بازگشت

گروه: احكام شرعي
 
 
مرکز پاسخگو:دفتر تبليغات اسلامي
موضوع اصلي:احكام شرعي
موضوع فرعي:احكام شرعي
سؤال:جناحي بودن رهبر يا گرايش جناحها به رهبري دو مقولهاي است كه امروزه در جامعه به طور شايع رواج دارد. عدهاي رهبر فعلي انقلاب را از جناحي كه اغلب از سران و افراد جناح راست حمايت مي كند، مي دانند. عدهاي ديگر معتقدند كه اين گروهها و جناحهاي داخلي هستند كه خود را به رهبر نزديكتر مي سازند. نظر شما در اين مورد چيست؟


جواب:

امامت و رهبري از مسائل مهم سياسي اسلام است، كه هنوز براي ما مسلمانان اين مسئله قرآني والهي و سياسي واضح نشده و به قول معروف جا نيافتاده است. در صدر اسلام همين طور بود. مردم مسلمان بعد از رسول خدا(ص) مي پنداشتند كه رياست و رهبري (امامت) مانند رياستهاي دنيوي كه شاهان و خانها دارند مي باشد. لذا هر كس كه غالب مي شد و مي توانست بر گرده مردم سوار شود، او را حاكم و امام مي دانستند. مردم شأن امامت و شرايط آن را از ديدگاه اسلامي نميدانستند. لذا معاويه را به عنوان حاكم قبول مي كردند، ولي علي(ع) يا امام حسن(ع) را كه داراي شرايط امامت بودند نميپذيرفتند، يا يزيد را به عنوان امام و رهبر سياسي قبول مي كردند، امّا امام حسين(ع) را نميپذيرفتند.

امامت در اسلام يك مقام مقدس و الهي است كه هر كس لياقت آن را ندارد. از مهمترين شرايط امام در زمان غيبت حضرت ولي عصر(عج)، عدالت و تقوا و عالم بودن در فقه اسلامي است.

اگر بزرگان و دانشمندان كسي را كه داراي اين شرايط بود، به امامت انتخاب كردند، بايستي از او تبعيت كنند وگرنه امامت او صوري و ظاهري خواهد بود. اين حقيقتي است كه اميرالمؤمنين(ع) در زمان امامت خود با آن روبرو بود. مي آمدند به امام(ع) دستور مي دادند اين كار را بكن و اين كار را نكن، و اگر اين كار را نكني، تو را ميكشيم و... بالاخره فرياد امام علي(ع) بلند شد كه لا رأي لمن لايطاع؛(1) از شخصي كه اطاعت نميكنيد، رأي و نظر او ديگر فايدهاي ندارد يا مي فرمود: در حكومتها هميشه مردم از حاكم مي ترسند، ولي كار ما بر عكس است. من بايد از مردم ملاحظه بكنم و بايد از مردم اطاعت بكنم.(2)

اينها حقايقي است كه بيانگر آن است كه مسلمانان مسئله امامت و رهبري اسلامي را با مقام هايي همچون رياست جمهوريِ مثلاً امريكا يا فلان كشور متمايز نميشمارند يا لااقل مثل آن نميدانند، در حالي كه قرآن مي فرمايد: اطيعوااللَّه و اطيعوالرسول و اولي الامر منكم؛ اطاعت از اولي الامر (امام) واجب است، همان طوري كه اطاعت از خدا و رسول واجب است. البته همان طوري كه گفته شد اولي الامر در اسلام امامان معصوم(ع) مي باشند و فقيه نائب امام معصوم؛ يعني عالمان ديني كه داراي شرايطي از قبيل تقوا و عدالت و علم و دانش ديني باشند.

خوف اين است كه زمان فعلي ما اين چنين باشد. عدهاي بدون هيچ وجه معقولي، در صدد مخالفت بر آمدهاند و خودشان را برتر مي دانند و اگر از آنان پرسش شود علّت مخالفت شما چه وجه عقلي و شرعي دارد، نميتوانند جواب صحيح عاقلانهاي بدهند. فقط كارشان مخالفت كردن است و براي بهتر شدن اوضاع نه طرحي دارند و نه شخصيتي بهتر را در نظر دارند. در كشوري كه هر كس هر چه دلش مي خواهد مي گويد، باز مي گويند آزادي نيست و اگر در اجراي سياستها سختگيري و شدت عمل به خرج داده شود، مي گويند خشونت است. هر دم از قانون گرايي حرف مي زنند وقتي كه به قانون عمل مي شود، اگر به نفع خودشان نباشد، اظهار تأسف مي كنند. آزادي و قانون گرايي و مردم و... را براي خود مي خواهند، نه خود را براي آزادي و قانون گرايي و براي مردم.

اينان زمان اختناق و ديكتاتوري شاه و شاهان را نديده و يا فراموش كردهاند. در آن زمان يك پليش درجه دار بر مردم حكومت مي كرد و اگر احساس مي كردند شخصي انقلابي و دين دار است، قبل از اين كه از او كاري صورت بگيرد، او را تحت نظر داشتند. از در و ديوار مملكت فساد و بي حجابي و بي بندوباري و شراب خوارگي ظاهر بود. از دين و مظاهر ديني خبري نبود. اگر جوان دانشجويي مي خواست در دانشگاه نماز بخواند، خجالت مي كشيد.

بنابراين عدالت و امامت و قانون اساسي ايجاب مي كند كه رهبر جناحي نباشد. چون رهبر انقلاب قبلاً عضو روحانيت مبارز و از پايه گذاران حزب جمهوري بودهاند، از اين رو عدهاي گمان مي كنند كه ايشان جناحي عمل مي كند، در صورتي كه رهبر به گروه و جناحي بستگي ندارد و از طريق خبرگان مردم انتخاب مي شود و ديگر اين كه يكي از گروهها سعي دارد رهبر را به خودشان نسبت دهند، غافل از اين كه رهبر متعلق به همه ملت مي باشد، نه گروهي خاص.

پي نوشتها:

1. نهج البلاغه خطبه 27.

2. همان، خطبه 97.