بازگشت

نزول قرآن


اشاره



ماه مبارك رمضان بهار قرآن است و شايسته است در اين بهار، نگاه مجددى به گل هاى بهار بيفكنيم و از عطر دل انگيز آن، روح و جانمان را طربناك كنيم. نگاه به گل هاى قرآن، به خواندن آيات وحى بدون تدبر در آن خلاصه نمى شود، هر چند اين امور نيز در خور تحسين است.

ماه مبارك رمضان فرصت مجددى براى بازبينى قرآن و آنچه به قرآن مربوط است و مجموعه «علوم قرآنى» به معناى خاص آن از اين امر مستثنى نيست، از اين رو بر آن شديم تا در اين مقاله نگاه مجددى به بحث نزول قرآن بيفكنيم، و مهم ترين مباحث نزول قرآن را بازخوانى كنيم.

مطالبى كه در اين مقاله مورد توجه قرار گرفته عبارتند از:

معنا و كيفيت نزول، مراحل نزول، كيفيت نزول تدريجى، حكمت نزول در ماه مبارك و شب قدر، اهداف نزول قرآن، تاريخ نزول، ترتيب نزول، نزول به زبان عربى.

1. معنا و كيفيت نزول



نزول بمعناى «فرود آمدن» است(1) (مقابل صعود و عروج)؛ چنان كه خداوند درباره باران مى فرمايد:

«وَ أَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً طَهُورًا»(2)

از آسمان، آبى پاك فرود آورديم.

راغب اصفهانى مى نويسد:

النزول فى الاصل هو انحطاط من علو(3)

يعنى نزول در اصل به معناى فرود آمدن از بلندى است.

كلمه «نزول» در لغتِ عرب در سه مورد به كار مى رود:

1. در مورد امور اعتبارى مانند كسى كه از مقام اعتبارى بالاترى (مانند رياست جمهورى، پادشاهى) به مقام پايين تر تنزّل كند، چنان كه گفته مى شود «نزل الملك عن عرشه» يعنى پادشاه از مقام سلطنت پايين آمد(كناره گيرى كرد و يا خلع شد).

2. در مورد امور حقيقى حسّى، مانند: نزول باران.



3. در مورد امور حقيقى غير حسّى مانند: نزول قرآن، بنابراين نزول قرآن به معناى پايين آمدن و حركت يك شى ء جسمانى از يك مبدء مادّى به مقصد مادّى ديگر (مانند نزول باران از ابر به زمين)، و يا بمعناى تنزّل مقام اعتبارى قرآن (مانند نزول پادشاه از مقام سلطنت) نمى باشد؛ بلكه نزول قرآن به اين معناست كه قرآن كريم از مقام علم الهى به مرحله الفاظ و مفاهيم بشرى تنزل يافته است و از طرف خداوند متعال بر قلب مبارك پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نازل شده است.(4)

نزول آيات قرآن بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به دو گونه بوده است: 1. مستقيم 2. غير مستقيم و به واسطه فرشته وحى.

در وحى مستقيم حالت هايى چون احساس سنگينى، داغ شدن بدن و عرق ريختن، حالتى شبيه به بى هوشى، تغيير رنگ چهره و... بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم عارض مى شد. در روايتى مى خوانيم: حارث بن هشام از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم سؤال كرد: وحى چگونه بر شما نازل مى شود؟ پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: گاهى آن را به صورت زنگ مى شنوم و آن شديدترين نوع آن بر من است كه گويى بندهاى من از يكديگر مى گسلد و در اين هنگام مطالب وحى شده را حفظ مى كنم

صداى زنگ در اين روايت كنايه از صداى پياپى، است. اين صداى پياپى، وحى مستقيم بوده كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم با تمام وجود به آن گوش فرا مى داده است؛ چرا كه پياپى بودن صدا تأثيرى نافذ دارد و تا اعماق قلب انسان نفوذ مى كند و از اين جهت است كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايد: گمان مى كردم كه جان من گرفته مى شود.(5)

حالت هاى ياد شده در وحى مستقيم به جهت اوج ارتباط وحى با الهامات غيبى پروردگار و سنگينى وحى است كه بر جسم آن حضرت تأثير مى گذارده است.(6)

و منظور از آيه «إِنَّا سَنُلْقِى عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلاً»(7) در حقيقت، ما به تو گفتارى گران بار القا مى كنيم. نيز همين نوع وحى بوده است.

