بازگشت

عدالت اجتماعي از منظر علامه طباطبايي و تفسير الميزان(2)


علامه طباطبايي در تفسير آيات 106 تا 109 سوره مائده در بحث "شاهدان عادل" ، گفتاري پيرامون عدالت آورده كه بخش عمده آن پيرامون عدالت فقهي است و درنهايت به عدالت اخلاقي هم اشاره نموده است.

علامه در تعريف افرادي كه شهادت آنها مقبول است و به عبارت ديگر عادلند ، ابتدا عدالت را تعريف نموده و سپس افراد جامعه بشري را به سه دسته تقسيم كرده است ؛ دسته اول صاحبان مزايا و فضايل عاليه اجتماعي هستند كه در طبقه رئيسه اجتماع قرار دارند و دسته سوم كه اشخاص بي شخصيت و فرومايه و غيرمفيد به اصول عمومي اجتماعي بوده و بي بند و بار هستند. دسته اول و سوم انگشت شمارند. اما طبقه دوم طبقه متوسطالحال مي باشند كه قوام جامعه وابسته به اين طبقه معتدل مي باشد. اين در حالي است كه شاهد مطلوب شرع اسلام نيز واجد خصوصيات همين افراد معتدل مي باشد. به تعبير علامه ، عدالت سازگار با اسلام عبارتست از تعريف ذيل : "عدالت كه در لغت به معني اعتدال و حد وسط بين عالي و داني و ميانه بين دو طرف افراط و تفريط است ، در افراد مجتمعات بشري هم عبارتست از افرادي كه قسمت عمده اجتماع را تشكيل مي دهند و آنان همان افراد متوسطالحالند، كه در حقيقت به منزله جوهره ذات اجتماعند و همه تركيب و تاليف هاي اجتماعي روي آنان دور مي زند تنها اينانند كه ساختمان و اسكلت جامعه را تشكيل مي دهند و به دست اينان است كه مقاصد جامعه و آثار حسنه اي كه غرض از تشكيل جامعه حصول آن مقاصد و تمتع از آن آثار است ظاهر مي گردد آري هر كسي بطور قطع احساس مي كند كه در زندگي اجتماعي خود به افرادي احتياج دارد كه رفتار اجتماعيشان مورد اعتماد و در امور، ميانه رو باشند، از بي باكي و قانون شكني و مخالفت با سنن و آداب جاريه پروا داشته باشند و تا اندازه اي نسبت به حكومت و دستگاه قضا و شهادات و غيره لاابالي نباشند اين است حكم فطري و ارتكازي هر كسي.

اسلام هم اين حكم را كه حكمي است فطري و ضروري و يانزديك به ضروري در شاهد معتبر دانسته است.

مرحوم علامه با استناد به آيات (طلاق ، 2 و مائده ، 106) ، در شرح شرط واجديت فضيلت عدالت جهت شاهد و اداي شهادت ، مي فرمايد: "شاهد بايد نسبت به مجتمع ديني مردي معتدل باشد، نه نسبت به مجتمع قومي و شهري و از همين جا استفاده مي شود كه شاهد بايد در جامعه طوري مشي كند كه مردم دين دار به دين وي وثوق و اطمينان داشته باشند و كارهايي را كه در دين گناه كبيره و منافي دين بشمار مي رود مرتكب نشود". علامه در سطور بعد به تفكيك عدالت فقهي با عدالت اخلاقي پرداخته است : "و اين همان معنايي است كه در اصطلاح فقه آن را ملكه عدالت مي نامند، البته اين ملكه غيرملكه عدالت در اصطلاح فن اخلاق است ، چون عدالت فقهي هياتي است نفساني كه آدمي را از ارتكاب كارهايي كه به نظر عرف متشرع گناه كبيره است بازمي دارد ، و اما ملكه عدالت در اصطلاح اخلاق ملكه راسخه به حسب واقع است نه به نظر عرف.

" علامه در تفسير كلمه عدل در آيه 95 سوره مائده ، اين واژه را به معناي "نظير" و "مانند" ، دانسته است.

در اينجا جا دارد كه به تفسير علامه طباطبايي از كلمه "قسط" در آيه 135سوره نساء (يا ايهاالذين آمنوا كونو قوامين بالقسط شهداءالله) نظري بيفكنيم ايشان در اين تفسير، عدالت را مهمترين عامل حفاظت و صيانت از حق و مانع ضايع شدن آن مي داند. از نظر وي : "قسط يعني عدل ، قيام به قسط، يعني به عدالت عمل كردن و عدالت را حفظ كردن.

