بازگشت

گروه: احكام شرعي
 
 
مرکز پاسخگو:ستاد اقامه نماز
موضوع اصلي:كلام
موضوع فرعي:رابطه عقل و شرع در احكام
سؤال:جواب فردي كه مي گويد احكام اسلامي هر آن چه بر طبق عقل است مثل روزه را انجام مي دهم و هر آن چه بر عقل
جواب:

اين سخن از لحاظي خوب و از جنبه هايي نادرست است. نادرست بدين جهت كه عقل ما از دستيابي به بسياري از مسائل و راز و رمز امور ناتوان است و انسان در طول تاريخ و به تدريج به مجهولات خود غلبه ميكند و رازها را باز ميگشايد. هم چنين اين عقل به علت محدوديتهاي عوارض محيطي، دچار خمودگي و ضعف ميشود و آن گونه كه شايسته است نميتواند به مجهولات و سؤالات خود، دسترسي داشته باشد.
و در نهايت اين عقل با وحي و شريعت كامل ميشود؛ وگرنه به خودي خود كامل نيست و نميتواند انسان را به سر منزل مقصود برساند. و بين عقل و وحي نيز، ارتباط و پيوندي ناگسستني و هميشگي وجود دارد. با اين حال، شرع اهميت زيادي به عقل و انديشه ميدهد و تقليد در اصول دين را نميپذيرد؛ بلكه آن را منوط به تعقل و تدبر و پذيرش استدلالي آن ميداند. يعني ما موظفيم اصول دين خود را از راه عقل و استدلال و برهان بپذيريم و تنها تقليد كوركورانه از ديگران نكنيم.
پس از اين كه بنيانهاي اعتقادي و فكري خود را با استدلال و عقل محكم كرديم، آن را با وحي و شريعت كامل ميكنيم و برنا دانستهها و مجهولات خود غلبه مينماييم. پس اگر ما توحيد و نبوت و معاد را قبول كرديم و از طريق فطرت، عقل و خرد، به آن ايمان آورديم؛ بايسته است به ملزومات آن نيز - از جمله دستورات و تكاليف الهي - ايمان بياوريم، خود اين تكاليف و دستورات نيز داراي حكمتها، فلسفهها و اسرار گوناگون است كه بعضي به وسيله عقل درك و شناخته ميشود و برخي را نيز بايد به طور تعبدي بپذيريم.
خوشبختانه حكمت و فلسفه عبادت و نماز به قدري روشن و واضح است كه عقل و خرد انسان به راحتي ميتواند به آنها دست يابد و هيچ مشكلي در اين رابطه نداشته باشد.
مشكل ما اين است كه بدون اين كه كمترين تفكر و انديشهاي در اين زمينه داشته باشيم و تنها براي راحتي خود و سستي و كاهلي در انجام عبادات، دعا ميكنيم كه دليل عقلي بر نماز و روزه و... نداريم.
احكام وبرنامههاي عبادي اسلام، همه حكمت و فلسفه دارد؛ زيرا اولاً، صدها آيه و حديث مردم را به تعقل، و تفكر فرا ميخواند و هيچ مسلكي به اندازه اسلام، به انديشيدن دعوت نكرده است؛
ثانياً، يكي از انتقادهاي شديد قرآن بر مشركان و بت پرستان، تقليد كوركورانه و بيدليل آنان از نياكان است؛
ثالثاً خود قرآن، بارها در كنار بيان احكام و دستورات، به دليل آن هم اشاره كرده است. پيامبر(ص) و امامان معصوم نيز در روايات، به بيان اين حكمتها پرداختهاند. دانشمندان اسلام، گاهي به تاليف كتابهايي درباره اين موضوع اقدام كردهاند.
رابعاً؛ با پيشرفت دانش بشري، روز به روز پرده از اسرار احكام الهي ودستورات ديني برداشته ميشود و هر چه از عمر اسلام ميگذرد، بر عظمت و جلوه آن افزوده ميشود.
بر اين اساس در ابتدا به دوستتان متذكر شويد كه:
1. لازم نيست دليل همه احكام را، همه مردم در همه زمانها بدانند. گاهي دليل برخي از آنها الان روشن نيست؛ ولي گذشت زمان، آن را روشن ميسازد.