در وحى غير مستقيم، جبرئيل، واسطه در آوردن وحى بوده است كه گاهى به صورت بشر مجسّم مى شد و به حضور پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى رسيد؛ در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده است: جبرئيل هنگامى كه به حضور پيامبر مى رسيد، مانند بندگان مى نشست و بدون اجازه وارد نمى شد».(8) بنابراين، وحى غير مستقيم، سنگينى و دشوارى وحى مستقيم را نداشته است.

تذكر اين نكته لازم است كه پيامبر با تمام روح و روان خويش وحى را دريافت مى نموده است و چشم و گوش ظاهر بين در اين امر دخالتى نداشته است، اگر جز اين بود، مردم ديگر نيز مى توانستند همه آنچه را پيامبر مى بيند و مى شنود، ببينند و بشنوند.

اكنون كه با معناى نزول آشنا شديم شايسته است به اين بحث اشاره كنيم كه چرا خداوند قرآن را نازل فرمود و علت پيدايش و نزول قرآن چه بوده است. درپاسخ به اين سؤال بايد گفت:

برخى از اهداف نزول قرآن عبارتند از:

1. فلسفه آفرينش انسان؛ عبوديت، رسيدن به كمال نهايى و نزديك شدن به خداست و بهترين چيزى كه مى تواند در اين حركت به او يارى رساند، قرآن است. معارف قرآنى كه شامل سه محور اصلى اعتقادات، احكام و اخلاقيات مى شود، نقش هدايت و ايصال، يعنى رساندن مردم به كمال مطلوب را برعهده دارد و از اين رهگذر، مايه هدايت و رحمت براى مؤمنان است؛ چنان كه خداى متعال مى فرمايد:

«و إنّه لهدى و رحمة للمؤمنين»(9)

و به درستى كه قرآن براى مؤمنان، هدايت و رحمت است.

و «تلك ءايت الكتب الحكيم هدى و رحمة للمحسنين»(10)

اين آياتِ كتابِ حكمت آموز، هدايت و رحمت براى نيكوكاران است و....

در آيه ديگرى خداوند مى فرمايد:

«واَنزَلنا اِلَيكَ الذِّكرَ لِتُبَيِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيهِم ولَعَلَّهُم يَتَفَكَّرون»(11)

و ما قرآن را بر تو فرو فرستاديم تا آنچه براى مردم نازل شده را برايشان بيان كنى، باشد كه انديشه كنند.

پس دليل نزول قرآن، اين است كه مردم آن را تلقى كنند و با عمل به فرموده هاى قرآن، هدايت شوند.(12)

2. از جهت ديگر مى توان گفت كه پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم خاتم پيامبران است و پس از او پيامبرى نخواهد بود؛ لذا بايد آيين و عقايد مذهب او در كتابى موجود باشد تا آيندگان و كسانى كه او را نخواهند ديد و كلمات وحى را از زبان او نخواهند شنيد، بتوانند سخنان پروردگارشان را در كتاب او بخوانند و هدايت شوند؛ علاوه بر اين كه شنيدن مستقيم كلمات خدا با انشاى او، خود مزيد هدايت بوده و لطفى افزون دارد.

3. ديگر آن كه قرآن، معجزه الهى است و جاودان خواهد بود؛ لذا هميشه سند حقانيت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم، حتى براى كسانى است كه پيامبر را نديده باشند. قرآن، راهنماى بشر به سوى سعادت و كمال است و اين راهنما، تا دنيا باقى است، باقى خواهد بود؛ از اين رو خداوند اين كتاب جاويد و سند ابدى حقانيت اسلام را نازل فرمود تا از طرفى هدايتى براى نيكوكاران و از طرف ديگر اتمام حجتى براى معاندان و كافران باشد.(13)

2. مراحل نزول



مشهور است كه قرآن مجيد داراى دو نزول بوده است: نزول دفعى و نزول تدريجى. همه قرآن در شب قدر بر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نازل گشت. اين موضوع از خود قرآن به خوبى استفاده مى شود، در سوره قدر آمده است: «إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْر»(14) و در سوره دخان نيز مى خوانيم:

«إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَة»(15)

ما اين كتاب را در شب مباركى نازل كرديم.

بيش تر مفسران از جمله علاّمه طباطبايى رحمه الله معتقدند كه ضمير «انزلناه» در هر دو مورد به مجموع قرآن بر مى گردد، نه بعضى از آيات آن. و مُويّد ديگر براى اين كه همه قرآن در يك شب نازل شده، تعبير به «انزال» است كه ظهور در نزول دفعى دارد؛ البته علامه طباطبايى مراد از نزول دفعى را حقيقت بسيط قرآن مى داند.