پس مراد از "قوامين بالقسط" كساني هستند كه بطور اتم و اكمل قيام به عدل مي كنند ، بدون آن كه تحت تاثير عواملي از قبيل هوي و عاطفه يا ترس و يا طمع و غيرذالك قرار گيرند و از عدالت منعطف شوند و به خلاف آن عدول نمايند. نزديكترين عامل و كاملترين سبب براي پيروي از حق و محافظت از ضايع شدن آن همين صفت است و يكي از فروع آن قيام به شهادت و ملازمت صدق و راستي در ادائ شهادت است." از شاگردان علامه ، علاوه بر استاد شهيد مطهري كه به تفصيل از عدل سخن گفته است ، مي توان به شاگرد ديگر ايشان ، حكيم متاله آيت الله جوادي آملي نيز اشاره نمود. ايشان ضمن ارائه بحثهاي مشابهي در مورد عدل ، بنا به آيات قرآن ، گوهر هر انساني را فطرتا حق و عدل مي داند. و عدل ستيزي را مساوي با فطرت ستيزي به شمار مي آورد ، لذا همه موجودات با تمام اختلافات ، فطرتا دوستدار عدالت و اين راه مستقيمند. از نظر ايشان ، گرچه بنا به آيات قرآن همه نظام هستي بر محور عدل است ، اما عدل يكي از هدفهاي رسالت پيامبران است و "عدل هدف نهايي رسالت پيامبران نيست.

قرآن كريم عدل را براي مردم ميانه حال به عنوان هدف رسالت قلمداد مي كند. اما براي انسانهاي سالك و كم مانند، هدف اصلي آن است كه پرده هاي تاريكي را بدرند و راهي به نور بگشايند. آيه يكم سوره ابراهيم ، گواه اين مطلب است.

لذا ميان "انسان عادل" و "انسان نوراني" تفاوت بسياري است.

انسان عادل عدل را برپا مي دارد ، زيرا اين كار را وظيفه خود مي شمارد ؛ اما انسان نوراني ، خود ، سرچشمه عدل است و عدل از او جلوه گر مي شود. عمده ترين تعريف اين انديشمند از عدل ؛ "قرار دادن هر چيز در جاي مناسب خويش" است كه در جايگاه خود مي بايستي به انجام وظيفه مخصوص خود بپردازد. شاهد مدعاي ايشان در قرآن بر اين مبنا است كه در سوره كهف ، از دو باغ سخن مي رود كه هر دو سرسبز و خرم بوده اند و ميوه هاي فراوان به بار مي آورده اند و هيچ يك در اين كار ظلم نمي كرد". يعني باغ هم حقيقتا عادل است و عدالت آن بدين معناست كه در نظام هستي به وظيفه خود عمل مي كند. همه موجودات ديگر نيز همانند اين دو باغ بر پايه عدل استوارند. لكن موجودات باشعور ، چون انسان ، هم مانند ديگر موجودات وظيفه دارند كه تكوينا عادل باشند و هم تشريعا عهده دار اين وظيفه اند. پذيرش تكويني و تشريعي عدل ، هم وظيفه فرشتگان و هم وظيفه انسانهاي كامل مانند پيامبر و معصومين (ع) است.

پيامبر نيز در حيطه قانونمندي هاي هستي جاي دارد و چون ديگران به دنيا مي آيد و مرگ مي پذيرد ، و از ديگر سو ، در تشريع نيز همانند ديگران موظف به اجراي عدل و پذيرش حق است و حتي در سوره زمر ، خداوند به وي هشدار مي دهد كه اگر شركت ورزد كار او منجر به تباهي و زيانكاري خواهد شد. از اين ديدگاه خدا نيز عادل است اما ميان عدل پذيري خدا و ساير موجودات تفاوت اساسي وجود دارد، درباره هر موجودي گفته مي شود كه "عدل بر او لازم است" ولي درباره خداوند گفته مي شود كه "عدل از خدا واجب است" يعني خداوند هرگز ظلم نمي كند نه آن كه بايد عدالت ورزد و نبايد ظلم كند ، زيرا خدا در حيطه بايدها قرار ندارد و يك نظام برتر براي او تكليف نمي نهد ، پس هر چه او كند عدل است و هر بايدي از جمله عدل از او سرچشمه مي گيرد. همچنين تعابير ديگري از عدل در قرآن شده است ، مثلا علامه ابن منظور ، مولف "لسان العرب" ، در شرح واژه عدل نقل كرده كه شخصي به نام عبدالمالك از سعيدبن جبير از عدل سوال نمود و پاسخ اينگونه شنيد كه عدل ممكن است چهار شكل به خود بگيرد:

اول : عدالت در صدور احكام و قضاوت.

همانگونه كه خدا مي فرمايد: "آنگاه كه بين مردم حكمي مي كني به عدالت حكم كن."

دوم : عدالت در بيان.

همچنانكه خدا مي فرمايد: "آنگاه كه سخن مي گوييد عدالت پيشه كنيد."

سوم : عدل به معناي فديه.

همچنانكه خداي متعال مي فرمايد: "از هيچكس فدايي پذيرفته نمي شود."

چهارم : عدل به معناي شريك گرفتن براي خدا.

همانطور كه خداوند متعال مي فرمايد : "آنانكه كفر ورزيدند براي خدا شريك و همتا قائلند"

بهرام اخوان كاظمي