بازگشت

اگر قرآن بر كوهها نازل مي شد از هم مي شكافتند


در تعقيب آيات گذشته كه از طرق مختلف براى نفوذ در قلوب انسانهااستفاده مى كرد, و مسائل سرنوشت ساز انسانها را در زنده ترين صورتش بيان نموددر اين آيه كه به همه آيات قرآن مجيد است پرده از روى اين حقيقت برمى دارد كه نفوذ قرآن بقدرى عميق است كه اگر بر كوهها نازل مى شد آنها را تكان مى داد, اماعجب از اين انسان سنگدل كه گاه مى شنود و تكان نمى خورد!.
نـخـسـت مـى فـرمـايـد: ((اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم مى ديدى در برابرآن خاشع مى شود, و از خوف خدا مى شكافد)) (لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشية اللّه ).
((و ايـنـهـا مـثالهائى است كه براى مردم مى زنيم شايد در آن بينديشيد)) (وتلك الا مثال نضربها للناس لعلهم يتفكرون ).
بـعضى اين آيه را بر ظاهرش حمل كرده اند و گفته اند: تمام موجودات اين جهان , از جمله كوهها, بـراى خـود نوعى درك و شعور دارند و اگر اين آيات بر آنها نازل مى شد به راستى از هم متلاشى مى شدند, گواه اين معنى راآيه 74 سوره بقره مى دانند كه در توصيف گروهى از يهود مى گويد: ((سـپـس دلـهـاى شما بعد از اين ماجرا سخت شد, همچون سنگ ! و يا سخت تر! چرا كه پاره اى از سنگها مى شكافد و از آنها نهرها جارى مى شود, و پاره اى از آنهاشكاف برمى دارد و آب از آن تراوش مى كند و پاره اى از خوف خدا به زيرمى افتد))!.
(آيـه )ـ در آيـات بـعـد بـه ذكر قسمت مهمى از اوصاف جمال و جلال خداـكه توجه به هريك در تـربيت نفوس و تهذيب قلوب تاثير عميق داردـ مى پردازد, وضمن سه آيه پانزده صفت و به تعبير ديـگـر هـجـده صـفـت از اوصاف عظيم او رابرمى شمرد و هر آيه با بيان توحيد الهى و نام مقدس ((اللّه )) شروع مى شود كه انسان رابه عالم نورانى اسما و صفات حق رهنمون مى گردد.
مى فرمايد: ((او خدائى است كه معبودى جز او نيست , داناى آشكار و نهان است واو رحمان و رحيم است )) (هواللّه الذى لا اله الا هو عالم الغيب والشهادة هوالرحمن الرحيم ).
در ايـنجا قبل از هر چيز روى مساله توحيد كه خميرمايه همه اوصاف جمال وجلال و ريشه اصلى معرفت الهى است تكيه مى كند, و بعد از آن روى علم و دانش او نسبت به غيب و شهود.
سپس روى رحمت عامه او كه همه خلايق را شامل مى شود ((رحمن )) ورحمت خاصه اش كه ويژه مؤمنان است ((رحيم )) تكيه شده , تا به انسان اميد بخشد و او را در راه طولانى تكامل و سير الى اللّه كه در پيش دارديارى دهد.
(آيـه )ـ در ايـن آيه علاوه بر تاكيد روى مساله توحيد هشت وصف ديگرذكر كرده , مى فرمايد: ((او خدائى است كه معبودى جز او نيست )) (هواللّه الذى لا اله الا هو).
((حاكم و مالك اصلى اوست )) (الملك ).
((از هر عيب منزه است )) (القدوس ).
((به كسى ستم نمى كند)) و همه از ناحيه او در سلامتند (السلا م ).
سپس مى افزايد: او براى دوستانش ((امنيت بخش است ))(المؤمن ).
او حافظ و نگاهدارنده و ((مراقب (همه چيز) است )) المهيمن ).
((او قدرتمندى شكست ناپذير است )) (العزيز).
((كه با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى كند)) (الجبار).
سپس مى افزايد: ((و شايسته عظمت است )) و چيزى برتر و بالاتر از او نيست (المتكبر).
از آنجا كه عظمت و بزرگى تنها شايسته مقام خداست اين واژه به معنى ممدوحش تنها درباره او به كار مى رود و هرگاه در غير مورد او به كار رود به معنى مذموم است .
و در پـايـان آيـه , بـار ديـگر روى مساله توحيد كه سخن با آن آغاز شده بود تكيه كرده , مى فرمايد: ((خداوند منزه است از آنچه شريك براى او قرار مى دهند))(سبحان اللّه عما يشركون ).
(آيـه )ـ و در آخـريـن آيـه سـوره در تـكـمـيل اين صفات به شش وصف ديگراشاره كرده , چنين مى فرمايد: ((او خداوندى است خالق )) (هو اللّه الخالق ).
((آفريننده اى بى سابقه )) (البارئ ).
((و صورتگرى )) بى نظير (المصور).
و سـپـس از آنـجـا كه اوصاف خداوند منحصر به اين اوصاف نيست , بلكه اوصافش همچون ذاتش بى پايان است , مى افزايد: ((براى او نامهاى نيك است )) (له الا سما الحسنى ).
و بـه هـمـيـن دلـيل از هرگونه عيب و نقص , منزه و مبراست , ((و آنچه در آسمانهاو زمين است تـسـبـيـح او مى گويند)) و او را از هر عيب و نقصى پاك مى شمرند (يسبح له مـافى السموات والا رض ).
و سـرانـجام براى تاكيد بيشتر, روى موضوع نظام آفرينش به دو وصف ديگر ازاوصافش كه يكى از آنها قبلا آمد, اشاره كرده , مى فرمايد: ((و او عزيز و حكيم است ))(وهو العزيز الحكيم ).
اولـى نشانه كمال قدرت او بر همه چيز, و غلبه بر هر مانع است , و دومى اشاره به علم و آگاهى از نظام آفرينش و تنظيم برنامه دقيق در امر خلقت و تدبير است .
و بـه ايـن ترتيب در مجموع اين آيات سه گانه علاوه بر مساله توحيد ـكه دو بارتكرار شده ـ هفده وصف از اوصاف خدا آمده است بدين ترتيب :.
عالم الغيب و الشهاده رحمان رحيم ملك قدوس سلام مؤمن مهيمن عزيزـ جبار متكبر خالق بارئ مصور حكيم داراى اسما الحسنى كسى كه همه موجودات عالم تسبيح او مى گويند.
و بـه اين ترتيب , اين آيات دست پويندگان راه معرفت اللّه را گرفته منزل به منزل پيش مى برد, از ذات پـاك او شروع مى كند, و بعد به عالم خلقت مى آورد, و بازدر اين سير الى اللّه از مخلوق نيز به سـوى خـالـق مى برد, قلب را مظهر اسما و صفات الهى و مركز انوار ربانى مى كند و در لابلاى اين معارف و انوار, او را مى سازد وتربيت مى نمايد شكوفه هاى تقوا را برشاخسار وجودش ظاهر ساخته و لايق قرب جوارش مى كند.
آيـات آخـر ايـن سـوره آيـاتى است فوق العاده باعظمت و الهام بخش S( درحديثى از رسول خدا(ص ) مى خوانيم : ((هركس آخر سوره حشر را بخواند, گناهان گذشته و آينده او بخشوده مى شود))!.
((پايان سوره حشر)).