در مواردى كه مراد، نزول تدريجى باشد به تنزيل تعبير شده است:

«وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ و عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَ نَزَّلْنَهُ تَنزِيلاً »(16)

ما قرآنى بر تو نازل كرديم كه به صورت آياتى جدا از هم مى باشد تا آن را تدريجاً و با آرامش بر مردم بخوانى، و به طور قطع اين قرآن را تدريجاً ما نازل كرديم.(17)

مؤيد ديگر براى اين كه مجموع قرآن در يك شب نازل شده، و علاوه بر نزول تدريجى نزول دفعى نيز داشته آن است كه از آياتى استفاده مى شود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم پيش از نزول تدريجى قرآن از آن آگاهى داشت:

«وَ لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُه»(18)

پيش از آن كه وحى درباره قرآن بر تو نازل شود، نسبت به آن عجله مكن.(19)

بر اساس برخى روايات، قرآن كريم چندين مرحله از نزول را طى كرده تا اين كه در قلب پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم قرار گرفته است. از مرحله علم الهى به قلم و سپس به لوح محفوظ و آن گاه بر فرشتگان وحى و سرانجام بر قلب مبارك پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم و در مرحله آخر به وسيله آن حضرت، آيات قرآن كريم در اختيار مردم قرار گرفته است.(20)

مرحوم علامه طباطبايى رحمه الله مى گويد:

«كتاب مبين» كه اصل قرآن بوده و از تفصيل و تدرّج خالى است، امرى غير از اين قرآنِ نازل شده بوده و قرآن به منزله لباسى براى آن است... و اين شايد مصحح آن باشد كه آن حقيقت را نيز قرآن بناميم و همين نكته باعث مى شود آياتى كه دلالت بر نزول دفعى قرآن دارند، بر نازل شدن حقيقت قرآن حمل شود؛ يعنى «كتاب مبين»، بر قلب پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم در يك شب مانند همين قرآن - بعد از آن كه بشرى و خواندنى و مفصل شد - به طور تدريجى در مدت بيست و سه سال نازل شده است.(21)

بر اساس روايات شيعه، قرآن در شب قدر از عرش بر آسمان چهارم فرود آمده و در «بيت المعمور» (جايگاهى در آسمان چهارم) نهاده شده و از آن جا در مدت 23سال بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به صورت تدريجى فرود آمده است.(22) بر اساس روايات اهل سنت قرآن از عرش به آسمان دنيا (پايين ترين آسمان) فرود آمده، در «بيت العزه» (جايگاهى در آسمان دنيا) به وديعت نهاده شد تا در مدت 23سال به صورت تدريجى بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم فرود آيد. برخى از بزرگان شيعى، مانند مرحوم فيض كاشانى(23) و مرحوم علامه طباطبايى، منظور از «بيت المعمور» را «قلب پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم» دانسته اند.(24)

3. حكمت نزول تدريجى



با توجه به آن چه گذشت روشن شد كه قرآن دو نزول داشته يكى نزول دفعى و ديگرى نزول تدريجى. هر چند عده اى از دانشمندان در نزول دفعى قرآن ترديد كرده اند و آن را مسئله ثابت شده اى نمى دانند ولى در نزول تدريجى قرآن شكى وجود ندارد و صريح آيات بر آن دلالت دارد. در اين باره بحثى كه در زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم هم مطرح بوده و قرآن نيز بدان پرداخته، حكمت و دليل نزول تدريجى قرآن است كه برخى از حكمت هاى نزول تدريجى قرآن به شرح زير است:

1. براى دل گرمى و قوت قلب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم:



«وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيْهِ الْقُرْءَانُ جُمْلَةً وَ حِدَةً كَذَ لِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ ى فُؤَادَكَ وَ رَتَّلْنَهُ تَرْتِيلاً »(25) و كافران گفتند: چرا قرآن يك جا بر او نازل نمى شود؟!، اين به خاطر آن است كه قلب تو را به وسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم.

«فَلَا يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّا نَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَ مَا يُعْلِنُونَ »(26)

پس گفتار آنان تو را غمگين نگرداند. ما آن چه را پنهان و آن چه را آشكار مى كنند مى دانيم.

2. خواندن قرآن براى مردم به آرامى:



«وَ قُرْءَانًا فَرَقْنَهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْث»(27)

و قرآنى [با عظمت را] بخش بخش [بر تو] نازل كرديم تا آن را به آرامى بر مردم بخوانى.

بهترين نحوه تعليم و كامل ترين شيوه تربيت همان است كه معارف دينى، تدريجاً نازل گردد تا مردم آهسته اما پيوسته زندگى فردى و اجتماعى خويش را با آن هماهنگ كرده و به مرحله كمال خويش برسند.

