بازگشت

چگونه در پناه قرآن باشيم؟


چکيده



دو سوره ناس و فلق" معوذتان يا معوذتين" ناميده مي شوند. زيرا از ويژگي هاي اين دو سوره، اين است که با خواندن اين دو سوره مي توان خود يا کس ديگري را " تعويذ" کرد.



تعويذ يعني در پناه قراردادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن. به عبارت ديگر، خواندن اين دو سوره باعث دفع بعضي از شرور و آفات خواهد شد. و مُعوذ، اسم فاعل تعويذ و به معناي تعويذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.



کليد واژه ها:



کلمه"رب" به معناي" مالک و صاحب اختيار" است. مثل" رب البيت"؛ يعني صاحب و مالک خانه و لزوماً به معناي" پرورش دهنده" است.



" خناس" يعني " آن که خود را بسيار عقب مي کشد و پنهان مي شود." در روايت آمده است که: شيطان بيني خود را بر قلب انسان مي گذارد ( به سراغ انسان مي آيد)، ولي وقتي اين انسان به ياد خدا افتاد، خود را عقب مي کشد و مخفي مي شود" فاذا ذکر الله خَنسَ"(علل الشرايع/ ص 526). لذا شيطان، خناس ناميده شده است. يعني بسيار عقب نشيني کننده و پنهان شونده.



آشنايي با کلمات و نيز الگوهاي زباني به کار رفته در قرآن کريم، در فهم معاني ظاهري اين کتاب مقدس، نقش بسيار مهمي دارد، ولي متأسفانه عربي آموختگان کشور ما، از زبان عربي، بيشتر با قواعد آن، اعم از صرف يا نحو، آشنايي دارند و از لغت و نيز" الگوهاي جمله" (SENTENCE STRUCTURE) عموماً غافلند.



در اين مقاله سعي خواهد شد، به خواست خداوند متعال مختصري درباره ريشه يابي لغات سخن گفته شود.



بحث را از سوره مبارکه" ناس" شروع مي کنيم . البته در آغاز و پيش از شروع توضيح واژه ها و مفردات اين سوره، بي مناسبت نيست درباره نام ديگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضيح مختصري بدهيم.



دو سوره ناس و فلق، معوذتين يا معوذتان- با کسر واو(رازي/461)- نيز ناميده مي شوند. معوذ اسم فاعل از تعويذ است. تعويذ يعني" چيزي را در پناه چيز ديگر قرار دادن". عوذه: وقاه (راغب/352) و اين دو سوره از اين جهت، معوذتين ناميده شده اند که با " قل اعوذ" آغاز مي شوند ( ابن منظور3/499، زبيدي5/382) يعني انسان با خواندن اين دو سوره، خود را- يا کس ديگر را- در پناه خداوند قرار مي دهد. از جمله ويژگي هايي که براي اين دو سوره، در روايت ذکر شده است، دفع بعضي از شرور و آفات است. براي مثال در روايتي از امام باقر عليه السلام، چنين نقل شده است:



رسول اکرم صلي الله عليه و آله به بيماري سختي مبتلا شده بودند و از درد شديدي رنج مي بردند، جبرائيل و ميکائيل عليهماالسلام، به خدمت ايشان آمدند. جبرائيل بالاي سر آن حضرت و ميکائيل پايين پاي ايشان نشستند. آن گاه جبرائيل با " قل اعوذ برب الفلق" و ميکائيل با" قل اعوذ برب الناس" آن حضرت را تعويذ کردند.(طبرسي10/560) يعني براي دفع شر از آن حضرت، اين دو سوره را برايشان خواندند.



و نيز نقل کرده اند که رسول اکرم (ص) بعد از اين که، کسي درصدد سحر کردن ايشان برمي آمد، خود را با اين دو سوره" تعويذ" مي کردند و نيز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام را نيز با اين دو سوره تعويذ مي نمودند.( ابن منظور 3/499)



واژه هاي سوره ناس



از بين کلمات اين سوره، سه واژه"رب"، " وسواس و وسوسه" و" خناس" را توضيح مي دهيم.