2. در فلسفه احكام، تنها نبايد نظر به فوايد و آثار مادي آنها داشت و تنها به بعد اقتصادي، بهداشتي و... توجه كرد و از آثار روحي، معنوي و اخروي آن غافل بود
3. كسي كه خدا را حكيم و دستورهايش را بر اساس حكمت ميداند، نبايد به جهت اين كه امروز دليل حكمي را نميداند يا با عقل خود درك نميكند، از انجام آن تخلف كند.
4. از موارد عادي خارج نشويم و به دامن وسوسهها نيفتيم. همچنان كه مردم در مراجعه به پزشك خود را در اختيار او قرار ميدهند و...، در مسائل ديني هم به قانون خدا گردن مينهند و آن را پذيرفته، عمل ميكنند. چرا كه خداوند، هم مهربانتر است، هم داناتر و حكيمتر. هم آينده را ميداند و هم آثار ظاهري و باطني و نهان و آشكار را.
5. اگر گوشهاي از اسرار حكم خدا را دانستيم، نبايد خيال كنيم بر همه اسرار واقف گشتهايم. مگر با عقل و فكر محدود انساني، ميتوان به عمق احكامي كه از علم بي انتهاي خدا سرچشمه گرفته، پي برد؟
6. همان عقلي كه ما را به فهميدن فلسفه و دليل احكام دعوت ميكند، همان ميگويد: اگر جايي ندانستي ،از آگاهان با تقوا بپرسد. اين همان تعبد در مقابل اولياي دين است.
متاسفانه كساني هستند كه روحيه تعبد و تسليم ندارند و درپي بهانهاند تا شانه از بار تكليف و دينداري خالي كنند. از اين رو مساله تحقيق را عنوان ميكنند و براي هر دستور ديني، دنبال فلسفه و دليل ميگردند؛ اما در موقع امتحان و عمل، بهانه ميگيرند و شانه خالي ميكنند.
قرآن درباره اين افراد ميفرمايد: اگر نشانهاي از قدرت خدا و معجزات انبيا مشاهده كنند؛ اعراض كرده، ميگويند: اين نيز همان سحر و جادوي معمولي و هميشگي است (قمر، آيه 2)
اينان در مقابل مكانيك، پزشك، مدهاي خارجي، وسوسههاي نفس و تمايلات شيطاني تسليم اند و چون و چرا ندارند ؛ ولي وقتي نوبت به دستور دين ميرسد، اهل تحقيق و استدلال ميشوند و قيافه هم ميگيرند.
اين در حالي است كه برگزيدگان خلقت ميفرمايند: كفي بي فخراً ان اكون لك عبداً؛ خدايا افتخارم همين بس كه بنده تو هستم.
و نيز ميفرمايند: خدايا، عبادت من، نه از روي طمع بهشت يا ترس از دوزخ است؛ بلكه تو را شايسته عبادت يافتهام و ميپرستم.
اصولاً خود نماز و عبادت را بايد آگاهانه و از روي علم و بصيرت به جاي آورد؛ چنان كه در حديثي آمده است: دو ركعت نماز عالم، بهتر از هفتاد ركعت نماز جاهل است. (سفينة البحار، كلمه عبد)
رسول خدا(ص) فرموده است: از نماز، آن قسمتي مورد قبول است كه انسان بر اساس تعقل و آگاهي بخواند. (محجة البيضاء، ج 1، ص 366)
اما اصل نماز و عبادت، به عنوان يكي از واجبات مهم الهي بايد مورد پذيرش همه يكتاپرستان و باورداران به خدا قرار گيرد و در اين راه به خوبي ميتوان از عقل و استدلال كمك جست.
براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك:
1. اسرار الصلاة، ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي
2. تفسير نماز ،محسن قرائتي
3. اسرار الصلاة، شهيد ثاني
4. پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي
5. سر الصلاة، امام خميني
در پايان اندكي به فلسفه و حكمتهاي نماز اشاره ميشود:
در نماز راز و رمز و اهداف چندي نهفته است و بدون آن كه نماز در قالب و زمان خاص انجام شود آن اهداف تأمين نميشود.
الف) ياد و ذكر خدا؛ زيرا انسان موجود فراموشكاري است. بنابراين هر چند ساعت يك بار، با خواندن نماز، خداي سبحان را ياد كرده و متذكر وجود لايتناهاي او ميشود.