3. تحريف ناپذيرى:



نزول تدريجى قرآن اين امكان را فراهم مى ساخت تا اصحاب، آيات قرآن را حفظ كنند. فصاحت و بلاغت قرآن از يك سو، و اهتمام و عنايت مسلمانان از سوى ديگر وقتى با نزول تدريجى آيات همراه مى گشت، صيانت و حفاظت از وحى الهى را قطعى مى ساخت.

4. ارتباط و پيوستگى با حوادث و رويدادهاى زمان:



نزول بسيارى از آيات قرآن ارتباط و پيوستگى كامل با حوادث و رويدادهاى زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم داشته و چون اين حوادث تدريجاً به وقوع مى پيوسته، آيات نيز همزمان با آن يا متعاقب آن نازل مى گشته اند. اين حوادث و وقايع را كه منجر به نزول مى شده اند، «سبب نزول» يا «شأن نزول» ناميده اند.

از آن چه گذشت برخى از دلايل اين مسئله نيز روشن مى شود كه چرا قرآن مانندديگر كتاب ها به صورت فصل فصل وبخش بخش نازل نشد و اين گونه نيز تدوين نشد بلكه قرآن به صورت سوره، سوره و آيه، آيه نازل شد و صرف نظر از ترتيب نزول به همان شكل نيز تدوين شد، چه قرآن كريم، كتاب هدايت و تربيت انسان ها در همه اعصار است؛ به همين جهت، تبيين معارف الهى شيوه هاى ويژه اى دارد كه با كتب علمى كاملاً تفاوت دارد.

تقسيم قرآن به سوره و آيه بر اساس دستور پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم بوده است و آياتى كه نازل مى شد، پيامبر دستور مى داد كه آن را بر اساس ترتيب كنونى قرآن به صورت سوره و آيه تنظيم كنند؛ زيرا قرآن كريم گاهى به صورت آيه، آيه و گاهى به صورت سوره سوره نازل مى شده است.

بر اساس روايات صحيح، پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم، آيات قرآن كريم را در برابر اصحاب خود چنان مى خواند كه ما امروز مى خوانيم.

آن حضرت در پايان هر آيه توقف كوتاهى مى كردند كه حكايت از اتمام و پايان آيه داشت و اين آيات بعدها بر اساس ترتيب، توسط كسانى كه آيات قرآن را شمارش مى كردند به طور طبيعى شماره گذارى شدند.(28)

در زمينه حكمت و علت تقسيم قرآن به سوره هاى مختلف، قرآن شناسان فوايدى را بر شمرده اند؛ برخى از آن ها عبارتند از:

1. در هر سوره اى، هدف خاصى غير از هدفى كه كل قرآن به دنبال آن است، وجود دارد.اين هدفِ خاص، آيات مربوط را در قالب يك سوره و در كنار هم جاى داده است، براى نمونه، آيات سوره يوسف، نمل، فيل و... كه درباره سرگذشت يك پيامبر و يا يك واقعه تاريخى است، در يك سوره قرار گرفته اند.

2. به خاطر آسانى در فراگيرى، قرائت و حفظ قرآن است. طبيعى است كه اگر كتابى با اهداف مختلف و موضوعات متفاوت به صورت قطعه قطعه درآيد، تعليم و تعلّم را براى جويندگان و مشتاقان كلام خداوند آسان تر مى كند.

3. قرآن بدين وسيله از هرگونه تحريف و دست كارى حفظ مى شود. يكى از هنرمندى هاى قرآن و جنبه هاى اعجاز آن همين تقسيم بندى كتاب به پاره هاى مستقلى به نام سوره است.

4. با سوره بندى قرآن، خداوند ثابت مى كند بلندى و كوتاهى سوره ها، شرط اعجاز نيست و هر سوره هر قدر هم كوچك باشد، مانند سوره هاى بزرگ در اوج اعجاز و عظمت است؛ لذا خداوند براى اثبات معجزه بودن قرآن، همگان را تا قيامت دعوت كرده است كه اگر مى توانيد يك سوره (كوچك يا بزرگ) مانند آن بياوريد.(29) و (30)

5. حكمت نزول قرآن در ماه مبارك رمضان و شب قدر



خداوند متعال مى فرمايد:

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِى أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْءَانُ...».(31)

ماه رمضان، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است...

ماه مبارك «رمضان» بر ساير ماه هاى ديگر برترى دارد و اين ماه همواره ماهى مبارك بوده است، چنان كه خداوند مى فرمايد:

«إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ...».(32)

ما آن [قرآن ] را در شبى پربركت نازل كرديم....

