بر طبق عادت گذشته سوگند دروغين ياد مى كنند.
سپس مى افزايد: ((و گمان مى كنند كارى مى توانند انجام دهند)) (ويحسبون انهم على شى ) ولى اين يك پندار موهوم و خيالى خام بيش نيست !.
و سرانجام آيه را با اين جمله پايان مى دهد: ((بدانيد آنها دروغگويانند)) (الا انهم هم الكاذبون ).
و به اين ترتيب كوس رسوائى آنها را همه جا مى زنند.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه سـرنوشت نهائى اين منافقان تيره دل را چنين بيان مى كند: ((شيطان بر آنها مسلط شده , و ياد خدا را از خاطر آنها برده است )) (استحوذعليهم الشيطان فانسيهم ذكراللّه ).
به همين دليل S( ((آنان حزب شيطانند)) (اولئك حزب الشيطان ).
((بدانيد حزب شيطان زيانكارانند)) (الا ان حزب الشيطان هم الخاسرون ).
آرى ! مـنـافـقـان دروغـگـو و مغرور به مال و مقام سرنوشتى جز اين ندارند كه دربست در اختيار شيطان و وسوسه هاى او قرار مى گيرند, و خدا را بكلى فراموش مى كنند, نه تنها منحرف مى شوند كـه در زمـره عـمـال شـيـطان و اعوان و انصار لشكر وحزب او براى گمراه ساختن ديگران قرار مى گيرند.
(آيـه )ـ در ادامـه بـيـان صـفات و نشانه هاى منافقان در اينجا كه آخرين آيات سوره مجادله است نـشـانـه هـاى ديگرى از آنها را مطرح مى كند, و سرنوشت حتمى آنها را كه شكست و نابودى است روشن مى سازد.
نخست مى فرمايد: ((كسانى كه با خدا و رسولش دشمنى مى كنند آنها در زمره ذليل ترين افرادند)) (ان الذين يحادون اللّه ورسوله اولئك فى الا ذلين ).
(آيه )ـ اين آيه در حقيقت دليلى است براى اين معنى , مى فرمايد: ((خداچنين مقرر داشته كه من و رسولانم پيروز مى شويم )) (كتب اللّه لا غلبن انا ورسلى ) وهيچ شك و ترديدى در آن نيست .
((چرا (چنين نباشد, در حالى ) كه خداوند قوى و شكست ناپذير است )) (ان اللّه قوى عزيز).
بـه همان اندازه كه خداوند قدرتمند است دشمنانش ضعيف و ذليلند, و اگرمى بينيم در آيه قبل تعبير به ((اذلين )) (ذليل ترين افراد) شده دليلش همين بوده است .
در طـول تاريخ اين پيروزى فرستادگان الهى در چهره هاى گوناگونى نمايان شده : در عذابهاى مختلفى همچون طوفان نوح , و صاعقه عاد و ثمود, و زلزله هاى ويرانگر قوم لوط, و مانند آن , و در پـيـروزى در جـنـگـهاى مختلف , مانند غزوات ((بدر))و ((حنين )) و فتح ((مكه )) و ساير غزوات پيامبر اسلام (ص ).
و از همه مهمتر پيروزى منطقى آنها بر مكاتب شيطانى و دشمنان حق وعدالت بوده است .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه كـه آخـرين آيه از سوره مجادله , و از كوبنده ترين آيات قرآن است , به مؤمنان هشدار مى دهد كه جمع ميان ((محبت خدا)) و ((محبت دشمنان خدا)) در يك دل ممكن نيست , و بايد از ميان اين دو يكى را برگزينند, اگرراستى مؤمنند بايد از دوستى دشمنان خدا بپرهيزند والا ادعاى مسلمانى نكنند!.
مـى فـرمـايد: ((هيچ گروهى را كه ايمان به خدا و روز قيامت دارند نمى يابى كه بادشمنان خدا و رسولش دوستى كنند, هرچند پدران يا فرزندان يا برادران ياخويشاوندانشان باشند)) (لا تجد قوما يـؤمـنـون بـاللّه والـيـوم الا خـر يـوادون من حاداللّه ورسوله ولو كانوا آباهم او ابناهم او اخوانهم او عشيرتهم ).
مـحـبـت پدران و فرزندان و برادران و اقوام بسيار خوب است , و نشانه زنده بودن عواطف انسانى است , اما هنگامى كه اين محبت رودرروى محبت خدا قرارگيرد ارزش خود را از دست مى دهد.
سـپـس بـه پاداشهاى بزرگ اين گروه كه قلبشان بطوركامل در اختيار عشق خداست پرداخته , و پـنـج مـوضوع را كه بعضى به صورت امداد و توفيق است , وبعضى به صورت نتيجه و سرانجام كار بيان مى كند.
در بـيـان قـسمت اول و دوم مى فرمايد: ((آنها كسانى هستند كه خدا ايمان را برصفحه دلهايشان نـوشته , و با روحى از ناحيه خودش آنان را تقويت فرموده است ))(اولئك كتب فى قلوبهم الا يمان وايدهم بروح منه ).
و در سومين مرحله مى فرمايد: ((خداوند آنها را در باغهائى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زير (درخـتـانـش ) جـارى است , جاودانه در آن مى مانند)) (ويدخلهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها).
و در چـهـارمـين مرحله مى افزايد: ((خداوند از آنها خشنود است و آنها نيز ازخداوند خشنودند)) (رضى اللّه عنهم ورضوا عنه ).
در برابر مواهب مادى قيامت و جنات و حور و قصور اين بزرگترين پاداش روحانى است كه به اين گروه از مؤمنان داده مى شود.
احـسـاس رضايت مولا ومعبودشان كه آنها را پذيرفته , لذتبخش ترين احساسى است كه به آنها دست مى دهد, و نتيجه اش خشنودى كامل آنها از خداست .
و در آخـريـن مـرحـلـه بـه صورت يك اعلام عمومى ـكه حاكى از نعمت وموهبت ديگرى است ـ مـى فـرمـايـد: ((آنها حزب اللّه اند, بدانيد حزب اللّه پيروزان ورستگارانند)) (اولئك حزب اللّه الا ان حزب اللّه هم المفلحون ).
نه تنها پيروزى در سراى ديگر و نيل به انواع نعمتهاى مادى و معنوى درقيامت , بلكه همان گونه كه در آيات قبل آمد در اين دنيا نيز به لطف الهى بر دشمنان پيروزند, و در پايان جهان نيز حكومت حق و عدالت در دست آنهاست .
((پايان سوره مجادله )).