بازگشت

فضيلت تلاوت سوره


در حديثى از پيغمبر گرامى اسلام (ص ) مى خوانيم :
((هركس سوره عيسى (سوره صف ) را بخواند حضرت مسيح بر او درودمى فرستد و تا در دنيا زنده است براى او استغفار مى كند و در قيامت رفيق او است )).
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
(آيـه )ـ آغاز اين سوره نيز تسبيح خداوند است و به همين جهت آن را جزسوره هاى ((مسبحات )) (سوره هائى كه با تسبيح خدا شروع مى شود) شمرده اند.
مـى فـرمايد: ((آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است , همه تسبيح خدامى گويند)) (سبح للّه مـا فى السموات ومـا فى الا رض ).
چـرا تـسـبيح او نگويند و از هر عيب و نقصى منزهش نشمرند با اين كه ((اوشكست ناپذير, و حكيم است )) (وهو العزيز الحكيم ).
آيـه ـ شان نزول : جمعى از مؤمنان پيش از آنكه حكم جهاد نازل شودمى گفتند: اى كاش خداوند بـهـتـرين اعمال را به ما نشان مى داد تا عمل كنيم , چيزى نگذشت كه خداوند به آنها خبر داد كه ((افـضل اعمال , ايمان خالص و جهاد است ))اما اين خبر آنها را ناخوشايند آمد و تعلل ورزيدند, آيه نازل شد و آنها را ملامت كرد.
تـفـسـيـر: ايـن آيـه بـه عنوان ملامت و سرزنش از كسانى كه به گفته هاى خودعمل نمى كنند, مـى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوئيد كه عمل نمى كنيد))؟! (يـا ايها الذين آمنوا لم تقولون مـا لا تفعلون ).
(آيـه )ـ سـپـس در ادامـه هـمـين سخن مى افزايد: ((نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوئيد كه عمل نمى كنيد)) (كبر مقتا عنداللّه ان تقولوا مـالا تفعلون ).
آيه فوق هرگونه تخلف از عهد و پيمان و وعده , و حتى به گفته بعضى نذر رانيز شامل مى شود.
در حـديـثى از امام صادق (ع ) مى خوانيم : ((وعده مؤمن به برادرش نوعى نذراست , هرچند كفاره ندارد, و هركس تخلف وعده كند با خدا مخالفت كرده , وخويش را در معرض خشم او قرارداده , و اين همان است كه قرآن مى گويد: ((يـا ايهاالذين آمنوا لم تقولون مـالا تفعلون )).
(آيه )ـ در اين آيه مساله اصلى را كه مساله جهاد است پيش كشيده ,مى فرمايد: ((خداوند كسانى را دوسـت مى دارد كه در راه او پيكار مى كنند گوئى بنائى آهنين اند)) (ان اللّه يحب الذين يقـاتلون فى سبيله صفا كانهم بنيـان مرصوص ).
بـنـابـراين نفس پيكار مطرح نيست , آنچه مهم است اين كه پيكار ((فى سبيل اللّه ))باشد و آن هم با اتحاد و انسجام كامل همانند سدى فولادين .
از مهمترين عوامل پيروزى در برابر دشمنان انسجام و به هم پيوستگى صفوف در ميدان نبرد است , نـه تـنها در نبردهاى نظامى كه در نبرد سياسى واقتصادى نيز جز از طريق وحدت كارى ساخته نيست .
(آيـه )ـ در تـعقيب دو دستورى كه در آيات قبل درباره ((هماهنگى گفتار وكردار)) و ((وحدت صـفـوف )) آمـده بود در اين آيه براى تكميل اين معنى به گوشه اى اززندگى دو پيامبر موسى و عـيـسـى (ع ) اشـاره مى كند كه متاسفانه نمونه هاى روشنى از((جدائى گفتار و عمل )) و ((عدم انـسجام صفوف )) در زندگى پيروان آن دو ديده مى شود, با سرنوشت شومى كه به دنبال آن پيدا كردند.
نـخـست مى فرمايد: ((به ياد آوريد هنگامى را كه موسى به قومش گفت : اى قوم من ! چرا مرا آزار مى دهيد با اين كه مى دانيد من فرستاده خدا به سوى شماهستم ))؟! (واذ قـال موسى لقومه يـا قوم لم تؤذوننى وقد تعلمون انى رسول اللّه اليكم ).
ايـن آزار اشـاره بـه نـسـبـتهاى ناروائى است كه به موسى مى دادند و خداوندموسى را از آن مبرا سـاخت , در آيه 69 سوره احزاب مى خوانيم : ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد همانند كسانى نباشيد كه موسى را آزار دادند و خداوند او را (از آنچه در حق او مى گفتند) مبرا ساخت )).
ولـى اين عمل بدون مجازات نماند چنانكه در پايان آيه موردبحث مى خوانيم :((هنگامى كه آنها از حـق مـنحرف شدند خداوند قلوبشان را منحرف ساخت , و خدافاسقان را هدايت نمى كند)) (فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم واللّه لا يهدى القوم الفـاسقين ).
از ايـن تـعـبـيـر استفاده مى شود كه هدايت و ضلالت , هرچند از ناحيه خداونداست اما زمينه ها و مقدمات و عوامل آن , از ناحيه خود انسان است .