رب



" رب" را معمولاً مربي و پرورش دهنده معني مي کنيم. ولي بايد در نظر داشت که در عربي قديم، اين کلمه بيش تر معناي" مالک" و " صاحب اختيار" را مي رسانده است. براي مثال:



الرب: المالک ( زمخشري1/10)



رب کل شيء: مالکه ( رازي، 228)



الرب هو الله عزوجل، هو رب کل شيء اي مالکه ( ابن منظور1/399).



رب کل شيء مالکه و مستحقه و قيل: صاحبه و يقال: فلان رب هذا الشيء اي ملکه له و کل من ملک شيئاً فهو ربه.(همان)



ربه يربه ربا: ملکه ... و انه لمربروب بين الربوبة اي لمملوک. و العباد مربوبون الله- عزوجل- اي مملوکون. (همان/400)



و نيز گفته مي شود:



لان يربني فلان احب الي من ان يربني فلان. يعني اگر فلاني مالک من بشود و من برده او گردم، برايم محبوب تر است تا فلاني مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.( ابن منظور 1/400، زمخشري1/10).



يا در داستان اصحاب فيل آمده است که وقتي ابرهه به اطراف مکه رسيد و آنجا اردو زد. مردم از ترس، به کوه هاي اطراف گريختند و سپاهيان او 200 شتر عبدالمطلب را غارت و تصاحب کردند. جناب عبدالمطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وي پرسيد. ابرهه گفت: فکر مي کردم تو مرد بزرگي هستي، ولي الان از چشمم افتادي. من آمده ام اين خانه را که دين و آيين و شرافت آباء و اجدادي شما به آن بستگي دارد، نابود کنم، ولي تو به دنبال تعدادي شتر هستي که از تو گرفته اند!



فقال:انا رب الابل و للبيت رب سيمنعه. (زمخشري4/798)، يعني گفت: من مالک شتران هستم و اين خانه هم مالکي دارد که آن را حفظ خواهد کرد.



پر واضح است که منظور جناب عبدالمطلب اين نبوده است که: من پرورش دهنده شتر هستم يا شتر چرانم! و يا اين خانه پرورش دهنده اي دارد!!



پس به هر حال معناي اصلي رب،- همان طور که در مثال هاي فوق روشن شد، عبارتست از: مالک و صاحب اختيار. پس " رب الناس" يعني " مالک و صاحب اختيار مردم"



بي مناسبت نيست در اين جا به اين نکته اشاره کنيم که: با توجه به اين معني" رب"، " عبد" بودن، مردم و نيز تمامي آنچه در جهان است، بهتر روشن مي شود. زيرا" عبد" يعني" برده"، و" مملوک".



ما عادت کرده ايم" عبد" را به معناي" بنده" ترجمه کنيم، حال آن که" عبد" يعني" برده"، " آن که در مالکيت کسي قرار مي گيرد و مالک و صاحب اختياري دارد."



خداوند رب است و هر چه در آسمان ها و زمين است" عبد" و" مملوک" است." ان کل من في السموات و الارض الا اتي الرحمن عبدا"( مريم:93) و لذا وقتي انسان سر به سجده مي گذارد و مي گويد: سبحان ربي الاعلي و بحمده، چه زيبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختيار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسليم مي سايد و اظهار ذلت، کوچکي و بردگي مي کند و مي گويد:پاک و منزه و بي عيب است، مالک و صاحب اختيار من، اين برده بي مقدار، و به حمد و ستايش او مشغولم.



وسواس، يوسوس



نخست توضيحي درباره وزن اين کلمه مي دهيم: " وسواس" اسم مصدر است، ولي به خاطر مبالغه، به معناي وصفي به کار رفته است. ولي وسواس با کسر واو، مصدر است ( زمخشري4/823). به کار بردن مصدر يا اسم مصدر به جاي صفت در عربي شايع است، مثل " زيد عدل" به جاي" زيد عادل".



اما معناي آن:



" وسوسة" يعني سخن گفتن پنهاني. وسوسه: کلمه کلاماً خفيا. و نيز الوسواس: همس الصائد و الکلاب و هوالصوت الخفي



( زبيدي9/31). وسواس يعني صداي آهسته صياد و سگ هاي[او] و آن عبارتست از صداي پنهان و آهسته. مخفي نماند که " همس" يعني صداي آهسته؛ صداي ظريف زيور آلات را نيز" وسواس" گويند(همان).



