بازگشت

ابتلاى انبيا(عليهم السلام) و مومنين


دعاى روز بيست و سوم

((اللهم اغسلنى فيه من الذنوب و طهرنى فيه من العيوب و امتحن قلبى فيه بتقوى القلوب يا مقيل عثرات المذنبين خدايا! امروز مرا از گناهان بشوى, و از عيب ها و نقص ها پاكم كن و دلم را با تقوا قلب بيازما, اى پوزش پذير خطاهاى گناهكاران)).



احكام

اگر مرد در مرگ زن يا فرزند يقه يا لباس خود را پاره كند يا اگر زن در عزاى ميت صورت خود را بخراشد به طورى كه خون بيايد يا موى خود را بكند بايد يك بنده را آزاد كند يا ده فقير را طعام دهد و يا آنها را بپوشاند و اگر نتواند بايد سه روز روزه بگيرد بلكه اگر خون هم نيايد بنابر احتياط واجب به اين دستور عمل كند. احتياط واجب آن است كه در گريه بر ميت صدا را خيلى بلند نكنند. (توضيح المسائل مراجع, ص368, مسإله 636)

مستحب است تا سه روز براى اهل خانه ى ميت غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در منزلشان مكروه است. (توضيح المسائل مراجع, همان, مسإله 653)

جايز نيست انسان در مرگ كسى صورت و بدن خود را بخراشد و به خود لطمه بزند.

(توضيح المسائل مراجع, همان, مسإله 634)

احتياط واجب آن است كه در گريه ى بر ميت صدا را خيلى بلند نكنند.

(توضيح المسائل مراجع, همان, مسئله ى 637)



1ـ آدم(ع)

حضرت آدم(ع) اولين انسانى است كه مورد آزمايش خداوند قرار گرفته است همچنان كه اميرالمومنين على(ع) مى فرمايد:

((آيا نمى بينيد كه خداوند سبحان پيشينيان از حضرت آدم(ع) تا آخرين نفر از اين جهان را آزمايش فرموده است)).1

قرآن كريم در داستان هبوط حضرت آدم(ع) مى فرمايد:

((و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساكن شويد و از هر جاى آن مى خواهيد گوارا بخوريد اما نزديك اين درخت نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد. شيطان آن ها را به لغزش انداخت و آن ها را از آنچه در آن بودند بيرون كرد)).2

اين آيه به امتحان حضرت آدم و همسرش اشاره مى نمايد كه خداوند بدان منظور آن ها را از خوردن ميوه ى يك درخت نهى مى فرمايد اما آن ها به وسوسه ى شيطان از آن درخت تناول مى كنند و همين امر باعث اخراج آن ها از بهشت مى شود.

عالم اول جهان امتحان

عالم ثانى جزاى اين و آن



2ـ ابراهيم(ع)

ابراهيم(ع) در محيطى زيست و به هدايت مردم همت گماشت كه سراسر آفاق آن را اوهام شرك و ستاره پرستى فراگرفته بود. ابراهيم در اين محيط سراسر كفر و شرك, به مبارزه با هر آنچه غير خدا بود پرداخت, چه مسئوليت سنگين و پرخطرى! و چه امتحان سخت و طاقت فرسايى! آن سان كه خداوند مى فرمايد: ((ما ابراهيم را به كلمات و امورى بسيار آزموديم و او سرفراز و پيروز از پس آن ها برآمد)).

امام صادق(ع) فرمود: منظور از كلمات, محتواى خوابى است كه ابراهيم در آن به ذبح فرزند خود مإمور شد و او با عزم راسخ آن را عملى ساخت و خداوند به او فرمود: تو را پيشوا و امام مردم قرار دادم وابراهيم گفت: آيا فرزندان من هم؟ [ پيشواى مردم هستند] خداوند فرمود: عهد من به ستمگران نمى رسد.3