ب ) وقتي انسان متذكر خدا بود و خدا را مراقب خويش ديد، قهراً از انجام گناه و منكرات شرم و حيا ميكند. بنابر اين يكي از اهداف نماز، جلوگيري از فحشا و منكرات است: ان الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنكر.
ج ) عبوديت و خشوع و خضوع در پيشگاه مقام ربوبيت؛ به طور مؤدب ايستادن، ركوع كردن، جبين بر خاك ساييدن، سجده و نشستن دو زانو و... همه نشانههاي خضوع است. و اين حقي است از سوي خداي سبحان كه هر انساني موظف به اداي آن است. توجّه داشته باشيد كه همين خشوع و خضوع، به تدريج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر ساير افراد متواضع ميكند. امام علي(ع) ميفرمايد: من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعاً؛ خداي سبحان نماز را مقرر داشت تا پيشاني از روي تواضع به خاك ماليده شود، (نهجالبلاغه). حضرت فاطمه(س) نيز ميفرمايد: جعل اللَّه الصلاة تنزيها لكم من الكبر؛ خداوند نماز را مقرّر داشت تا دامن انسان را از كبر و منيّت پاك گرداند. (بحار الانوار ج29 ص223.)
د ) تشكيل جماعتها ؛ ويل دورانت مينويسد: بر هيچ انسان منصفي پوشيده نيست كه شركت مسلمانان در نمازهاي جماعت روزانه، چه اثر خوبي در وحدت و تشكّل آنها دارد. با كمي دقت ميتوان دريافت كه در سايه همين جماعتها و جمعهها است كه انسجام و اتحادي در اقشار مختلف ايجاد ميشود و در سايه آن بركات و ارزشهايي وجود دارد. از كارهاي عمراني يك منطقه گرفته تا راه حل ساير مشكلات افراد و جامعه.
ه') شادابي روح انسان ؛ نماز در ساخت روح انسان، همان نقشي را ايفا ميكند كه نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ايفا مينمايد. اگر كسي ورزش رابراي مدت طولاني ترك كند، كمكم بدنش دچار يك نوع سستي و كسالت ميشود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد.
بنابر اين انسان بايد روزانه يا لااقل هفتهاي چند ساعت، به راهپيمايي و ورزش بپردازد تا به تدريج جسم را سالم و شاداب سازد. روح انسان نيز چنين نيازي دارد، بايد هر روز اين نيايش و سرود مذهبي و اسلامي تكرار گردد تا به تدريج سلامت و شادابي روح انسان در سايه ياد حق احراز گردد.
خلاصه آن كه اهداف نماز - كه داراي ابعاد مختلف اجتماعي، فرهنگي و سياسي است - بدون اين كه نماز در زمان معين و با نظم خاص انجام شود، تامين نميگردد.
و) توجه به نعمتها؛ انسان، همواره در برابر برخورداري از نعمتها، زبان ستايش و بندگي دارد. يادآوري نعمتهاي بيشمار خداوند، ميتواند قويترين انگيزه براي توجه به خدا و عبادت او باشد. در مناجاتهاي امامان معصوم، معمولاً ابتدا نعمتهاي خداوند ،حتي قبل از تولد انسان، به يادآورده ميشود و از اين راه، محبت انسان به خدا را زنده ميسازد آنگاه درخواست نياز از او ميكند. خداوند هم ميفرمايد: فليعبدوا رب هذا البيت، الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف؛ مردم پروردگار اين كعبه را بپرستند، او را كه از گرسنگي سيرشان كرد و از ترس، ايمنشان نمود. در آيهاي ديگر است، پروردگارتان را بندگي كنيد. چون شما را آفريد.
ز) احساس فقر و وابستگي؛ طبيعت انسان چنين است كه وقتي خود را نيازمند و وابسته به كسي ديد، در برابرش خضوع ميكند. وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چيز، نيازمند به اوييم. اين احساس عجز و نياز، انسان را به پرستش خدا وا ميدارد. خدايي كه در نهايت كمال و بينيازي است. در بعضي احاديث است كه اگر فقر و بيماري و مرگ نبود، هرگز گردن بعضي نزد خدا خم نميشد.