و نيز ماه نزول كتاب هاى بزرگ آسمانى و ماه تعليم، تربيت و تزكيه بوده است؛ چون برنامه تربيتى و پرورشى روزه دارى و تهذيب نفس در اين ماه قرار دارد و اين ماه بنابر فرمايش پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم ماه خدا و ماه بابركت و رحمت و آمرزش است، در اين ماه روزهاى آن برتر از روزهاى ديگر و شب هاى آن بهترين شب هاست، ماهى است كه انسان ها به ميهمانى خدا دعوت شده اند و با توجه به فضيلت، اهميت و ويژگى والايى كه اين ماه دارد، بهترين ماه براى نزول قرآن است.(33)

افزون بر آن مى دانيم كه «شب قدر»، شب مبارك(34) و بهترين و بافضيلت ترين شب هاست:

«لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»(35)

شب قدر بهتر از هزار ماه است.

قرآن نيز كتاب مبارك(36) و بهترين سخن(37) و كتابى است كه براى هدايت انسان ها نازل شده است؛ بنابراين مناسب اين است كه بهترين كتاب و كتاب مبارك، در بهترين شب، و شب مباركى همچون «شب قدر» نازل شود:

«إِنَّآ أَنزَلْنَهُ فِى لَيْلَةٍ مُّبَرَكَةٍ»(38)

ما آن را در شبى پربركت نازل كرديم.

چه بسا يكى از عواملى كه باعث شده «شب قدر» قدر و منزلت زيادى پيدا كند، نزول قرآن ذوالقدر (قرآن صاحب قدر و منزلت) در آن شب بوده باشد؛ بنابراين اگر قرآن در آن شب نازل نمى شد، «شب قدر» اين همه قدر و منزلت پيدا نمى كرد.(39) در پايان لازم به يادآورى است كه نزول قرآن در ماه مبارك رمضان و شب قدر ممكن است حكمت هاى ديگرى نيز داشته باشد كه ما از آن آگاهى نداريم.

6. ترتيب نزول



شكى نيست كه كيفيت نزول قرآن با چگونگى ترتيب فعلى آن فرق دارد؛ زيرا اولين آيات نازل شده بر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم آيات نخستين سوره علق بود و بيشتر سوره هاى كوچك كه در پايان قرآن آمده است، قبل از هجرت و در مكه نازل شده اند. با توجه به آنچه گذشت، بايد ديد كه آيا قرآن كريم به وسيله پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به ترتيب فعلى جمع آورى شده يا ديگران؟

جمع آورى آيات قرآن در هر سوره، به ترتيبى كه هم اكنون در دست ماست، غالباً به ترتيب نزول آن ها انجام گرفته است. هر سوره، با «بسم اللَّه الرحمن الرحيم» آغاز و آيات آن، يكى پس از ديگرى به تدريج نازل و به ترتيب نزول، ضبط مى شده است تا «بسم اللَّه» ديگرى نازل مى شده كه نشانه پايان سوره و آغاز سوره ديگر بوده است.

به اين ترتيب، آيه هاى هر سوره به ترتيب نزول آن ها در عهد پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مرتب شده كه آن را «ترتيب طبيعى» مى ناميم. اكثر آيات در قرآن كنونى، بر همين اساس ترتيب يافته است؛ امّا در برخى سوره ها ترتيب نزول آياتِ آن مراعات نشده و علتش دستور خاص پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بوده است. ايشان گاهى امر مى كرده اند كه آيه اى در محلى از سوره اى كه قبلاً كامل شده بود، ضبط شود. بى ترديد حضرتش با فرمان خداى متعال، به ضبط آن در محل مورد نظر امر مى كرده اند؛ مثلاً: روايت شده است كه آخرين آيه نازل شده به اشاره جبرئيل آيه: «و اتقوا يوماً ترجعون فيه إلى اللَّه»(40) بوده كه بين دو آيه ربا و دَيْن ضبط شده است.(41)

امّا درباره ترتيب سوره ها به چينش فعلى، بايد دانست كه بين دانشمندان علوم قرآنى اختلافى نيست كه ترتيب فعلى سوره ها بر خلاف ترتيب نزول آن هاست و در كتب علوم قرآنى فهرستى از ترتيب نزول سوره ها از ابن عباس - مفسر معروف - و غير او نقل شده است.(42)