از بررسى آيات قرآن و اقوال مختلف مفسرين و روايات متعددى كه وارد شده است چنين مى توان گفت كه حضرت ابراهيم(ع) به امور مختلف و سختى آزموده شده و يك سلسله وظايف سنگين و مشكل بر دوش او گذارده شده است و اين پيامبر مخلص خداوند همه ى آنها را به عالى ترين وجه ممكن به انجام رسانيده است از جمله ى آنها:

1ـ بردن فرزندش اسماعيل به قربانگاه و اقدام به قربانى او

2ـ هجرت خود و اهلش به سرزمين خشك و بىآب و علف

3ـ قيام در برابر بت پرستان و مبارزه ى سرسختانه با آنها

4ـ صبر و مقاومت در برابر شكنجه و آزار مشركين

5ـ فرورفتن در آتش با توكل و ايمان به خدا و امور مهم ديگر, ابراهيم همه ى اين امتحانات را به خوبى به انجام رساند.

بدون ترديد امتحانات و آزمايش هاى حضرت ابراهيم سخت ترين و مشكل ترين امتحان بوده است, به دليل آن كه مقام و منزلتش در درگاه خداوند هم بسيار رفيع بوده است و هركس مقرب تر باشد, امتحانش نيز سخت تر است. همچنان كه پيامبر فرمود: ((ان اشد الناس بلإ الانبيإ ثم الاوليإ ثم الامثل فالامثل4 شديدترين مردم از نظر ابتلا و امتحان پيامبرانند و سپس هركس كه چون آنهاست به ترتيب)).



3ـ اسماعيل(ع)

ابراهيم(ع) در خواب مى بيند كه از سوى خداوند فرمان يافته است يگانه فرزند دلبندش را به قربانگاه برد و با دست خويش, كارد بر گلويش نهاده, قربانى كند و اين فرمان, هم امتحان پدر است, هم فرزند, و پدر, آن قهرمان پولادين توحيد, اكنون بايد انتخاب كند, خدا را يا خود را, ايمان را يا غريزه و عاطفه را, پدرى را يا پيامبرى را, و او, اين بنده ى راستين خداوند در اين جهاد اكبر فاتح و پيروز مى شود و عاقبت در اين كشاكش ((خدا)) را انتخاب مى كند و مصمم به ذبح اسماعيل مى شود چرا كه مى داند اين آخرين بندى است كه او را به بندگى خالصانه ى خداوند مى كشاند و اين چنين ابراهيم(ع) در امتحان عظيم خداوند سرفراز و سربلند مى شود و اما اسماعيل! كه امتحانش سخت تر و دشوارتر از پدر است, او بايد جانش را فدا كند و تسليم فرمان خدا شود, به كلام پدر گوش فرامى دهد پدر مى گويد:

((يا بنى انى إرى فى المنام إنى إذبحك فانظر ماذا ترى5 پسر جان! من در خواب مى ديدم كه دارم تو را ذبح مى كنم بنگر تا چه مى بينى)).

اسماعيل مصمم و استوار مى گويد: ((قال يا إبت افعل ما تومر ستجدنى ان شإ الله من الصابرين[ 6اسماعيل به پدر گفت]: پدر! آنچه مإمور شده اى انجام ده ان شإ الله مرا از صابران خواهى يافت)).

صد هزاران كيميا حق آفريد

كيميايى همچو صبر, آدم نديد

علامه ى طباطبايى مى گويد: ((اين آيه پاسخى است كه فرزند به پدر مى دهد و جمله ى ((پدر جان هر چه بدان مإمور شده اى انجام ده)) اظهار رضايت اسماعيل نسبت به قربانى خودش و جمله ى ((ستجدنى ان شإ الله من الصابرين)) نسبت به پدر, يك نحوه دلجويى و خشنود كردن است, مى خواهد به پدر بگويد: من از اين كه مرا قربانى مى كنى, بى صبرى نخواهم كرد. او در پاسخ چيزى نگفت كه موجب ناراحتى پدر شود و از ديدن جسد به خون آغشته فرزندش به هيجان درآيد, بلكه چيزى گفت كه اندوه پدر كاسته شود و اين كلام با صفاى خود را با قيد ((ان شإ الله)) همراه كرد تا بيشتر مصفا گردد)).7

آنگاه خداوند امتحان ابراهيم و اسماعيل را ((بلإ مبين)) تعبير مى كند و مى فرمايد: ((انا كذلك نجزى المحسنين, ان هذا لهو البلا ء المبين8 ما اين چنين به نيكوكاران پاداش مى دهيم. اين به راستى همان آزمايش آشكار است)).



