بازگشت

نقش منافقان در فتنه هاي يهودـ


بـعد از بيان ماجراى طايفه يهود ((بنى نضير)) در آيات گذشته , و شرح حال سه گروه از مؤمنان در اينجا به شرح حال گروه ديگرى يعنى منافقان و نقش آنها در اين ماجرا مى پردازد.
نخست روى سخن را به پيامبر(ص ) كرده , مى فرمايد: ((آيا منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كـافـرشـان از اهـل كـتـاب مى گفتند: هرگاه شما را (از وطن ) بيرون كنند ما هم با شما بيرون خـواهـيـم رفت , و هرگز سخن هيچ كس را درباره شما اطاعت نخواهيم كرد, و اگر با شما پيكار شود ياريتان خواهيم نمود)) (الم تر الى الذين نافقوا يقولون لا خوانهم الذين كفروا من اهل الكتاب لئن اخرجتم لنخرجن معكم ولا نطيع فيكم احدا ابدا وان قوتلتم لننصرنكم ).
و بـه ايـن تـرتـيب اين گروه از منافقان به طايفه يهود سه مطلب را قول دادند كه در همه دروغ مى گفتند.
و به همين دليل قرآن با صراحت مى گويد: ((خداوند شهادت مى دهد كه آنهادروغگويانند)) (واللّه يشهد انهم لكاذبون ).
آرى ! هميشه منافقان دروغگو بوده اند, و غالبا دروغگويان منافقند.
(آيه )ـ سپس براى توضيح بيشتر درباره دروغگوئى آنها مى افزايد: ((اگرآنها را بيرون كنند با آنان بيرون نمى روند)) (لئن اخرجوا لا يخرجون معهم ).
((و اگر با آنها پيكار شود ياريشان نخواهند كرد)) (ولئن قوتلوا لا ينصرونهم ).
((و اگـر (به گفته خود عمل كنند و) ياريشان كنند پشت به ميدان كرده فرارمى كنند))! (ولئن نصروهم ليولن الا دبار).
((سپس كسى آنان را يارى نمى كند)) (ثم لا ينصرون ).
(آيـه )ـ در ايـن آيه به تشريح علت اين شكست پرداخته , مى گويد:((وحشت از شما در دلهاى آنها بـيش از ترس از خداست )) (لا نتم اشد رهبة فى صدورهم من اللّه ) چون از خدا نمى ترسند از همه چيز وحشت دارند, مخصوصا ازدشمنان مؤمن و مقاومى چون شما.
((اين به خاطر آن است كه آنها گروهى نادانند)) ((ذلك بانهم قوم لا يفقهون ).
(آيـه )ـ سـپـس بـه بيان نشانه روشنى از اين ترس درونى پرداخته ,مى افزايد: ((آنها هرگز با شما به صورت گروهى نمى جنگند جز در دژهاى محكم يا ازپشت ديوارها)) (لا يقاتلونكم جميعا الا فى قرى محصنة او من ورا جدر).
آرى ! آنها چون از دژ ايمان و توكل برخدا بيرون هستند جز در پناه ديوارها وقلعه هاى محكم جرات جنگ و روياروئى با مؤمنان ندارند!.
سپس مى افزايد: اما اين نه به خاطر آن است كه آنها افرادى ضعيف و ناتوان وناآگاه به فنون جنگند بـلكه به هنگامى كه درگيرى رخ مى دهد ((پيكارشان درميان خودشان شديد است )) اما در برابر شما ضعيف (باسهم بينهم شديد).
و در ادامه همين آيه , به عامل ديگرى براى شكست و ناكامى آنها پرداخته ,مى فرمايد: به ظاهر آنها كه مى نگرى ((آنها را متحد مى پندارى در حالى كه دلهايشان پراكنده است , اين به خاطر آن است كـه آنـهـا قـومـى هستند كه تعقل نمى كنند))(تحسبهم جميعا وقلوبهم شتى ذلك بانهم قوم لا يعقلون ).
بـه اين ترتيب انسجام ظاهرى افراد بى ايمان و پيمان و وحدت نظامى واقتصادى آنها هرگز نبايد مـا را فـريـب دهد, چرا كه در پشت اين پيمانها و شعارهاى وحدت , دلهاى پراكنده اى قرار دارد, و دليل آن هم روشن است , زيرا هركدام حافظمنافع مادى خويشند, و مى دانيم منافع مادى هميشه در تضاد است , در حالى كه وحدت و انسجام مؤمنان براساس اصولى است كه تضاد در آن راه ندارد, يعنى اصل ايمان و توحيد و ارزشهاى الهى .
(آيـه )ـ قرآن همچنان بحث پيرامون داستان يهود بنى نضير و منافقان را ادامه داده , و با دو تشبيه جـالـب , مـوقـعـيت هركدام از اين دو گروه را مشخص مى سازدنخست مى فرمايد: داستان يهود بنى نضير ((همچون كسانى است كه كمى پيش ازآنان بودند (همانها كه در اين دنيا) طعم تلخ كار خود را چشيدند و براى آنها عذابى دردناك است )) (كمثل الذين من قبلهم قريبا ذاقوا وبال امرهم ولهم عذاب اليم ).
اما اين گروه چه كسانى بودند كه سرگذشت عبرت انگيزى قبل از ماجراى بنى نضير داشتند؟.
بـسـيـارى از مـفسران آن را اشاره به ماجراى يهود ((بنى قينقاع )) مى دانند كه بعداز ماجراى بدر واقـع شـد, و مـنـجـر بـه بـيـرون رانـدن اين گروه از يهود از مدينه گرديد,آنها نيز مانند يهود ((بـنى نضير)) افرادى ثروتمند و مغرور و در ميان خود جنگجوبودند, و پيامبر(ص ) و مسلمانان را تهديد مى كردند, ولى سرانجام چيزى جز بدبختى و دربه درى در دنيا و عذاب اليم آخرت عائدشان نشد.