امّا اين كه چه كسى يا كسانى سوره ها را بر خلاف ترتيب نزول آن ها، مرتب كرده اند، بين دانشمندان اختلاف است. به باور برخى از محققان و قرآن پژوهان ترتيب فعلى نيز حكيمانه و به دستور شخص پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم بوده است و به عقيده برخى ديگر از دانشمندان، ترتيب فعلى به ذوق برخى از صحابه بوده و پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم در چنين ترتيبى نقشى نداشته است. البته ممكن است ترتيب سوره ها از بلند به كوتاه، براساس حديثى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم باشد كه فرمود(43): «به من سوره هاى طولانى داده شده به جاى تورات، و سوره هاى صد آيه اى [تقريباً] به جاى انجيل و سوره هاى همانند [بر اساس يك تفسير از مثانى ]داده شده به جاى زبور و سوره هاى مفصل [يعنى كوتاه كه زود زود بين آن ها فاصله مى افتد و از هم جدا مى شوند ]كه شصت و هشت سوره است بيشتر به من داده شده و اين قرآن غالب و شاهد است بر كتب ديگر.

ناگفته نماند كه ترتيب فعلى گرچه دورنمايى از اين حديث شريف را در بر دارد، ولى كاملاً بر آن منطبق نيست؛ همچنين ممكن است در اين چينش حكمت هاى ديگرى، مانند آسانى قرائت يا حفظ و مانند آن، لحاظ شده باشد، ولى اين ها صرفاً احتمال است و مستند تاريخى براى آن يافت نشده است. البته به اتفاق مورخان مصحف حضرت على عليه السلام بر اساس ترتيب نزول مى باشد.

حضرت على عليه السلام نخستين كسى بود كه پس از وفات پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم قرآن را با ويژگى هاى خاصّى (به ترتيب نزول و همراه با بيان شأن نزول ها، تفسير و تأويل آيات و...) جمع آورى كرد و آن را بر خليفه اول و مسلمانان عرضه كرد؛ امّا آنان نپذيرفتند و گفتند: ما را به چنين كتابى نياز نيست.(44)

برخى از ويژگى هاى مصحف حضرت على عليه السلام عبارت بود از:

1. ترتيب دقيق موضوع، بر حسب ترتيبِ نزول؛

2. ضبط قرائت آن، همانگونه كه پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم حرف به حرف، قرائت كرده است؛

3. در برداشتن توضيحاتى در حاشيه و ذكر مناسبتى كه موجب نزول آيه بوده؛ مكانى كه آيه در آنجا نازل شده، ساعت نزول آن، و افرادى كه آيه درباره آنان نازل شده است؛

4. تشريح جوانب عمومى آيات، به گونه اى كه به زمان، مكان و شخص معيّنى اختصاص ندارد و عام و هميشگى است.(45)

به نظر عده اى از محققان و محدثان شيعه، مصحف على عليه السلام به عنوان سپرده امامت، به فرزندش امام حسن مجتبى عليه السلام و به عنوان ميراث امامت، از امامى به امام ديگر منتقل گشته و سرانجام، در اختيار امام زمان قرار گرفته است، كه پس ازظهور خود آن را به مردم ارائه خواهد فرمود و به طور مسلّم متن و محتواى آن (منهاى ترتيب سور آن) هيچ تفاوتى با قرآن موجود ندارد.(46)

7. نزول به زبان عربى



آخرين مسئله اى كه در اين مقاله بدان مى پردازيم بحث دليل نزول قرآن به زبان عربى است. اين مسئله از مسائل مبتلا به و سؤالى است كه عده زيادى از آن مى پرسند؛ از اين رو ما نيز مقاله را با بررسى اين مطلب به پايان مى بريم.

نزول قرآن به زبان عربى با توجه به عرب زبان بودن خود پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم و مخاطبان اوّل قرآن، امرى طبيعى به نظر مى رسد، و چه بسا، اگر خداوند قرآن را به زبان ديگرى نازل مى كرد، سؤال مى شد با اين كه مخاطبان نخستين آن، عرب زبان هستند، چرا به زبان عربى نازل نشد؟! چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: اگر اين قرآن را به زبان عجمى (غير عربى) مى فرستاديم، مى گفتند: چرا آياتش روشن و آشكار نيست؟ آيا كتاب عجمى بر پيامبرى كه خودش عرب است نازل مى شود؟!(47)

بنابراين، روال طبيعى اقتضا مى كرد كه قرآن به زبان عربى نازل شود.(48)

با استفاده از برخى آيات، مى توان جهات ديگرى را بر ضرورت عربى بودن قرآن پيدا كرد؛ از جمله:

1. زبان قرآن، عامل مؤثرى در پذيرش قرآن از طرف اعراب نخستين بود.