4ـ ايوب(ع)

يكى ديگر از پيامبرانى كه دچار امتحانات سخت و طاقت فرسايى شد, حضرت ايوب(ع) است. قرآن كريم مى فرمايد: ((وإيوب اذ نادى ربه إنى مسنى الضر وإنت إرحم الراحمين9 و ايوب را به ياد آور هنگامى كه پروردگارش را خواند وعرض كرد بد حالى و مشكلات به من روى آورده و تو مهربان ترين مهربانانى)).

((ضر)) به معنى بد حالى و محنت است, خواه در نفس باشد يا در بدن و يا در مال و مقام10, بنابراين, حضرت ايوب هم از جهت بدن دچار محنت شد و هم از نظر مال و اولاد, زيرا خداوند در بيان قبول دعايش مى فرمايد كه ما محنتش را برطرف كرديم و اهلش را به او داديم.

در آيه بعد آمده است: ((فاستجبنا له فكشفنا ما به من ضر وآتيناه إهله ومثلهم معهم رحمه من عندنا وذكرى للعابدين11 پس اجابتش كرديم و محنتى كه داشت بر طرف نموديم و اهلش و مثل آن ها را به او داديم از سر رحمتى از جانب ما, و تذكرى براى بندگان عابد)).

در بيان علت ابتلاآت حضرت ايوب از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: ((بلايى كه بر ايوب وارد شده, مرتبط با شكر نعمت بود كه ابليس بر او حسد برد و به خداوند گفت: اگر او اين همه شكر نعمت به جا مىآورد, به خاطر آن است كه زندگى مرفه و وسيعى دارد. اگر مواهب دنيا را از او بگيرى, هرگز شكر نمى كند. مرا بر دنياى او مسلط گردان تا معلوم شود, خداوند به شيطان اجازه داد, او آمد و اموال و فرزندان ايوب را از ميان برداشت, اما اين حوادث دردناك نه تنها از شكر ايوب نكاست, بلكه بر شكرش افزون شد. شيطان از خدا خواست زراعت و گوسفندان او را هم از ميان بردارد و از ميان برد اما... سرانجام خواست بر بدن وى مسلط شود و شد, به طورى كه از شدت جراحت و بيمارى قادر به حركت نبود اما باز شكرگزار و صبور بود. در اين هنگام كه ايوب از عهده ى امتحانات در مقام شكرگزارى و صبر بر آمده بود, زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشكلات خود را با تعبير مودبانه و خالى از هرگونه شكايت از خدا خواست و درهاى رحمت خداوند بر او گشوده شد..)).12

صبر و بردبارى ايوب و بندگى خالصانه او چنان بود كه در طول اين سال ها هرگز در حمد و سپاس خداوند سستى نكرد و به غير او بر هيچ چيز توكل ننمود و جز او به هيچ كس اميد نبست, ابن عباس مى گويد: ((شيطان به صورت طبيعى بر همسر ايوب ظاهر شد و گفت: من ايوب را شفا مى دهم به اين شرط كه پس از بهبودى بگويد كه تو مرا شفا دادى. همسر ايوب با آن حضرت مطرح كرد و او ناراحت شد و سوگند خورد كه پس از بهبودى صد تازيانه به او بزند)).13

اين توكل خالصانه و صبر آگاهانه است كه خداوند درباره ى او مى فرمايد: ((انا وجدناه صابرا نعم العبد انه إواب14 ما او را شكيبا يافتيم, چه نيكو بنده اى است, او بسيار بازگشت كننده است)).

6ـ سليمان(ع)

((ولقد فتنا سليمان وإلقينا على كرسيه جسدا ثم إناب15 ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم سپس او به سوى خدا بازگشت)).

