بازگشت

گروه: احكام شرعي
 
 
مرکز پاسخگو:مؤسسه پيوند با امام
موضوع اصلي:احكام شرعي
موضوع فرعي:احكام شرعي
سؤال:آيا علي( در زمان خلافتش بر جامعه اسلامي براي مصلحت جامعه از انجام بعضي قوانين اساسي اسلام خودداري كردند و اصولاً آيا قوانين اسلام و دستورات خدا و پيامبر( مهمتر است يا آنچه كه امروزه از آن به عنوان مصلحت جامعه ياد ميشود مهمتر است؟


جواب:



در بررسي صفات امام از جمله صفاتي كه براي امام لازم شمرده ميشود صفت مداراة است . مداراة يعني با افراد كم ظرفيت و سست ايمان عفو و اغماض داشته باشيم تا جذب مكتب شوند. در مقابل مداراة مداهنه قرار دارد كه به معني سازشكاري و محافظه كاري كردن است كه اينها با هم فرق مي كند.

مداراة از علاقه و سعه صدر بر مي خيزد ولي مداهنه از ضعف و سودجويي، مدارا كردن از عقل است و مداهنه از شيطنت. يك رهبر آسماني براي تربيت مردم بايد با آنان مدارا كند ولي مداهنه هرگز زيرا مداراة صرف نظر كردن از دنيا و مقام خود است براي اصلاح دين يا دنياي مردم، اما مداهنه صرف نظر كردن از گوشه اي از برنامه هاي دين و مكتب است يا براي حفظ موقعيت خود و يا رسيدن به مقام و دنيا.1در رفتار و كردار حضرت علي( نيز مداراة بسيار به چشم مي خورداما مداهنه هرگز درهيچ جاي كتب تاريخي اين مطلب به چشم نمي خورد كه حضرت علي( در دوران خلافت چهارسالو اندي ماه خود مصلحت را فداي اسلام كرده باشند بلكه بر عكس نه تنها در دوران خلافت بلكه در گوشه گوشه تاريخ زندگي علي ( فداكاري و از جان گذشتگي حضرت براي حفظ اسلام بسيار چشمگير و خيره كننده توجه دوست و دشمن را به خود معطوف داشته است و اگر مصلحتي در كار بوده گذشت و چشم پوشي صبورانه حضرت براي حفظ اسلام از مقام خلافت كه حق مسلم ايشان بود، مي باشد. صبري كه خود در توصيف آن مي فرمايند : صبر كردم مانند صبر كسيكه استخوان در گلو و خار در چشم دارد و در جاي ديگر

مي فرمايند : همانا مي دانيد كه من لايقترين مردم نسبت به امر خلافت هستم اما اگر كار مسلمانان به خوبي حل شود من حرفي ندارم و ظلم برخودم را تحمل مي كنم. در كتب تاريخي ذكر شده كه علت اينكه حضرت اقدام به گرفتن حق خود نكردند اين بود كه اولاً آن تعداد يار و ياور نداشتند كه بتوانند بدان وسيله با مبارزه، حق خود را بگيرند و ديگر آن كه ابرقدرتهاي آن زمان در پي فرصت بودند كه با حملهبه حكومت نو پاي اسلامي آن را از پا در آورند و هرگونه اختشاش در درون جامعه موفقيت ايشان را صد چندان ميكرد. و اگر آنها در اين امر موفق مي شدند اسلام از ريشه نابود مي شد و از اصل اسلام خبري نبود و از جمله شواهدي كه دلالت بر عدم مصلحت انديشي(مذموم) حضرت در دوران خلافت مي كند مسأله دشمن سازي حضرت است علي( در راه خدا از كسي ملاحظه نداشت بلكه اگر به كسي عنايت مي ورزيد و از كسي ملاحظه مي كرد به خاطر خدا بود و قهراً اين حالت دشمن ساز است و روحهاي پرطمع و آرزودار را رنجيده مي كند. استاد مطهري در كتاب جاذبه و دافعه حضرت علي( در اين باره مي فرمايد : علي در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست : اصحاب جمل كه خود، آنان را ناكثين ناميد و اصحاب صفين كه آنها را قاسطين خواند و اصحاب نهروان يعني خوارج كه خود، آنان را مارقين ناميد. ناكثين از لحاظ روحيه، پول پرستان بودند، صاحبان مطامع و طرفدار تبعيض سخنان او درباره عدل و مساوات بيشتر متوجه به اين جمعيت است اما روح قاسطين روح سياست و تقلب و نفاق بود آنها مي كوشيدند تا زمام حكومت را دردست گيرند و بنيان حكومت و زمامداري علي( را در هم فرو ريزند. عده اي پيشنهاد كردند با آنها كنار آيد و تا حدودي مطامعشان راتأمين كند او نمي پذيرفت، زيرا كه او اهل اين حرفها نبود. او آمده بود كه با ظلم مبارزه كند نه آنكه ظلم را امضاء كند و از طرفي معاويه و تيپ او با اساس حكومت علي( مخالف بودند آنها مي خواستند كه خود مسند خلافت اسلامي را اشغال كنند، و درحقيقت جنگ علي با آنها جنگ با نفاق و دورويي بود. دسته سوم كه مارقين هستند روحشان روح عصبيتهاي ناروا و خشكه تقدسها و جهالتهاي خطرناك بود.2

دوست عزيز! اميد داريم مطالب ذكر شده ابهامات شما دربارة سيره حضرت علي( را برطرف كرده باشد. براي مطالعه بيشتر مي توانيد به كتابهايي كه در اين زمينه نوشته شده مراجعه كنيد.





1. امامت ، محسن قرائتي

جاذبه و دافعه حضرت علي(،استاد مطهري