پس " وسواس" در معناي وصفي يعني کسي که آهسته سخن مي گويد و بي سر و صدا حرف مي زند.



گويي شيطان بي سرو صدا و آرام به سراغ طعمه خود مي رود و آهسته و مخفيانه با او سخن مي گويد. و " يوسوس" نيز يعني آهسته و بي سر و صدا سخن مي گويد.



خناس



" خناس" صيغه مبالغه از ماده " خُنوس" است. خنوس يعني پنهان شدن بعد از آشکار بودن. الاختفاء بعدالظهور،( طبرسي10/559) و نيز به معناي عقب رفتن و کناره گيري کردن است." خنس" تأخر و انقبض،( زبيدي 8/268) براي اين که به معناي ماده " خنس" بهتر پي ببريم، خوب است به آيه شريفه " فلا اقسم بالخنس" (تکوير: 15) نيز اشاره کنيم . خداوند در اين آيه به " خنس" قسم ياده کرده است. " خنس" جمع مکسر بر وزن" فُعّل، و مفرد آن:" خانس" است. مثل: ساجد و سُجّد، راکع و رُکع.



صرف نظر از گفته هاي مفسران درباره " خنس" و اين که مراد از اين کلمه در آيه مورد بحث چيست، اگر به آيه بعدي مراجعه کنيم، درمي يابيم که " خنس" يعني چيزهايي که حرکت مي کنند و سپس پنهان مي شوند ( الجواري الکنس). " جواري" جمع جاري، به معناي چيزهايي است که حرکت و جريان دارند. و" کنس" جمع کانس، به معناي آهواني است که در کِناس خود مخفي مي شوند. " کناس" يعني مکان و مأوايي لابه لاي درختان که آهو خود را در آن جا پنهان مي کند ( محمود شلتوت و ديگران2/501). پس خنس، هر چه و هر که باشند، يکي از ويژگي هايشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.



بعضي از مفسران خنس را در اين جا به معناي سياره هاي خاص دانسته اند که پس از طلوع و سير و حرکت در فلک خود، مجدداً غروب مي کنند و پنهان مي شوند (طباطبائي 20/239). پس کاملاً روشن مي شود که : خناس يعني" بسيار کناره گيري کننده و عقب رونده يا بسيار مخفي شونده و" وسواس خناس" يعني" آن که آهسته و بي سر و صدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان مي آيد و با او سخن مي گويد و بسيار مخفي مي شود و عقب مي نشيند."



در روايتي از پيامبراکرم(ص) چنين آمده است:



" ان الشيطان واضع خطمه علي قلب ابن آدم فاذا ذکرالله سبحانه خنس"( طبرسي10/561) شيطان بيني(منقار) خود را بر قلب انسان مي گذارد. وقتي او به ياد خدا بيفتد شيطان عقب نشيني مي کند و پنهان مي شود.



و ظاهراً به همين خاطر، خداوند، شيطان را" خناس" ناميده است.



منابع:



1. قرآن کريم.



2. تاج العروس من جواهرالقاموس. محمد مرتضي الزبيدي، دارالفکر، بيروت، 1414ه، 1994م.



3. الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل. محمودبن عمرالزمخشري، دارالکتاب العربي، بيروت، بدون تاريخ.



4. لسان العرب، محمدبن مکرم، ابن منظور افريقي، نشر ادب الحوزة، قم، 1405ه.ق، 1363 ه.ش.



5. مجمع البيان علوم القرآن. ابوعلي فضل بن الحسن الطبرسي، رابطة الثقافة الاسلامية، تهران1417ه، 1997م.



6. مختار الصحاح. محمدبن ابي بکر الرازي، مؤسسة الرسالة بيروت، 1413ه. 1992م.



7. معجم الفاظ القرآن الکريم، مجمع اللغة العربية قاهره. محمود شلتوت و ديگران، انتشارات ناصرخسرو، قم، 1363ه.ش.



8. الميزان في تفسير القرآن، محمد حسين طباطبائي، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، بيروت، 1417ه. 1997م.



9. المفردات. ابوالقاسم الحسين بن محمد الراغب الاصفهاني، المکتبة المرتضويه، تهران، بدون تاريخ.



"دکتر حميدرضا مستفيد"، مجله گلستان قرآن