در زمينه ى كيفيت آزمون سليمان(ع), اخبار و تفاسير بسيارى از مفسران و محدثان نقل شده است كه در تفسير مجمع البيان و الميزان و ساير تفاسير به تفصيل آمده است, البته گروهى از افسانه پردازان و خيال بافان از فشرده بودن و موجز بودن آيات سوء استفاده كرده و داستان هاى بسيارى ساخته و پرداخته اند كه بعضى از آن ها مخالف مقام نبوت و عصمت انبياست.

مرحوم علامه ى طباطبايى مى گويد: ((آنچه به طور اجمال از ميان اقوال و روايات مى توان پذيرفت اين است, كه جسد نامبرده, جنازه ى كودكى بوده است, و سليمان از آن جسد اميدها داشته, و يا آرمان او در اين راه خدا بوده است و خدا او را قبض روح كرده و جسد بى جانش را بر تخت سليمان انداخته است تا بدين وسيله متنبه شده, امور را به خدا واگذارد)).16

قرآن كريم در موضعى ديگر به امتحان و آزمايش حضرت سليمان اشاره مى فرمايد, در سوره ى نحل آمده است: ((فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربى ليبلونى إإشكر إم إكفر))17 وقتى تخت بلقيس را در نزد خود قرار گرفته ديد, گفت: اين از فضل پروردگار است تا مرا بيازمايد آيا شكرگزارى مى كنم يا كفران مى ورزم؟)).

سليمان(ع) در اين جا به يكى از حكمت هاى آزمايش و امتحان خداوند اشاره مى نمايد و مى گويد: اين امتحان به منظور معلوم ساختن شكرگزارى و سپاس در برابر نعمت و يا كفران آن است.

از اين آيه و آيات ديگر چنين استفاده مى شود كه خداوند نعمت هاى فراوانى را در اختيار سليمان قرار داده بود از جمله, دادن ملك عظيم به وى,18 آموختن زبان مرغان,19 تفضل و برترى او بر بسيارى از مومنين,20 تسلط بر باد21 و علم و حكمت22 و نعمت هاى ديگر كه همگى وسيله ى آزمون او بوده است و با توجه به قسمت ديگر آيه از زبان سليمان(ع) كه فرمود:

((ومن شكر فانما يشكر لنفسه ومن كفر فان ربى غنى كريم23 آنكه شكرگزارد, براى خود شكر مى كند و هركس كفر ورزد خداوند بى نياز و كريم است)). روشن مى شود كه آن حضرت در آزمون و امتحان به نعمت ها كه يكى از وسايل وابزار ابتلإ بوده است, موفق و پيروز شده است و همين است كه خداوند او را چنين ستوده است: ((نعم العبد انه اواب24 نيكو بنده اى است بسيار بازگردنده)).



ابتلاى مومنين

((ما كان الله ليذر المومنين على ما إنتم عليه حتى يميز الخبيث من الطيب))25 چنين نبوده است كه خدا مومنان را بر اين حال كه شما هستيد رها كند تا آن كه (با امتحان) بد سرشت را از پاك طينت جدا و ممتاز سازد.

سنت امتحان, ناموس همگانى است و شامل همه ى انسان ها خواهد شد, و در اين آيه هم به صراحت اين نكته يادآورى شده است كه مومنان بدون امتحان رها نخواهند شد, بلكه با وسايل و ابزارگوناگون مورد ابتلا و آزمايش قرار خواهند گرفت تا مومن خالص از ناخالص ممتاز گردد.

آيات بسيارى در قرآن كريم يادآور اين نكته است كه صرف ايمان آوردن موجب آن نخواهد شد تا مومنان از سنت امتحان خداوند مستثنى شوند, زيرا خداوند مى خواهد بدين طريق ميزان مقاومت و صبر و پايدارى آنها به نمايش درآيد و مومن خالص از منافق ممتاز گردد.