«و لو نزّلنه على بعض الأعجمين فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين»(49)

اگر قرآن را به برخى از غير عربها نازل مى كرديم، عربها به آن ايمان نمى آوردند.

و بديهى است وقتى دين اسلام مى توانست موفق شود و در تمام جهان گسترش يابد كه نخست در منطقه بعثت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم كه عرب زبان بودند - مورد پذيرش واقع شود و به آن ايمان بياورند؛ سپس به وسيله اين مؤمنان، در تمام جهان منتشر شود.

2. سخن گفتن براى قومى با زبان خودشان تأثير بيشترى دارد. «هيچ رسولى را نفرستاديم مگر به زبان قوم خودش تا اين كه خوب و روشن پيام را به آنها برساند».(50)

3. قرآن، معجزه جاودانه رسول اللَّه صلى الله عليه وآله وسلم پيوسته تحدّى و همانندطلبى كرده است؛ اما عرب ها با آن همه پيشرفتى كه در فصاحت و بلاغت داشتند، نتوانستند سوره اى مانند يكى از سوره هاى قرآن بياورند؛ پس قرآن از اين لحاظ معجزه است كه در ميان عرب هاى فصيح و بليغ - كه بحث هاى ادبى و شعر و شاعرى، در ميان آنان رونق فراوان داشت - نازل شده و آنان نتوانستند مانند آن را بياورند، و اين، جز با عربى بودن قرآن حاصل نمى شد؛ پس يكى از علت هاى انتخاب اين نوع اعجاز براى رسول خدا، رونق بازار فصاحت و بلاغت در محيط بعثت بود و معنا نداشت كه با زبان ديگرى نازل شود.(51)

4. زبان عربى يكى از كامل ترين زبان ها از نظر قالب و ادبيات و دستور زبان است و قابليت حمل معارف بلند و عميق قرآن كريم را دارد و مى تواند معارف مهم و ارزنده قرآن و هدايت الهى را تا پايان جهان متحمّل شود و معجزه جاودان پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم باقى بماند. ويژگى كه در زبان هاى ديگر يافت نمى شود، به همين جهت توصيف قرآن به عربى در برخى آيات چنين آمده كه مى فرمايد:

«إِنَّآ أَنزَلْنَهُ قُرْءَ نًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(52)

ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم تا شما درك كنيد.

زبان شناسان عقيده دارند كه زبان عربى از دامنه و گستره اى بسيار وسيع برخوردار است و از اين جهت، بر ديگر زبان ها تفوّق و برترى دارد؛ براى نمونه، افعال در زبان عربى به جاى شش صيغه، چهارده صيغه دارند؛ تمام اسم ها، مؤنث و مذكر دارند و افعال، ضماير و صفت ها هم مطابق آن ها مى باشند. فراوانى مفردات و اشتقاق كلمات دستور زبان و فصاحت و بلاغت آن نيز، اين زبان را از ديگر زبان ها ممتاز مى سازد.

بدون ترديد، خداوند متعال براى آخرين كتاب آسمانى خود - كه تا ابد زنده و پاينده خواهد بود - بهترين زبان را انتخاب مى كند و براى دفع هر گونه ابهامى همه جا انتخاب آن را به خود نسبت داده و از آن به «عربى مبين» ياد مى كند:

«إِنَّآ أَنزَلْنَهُ قُرْءَ نًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(53)

ما آن را قرآن عربى نازل كرديم؛ باشد كه بينديشيد.

بنابراين، مى توان گفت: انتخاب زبان عربى براى قرآن از سوى خداوند به جهت غنى بودن اين زبان و توانايى قدرت آن در تفهيم مطالب متعدد بوده است.

پاورقي



1) تاج العروس، زبيدى، ج 8، ص 133.

2) فرقان، 48.

3) مفردات غريب القرآن، راغب اصفهانى، ص 488.

4) ر ك: قرآن شناسى، محمدتقى مصباح يزدى، تحقيق و نگارش محمود رجبى، ص 31 - 33، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره؛ قاموس قرآن، سيدعلى اكبر قرشى، ج 7، ص 44، دارالكتب الاسلامية.

5) ر. ك: آموزش علوم قرآن، ترجمه التمهيد فى علوم القرآن، ج 1، ص 85 و 86، سازمان تبليغات اسلامى.

6) التمهيد فى علوم القرآن، محمد هادى معرفت، ج 1، ص 64، انتشارات جامعه مدرسين.

7) مزمل، 5.

8) بحارالانوار، ج 18، ص 256؛ الميزان، علامه طباطبايى، ج 18، ص 79.

9) نمل، 77.

10) لقمان، 2 و 3.

11) نحل، 44.

