بازگشت

سرانجام طرح دوستي با دشمن خدا


چـنـانـكـه در شان نزول دانستيم حركتى از ناحيه يكى از مسلمانان صادر شد كه هرچند به قصد جـاسـوسى نبود ولى اظهار محبتى به دشمنان اسلام محسوب مى شد, لذا آيه به مسلمانان هشدار داد كه از تكرار اين گونه كارها در آينده بپرهيزند.
نخست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد)) (يـا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى وعدوكم اوليـا).
يـعـنـى S( آنها نه فقط دشمنان خدا هستند كه با شما نيز عداوت و دشمنى دارند, با اين حال چگونه دست دوستى به سوى آنها دراز مى كنيد؟!.
سـپس مى افزايد: ((شما نسبت به آنها اظهار محبت مى كنيد در حالى كه آنها به آنچه از حق براى شـمـا آمـده (اسـلام و قـرآن ) كـافر شده اند, و رسول خدا و شما رابه خاطر ايمان به خداوندى كه پـروردگار همه شماست از شهر و ديارتان بيرون مى رانند)) (تلقون اليهم بالمودة وقد كفروا بمـا جـاكم من الحق يخرجون الرسول واياكم ان تؤمنوا باللّه ربكم ).
آنـهـا هـم در عـقيده با شما مخالفند, و هم عملا به مبارزه برخاسته اند,و كارى را كه بزرگترين افـتـخـار شماست , يعنى ايمان به پروردگار, براى شما بزرگترين جرم و گناه شمرده اند, با اين حال آيا جاى اين است كه شما نسبت به آنها اظهارمحبت كنيد.
سـپـس براى توضيح بيشتر مى افزايد: ((اگر شما براى جهاد در راه من و جلب خشنوديم هجرت كـرده ايـد)) پـيـونـد دوسـتـى با آنها برقرار نسازيد (ان كنتم خرجتم جهــادا فى سبيلى وابتغــا مرضــاتى ).
اگر به راستى دم از دوستى خدا مى زنيد و به خاطر او از شهر و ديار خودهجرت كرده ايد, و طالب جهاد فى سبيل اللّه و جلب رضاى او هستيد اين مطلب بادوستى دشمنان خدا سازگار نيست .
بـاز براى توضيح بيشتر مى افزايد: ((شما مخفيانه با آنها رابطه دوستى برقرارمى كنيد در حالى كه من به آنچه پنهان يا آشكار مى سازيد از همه داناترم ))! (تسرون اليهم بالمودة وانا اعلم بمـا اخفيتم ومـا اعلنتم ).
بنابراين مخفى كارى چه فايده اى دارد با علم خداوند به غيب و شهود.
و در پـايـان آيـه , به عنوان يك تهديد قاطع , مى فرمايد: ((و هركس از شما چنين كارى كند از راه راست گمراه شده است )) (ومن يفعله منكم فقد ضل سوا السبيل ).
هـم از راه مـعرفت خدا منحرف گشته كه گمان كرده چيزى بر خدا مخفى مى ماند, و هم از راه ايـمـان و اخلاص و تقوا كه طرح دوستى با دشمنان خدا ريخته وهم تيشه به ريشه زندگانى خود زده اسـت كـه دشـمنش را از اسرارش باخبر ساخته واين بدترين انحرافى است كه ممكن است به شخص مؤمن بعد از وصول به سرچشمه ايمان دست دهد.
(آيـه )ـ در ايـن آيـه , بـراى تـاكـيـد و توضيح بيشتر, مى افزايد: شما براى چه طرح دوستى با آنها مى ريزيد؟ با اين كه : ((اگر آنها بر شما مسلط شوند دشمنانتان خواهند بود, و دست و زبان خود را به بدى كردن به شما مى گشايند)) (ان يثقفوكم يكونوا لكم اعدا ويبسطوا اليكم ايديهم والسنتهم بالسؤ).
شـمـا براى آنها دلسوزى مى كنيد در حالى كه عداوتشان با شما آن چنان ريشه دار است كه اگر بر شما دست يابند از هيچ كارى فروگذار نمى كنند.
و از همه بدتر اين است كه : ((دوست دارند شما (از اسلام ) به كفر باز گرديد)) وبزرگترين افتخار خود يعنى گوهر ايمان را از دست دهيد (وودوا لو تكفرون ).
(آيـه )ـ و در ايـن آيـه بـه پـاسـخـگـوئى افـرادى مـانـنـد ((حـاطب بن ابى بلتعه ))پرداخته , كه درجـواب پيامبر(ص ) كه فرمود: چرا اسرار مسلمانان را در اختيار مشركان مكه قرار دادى ؟ گفت : خواستم از اين طريق خويشاوندان و بستگانم را حفظ كنم !.
مـى فـرمـايـد: ((هـرگز بستگان و فرزندانتان روز قيامت سودى به حالتان نخواهندداشت )) (لن تنفعكم ارحـامكم ولا اولا دكم ).
چـرا كـه اگـر اولاد و بـسـتگان بى ايمان باشند نه آبرو و سرمايه اى براى اين دنياخواهند بود و نه وسيله نجاتى در آخرت .
سپس مى افزايد: خداوند روز قيامت ((ميان شما جدائى مى افكند)) (يوم القيمة يفصل بينكم ).
اهل ايمان به سوى بهشت مى روند, و اهل كفر به سوى دوزخ .
و در پـايان آيه , بار ديگر به همگان هشدار مى دهد كه : ((خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست )) (واللّه بمــا تعملون بصير).
هم از نيات شما آگاه است , و هم از اعمالى كه بطور سرى انجام مى دهيد, و اگر درمواردى اسرار شـمـا را مانند ((حاطب بن ابى بلتعه )) فاش نمى كند روى مصالحى است , نه اين كه نداند و آگاه نباشد.