قرآن كريم اين مسئله را كه سنت ابتلا درباره ى مومنان استثناپذير باشد نفى كرده و مى فرمايد: اگر مى خواهيد به بهشت دست يابيد بايد به سختى ها و فشارها و ناملايمات گرفتار آييد تا در اين كوره حوادث آبديده و مقاوم گرديد, ((إم حسبتم إن تدخلوا الجنه ولما يإتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البإسإ والضرإ26 آيا گمان كرديد كه به بهشت مى رويد در حالى كه هنوز به نمونه ى گرفتارى كسانى كه پيش از شما بودند و به آنها سختى و ناراحتى رسيد گرفتار نشده ايد)).

علامه ى طباطبائى(ره) مى گويد: ((بإسإ, سختى و رنجى است كه از خارج انسان به او مى رسد مانند ناراحتى هايى كه از ناحيه مال و مقام و اهل و اولاد به انسان مى رسد و ضرإ, سختى و رنجى است كه مربوط به خود انسان است مانند قتل و جراحت و بيمارى)).27

على(ع), مومنان را به تدبر و انديشه در احوال مومنان پيش از خود دعوت مى كند و در خطبه ى بلند قاصعه, خطاب به آن ها چنين مى فرمايد: در حالات مومنان پيش از خود انديشه كنيد كه در موقع آزمايش و رنج كشيدن چگونه بودند؟ آيا از همه ى آفريدگان گران بارتر و (جفاكش تر) و از همه بندگان رنجبرتر و از اهل دنيا زندگيشان سخت تر نبود؟ فرعون آن ها را به بندگى كشاند و سختى عذاب را به آن ها چشانيد و تلخى (زندگى) را جرعه جرعه به آن ها نوشانيد.28

بنابراين مومن همواره درمعرض امتحان خداوندى است و همواره درگير مشكلات و شدائد, و در اين ميان هر اندازه ايمانش بيشتر وعميق تر شود بلا و گرفتاريش هم بيشتر است چنان كه امام موسى بن جعفر(ع) فرمود: ((مثل المومن مثل كفتى الميزان كلما زيد فى ايمانه زيد فى بلائه29 مثل مومن چون دو كفه ترازوست هرچه ايمانش بيشتر شود بلايش بيشتر مى شود)).

به همين دليل, فقر و گرفتارى, بيمارى و مشكلات از خصايص و ويژگى هاى مومن است, چرا كه سكون و جمود, آسايش و رفاه, آرامش و تن آسايى, موجبات نابودى ايمان و اعتقادش را فراهم مى نمايد.

قرآن كريم مى فرمايد: ((احسب الناس إن يتركوا إن يقولوا آمنا وهم لا يفتنون30 آيا مردم را گمان آن است كه چون گويند: ايمان آورديم رها شده و آزمايش نخواهند شد؟)).

در آيه اى ديگر از قرآن, به مومنان هشدار مى دهد و مى فرمايد: شما در آينده نيز امتحان مى شويد و از ناحيه كفار و مشركين و يهود مورد آزار قرار خواهيد گرفت: ((لتبلون فى إموالكم وإنفسكم ولتسمعن من الذين إوتوا الكتاب من قبلكم ومن الذين إشركوا إذى كثيرا وان تصبروا وتتقوا فان ذلك من عزم الا مور31 شما را به مالتان و جانتان امتحان خواهند كرد و از كسانى كه قبل از شما داراى كتاب آسمانى بودند و از مشركين آزار بسيار خواهيدديد و اگر صبر كرده و تقوا پيشه كنيد, بى شك, در اثر اراده ى پولادين شماست)).

و باز در سوره ى مباركه ى بقره خداوند به مصائب و گرفتارىهايى كه مومنان به منظور ابتلإ و امتحان با آن ها روبرو مى شوند اشاره مى كند و به آن ها فرمان مى دهد كه از صبر و نماز براى مبارزه با جزع و بى تابى در مقابل آن مصائب استمداد جويند: ((ولنبلونكم بشىء من الخوف والجوع ونقص من الا موال والا نفس والثمرات وبشر الصابرين32 و ما شما را به امورى از قبيل خوف و گرسنگى و نقصان اموال و جان ها و ميوه ها مىآزماييم و به صابران بشارت ده)).