12) ر ك: الميزان، ج 12، ص 26.

13) براى آگاهى بيش تر رك: التحرير التنوير، ج 1، ص 38.

14) قدر، 1.

15) دخان، 3.

16) اسراء، 106.

17) الميزان، علامه طباطبايى، ج 20، ص 330، نشر مؤسسه اعلمى.

18) طه، 114.

19) براى آگاهى بيش تر درباره نزول دفعى و تدريجى قرآن رك: احسن الحديث، ج 1، ص 18 و ج 1، ص 185؛ تفسير تبيان، ج 7، ص 488، ذيل آيه 32 سوره فرقان؛ التحرير التنوير، ج 19، ص 19 ذيل آيه 32 فرقان؛ تفسير كبير (فخر رازى) ج 24، ص 78؛ كشاف، ج 3، ص 278؛ الميزان، ج 13، ص 220، ذيل آيه 106 سوره اسراء؛ همان، ج 15، ص 210، ذيل آيه 32 سوره فرقان؛ نمونه، ج 12، ص 316، ذيل آيه 106، اسراء؛ همان، ج 15، ص 81، ذيل آيه 32 سوره فرقان.

20) ر ك: تاريخ قرآن، محمدباقر حجتى، ص 46، دفتر نشر فرهنگ اسلامى؛ الاتقان، جلال الدين سيوطى، ج 1، ص 89.

21) ر ك: الميزان، علامه طباطبايى، ج 2، ص 17 - 24، مؤسسه الاعلمى، بيروت.

22) ر ك: بحارالانوار، ج 18، ص 253، مؤسسه الوفاء، بيروت.

23) رك: التفسير الصافى، ج 1، ص 65، نشر مؤسسه الهادى، قم.

24) ر ك: علوم قرآنى، محمدهادى معرفت، ص 70-73، مؤسسه التمهيد.

25) فرقان، 32.

26) يس، 76.

27) اسراء، 106.

28) ر ك: تاريخ قرآن، محمد هادى معرفت، ص 76-83، انتشارات سمت؛ تاريخ قرآن، محمود راميار، ص 570-577، انتشارات اميركبير.

29) بقره، 23.

30) ر ك: شناخت سوره هاى قرآن، هاشم هريسى، ص 12-14، كتاب خانه صدر؛ درس هايى از علوم قرآن، حبيب اللَّه طاهرى، ج 1، ص 293-295، انتشارات اسوه.

31) بقره، 185.

32) دخان، 3.

33) ر ك: نمونه، ناصر مكارم شيرازى و ديگران، ج 1، ص 634 - 636، دارالكتب الاسلامية؛ تفسير صافى، ملا محسن فيض كاشانى، ج 1، ص 221-222، مؤسسه اعلمى بيروت.

34) ر ك: دخان، 3.

35) قدر، 3.

36) ر ك: انعام، 92 و 155؛ انبياء، 50.

37) ر ك: زمر، 23.

38) دخان، 3.

39) ر ك: قرآن در قرآن، جوادى آملى، ص 77 - 78، مركز نشر اسراء.

40) بقره، 281.

41) آموزش علوم قرآن، محمد هادى معرفت، ترجمه ابو محمد وكيلى، ج 1، ص 329، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى.

42) ر ك: التمهيد فى علوم القرآن، محمد هادى معرفت، ج 1،ص 133 - 138، مؤسسة النشر الاسلامى.

43) اصول كافى، ج 6، كتاب فضل القرآن، حديث 10، ص 392، انتشارات اسوه.

44) ر ك: تاريخ قرآن، محمد هادى معرفت، سمت، ص 87 - 89؛ پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، سيدمحمدباقر حجتى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ص 387 - 392.

45) آموزش علوم قرآن، محمدهادى معرفت، ج 1، ص 349، ترجمه ابومحمد وكيلى، نشر سازمان تبليغات اسلامى، 1371.

46) تاريخ قرآن، دكتر راميار، ص 410 - 413.

47) فصلت، 44.

48) معارف قرآن، محمدتقى مصباح يزدى، قرآن شناسى، ج 1، ص 98، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.

49) شعراء، 198 و 199.

50) ابراهيم، 4.

51) جهت اطلاع بيشتر رك: علوم قرآن، سيد محمدباقر حكيم، ص قدس سره 3 - 36، نشر الهادى؛ علوم القرآن عندالمفسّرين، مركز فرهنگ و معارف قرآن، ج 1، مبحث عربية القرآن و آثارها، ص 87 - 100، نشر مكتب الاعلام الاسلامى.

52) يوسف، 2.

53) يوسف، 2.