مولانا, مفهوم آيه را در مثنوى به نظم درآورده و مى گويد:

حق تعالى گرم و سرد و رنج و درد

بر تن ما مى نهد اى شير مرد

خوف و جوع ونقص و اموال و بدن

جمله بهر نقد جان ظاهر شدن

اين وعيد و وعده ها انگيخته است

بهر اين نيك و بدى كآميخته است

چون كه حق و باطلى آميختند

نقد و قلب اندر حرمدان ريختند

پس محك مى بايدش بگزيده اى

در حقيقت امتحان ها ديده اى

تا شود فاروق اين تزويرها

تا بود دستور اين تدبيرها



شدت ابتلاى مومن

هر كه در اين بزم مقربتر است

جام بلا بيشترش مى دهند

حافظ

سختى ها و شدايد كه وسيله ى آزمونند, مقدمه ى كمال و سعادتند, و صبر و استقامت در آن ها موجب تكميل نفوس و پرورش استعدادهاى عالى انسان است, و لذا بلا از براى دوستان خدا لطفى است در سيماى قهر و نعمتى است در لباس نقمت, چنان كه نعمت و عافيت براى دشمنانش قهرى است در چهره ى لطف, پس هركه محبوبتر, بلايش بيشتر, چنانكه امام باقر(ع) فرمود: ((ان الله عز وجل ليتعاهد المومن بالبلإ كما يتعاهد الرجل اهله بالهديه من الغيبه33 خدا از بنده ى مومنش تفقد مى كند و براى او بلاها را هديه مى دهد همان طور كه مرد از سفر براى خانواده اش هديه مىآورد)).

خداوند مومنان را امتحان مى كند و با سختى ها و مشكلات روبرو مى نمايد, تا هر كس را به كمال لايق خود برساند.



فلسفه ى شدايد و بلاها

فلسفه ى شدايد و بلاها, تنها سنجش وزن و درجه ى افراد نيست, بلكه افزايش وزن و بالا بردن درجات معنوى بندگان, موردنظر است, به همين دليل آن كه بيشتر مورد توجه و عنايت خداوند است, بيشتر و شديدتر مورد امتحان قرار مى گيرد و اين همان كلام على(ع) است كه فرمود: ((انما يبتلى المومن على قدر اعماله الحسنه فمن حسن دينه و حسن عمله اشتد بلائه وذلك ان الله عزوجل لم يجعل الدنيا ثوابا لمومن ومن سخف دينه وضعف عمله قل بلائه34 مومن به قدر اعمال نيكويش آزموده مى شود پس آن كه دينش و عملش نيكو باشد بلاى وى سخت تر است, بدان جهت كه خداوند, دنيا را پاداش مومن و عقوبت كافر قرار نداده است و كسى كه دينش سست است و عملش ضعيف, بلايش هم كمتر است)).

آرى, اگر جسم آدمى بسيار در آسايش قرارگيرد, روحش فاسد مى گردد. كسى كه درد و رنج را نشناسد نه لذت شفقت را مى داند و نه حلاوت ترحم را, قلب چنين فردى از هيچ چيزى متإثر نخواهد شد و لطافت و زيبايى دنيا را هرگز تشخيص نخواهد داد, و طعم مطبوع مواهب الهى را احساس نمى كند.

حافظ مى گويد:

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست

عاشقى شيوه ى رندان بلاكش باشد

اين است كه درد و رنج و بلا و مصيبت, پيوسته با مومن واقعى همراه است كه هم موجب كمال اوست و هم باعث تطهير روح او و هم حبط خطاى او.

امام صادق(ع) فرمود: اگر مومن روى قله ى كوهى قرار گيرد, خداوند فردى كه او را آزار رساند همدم او خواهد ساخت تا به او اجر و پاداش دهد.35

گرفتارىها و مصايب براى مومنان به منزله ى غذاى تكامل روح اوست و خداوند سزاوار آن است كه بنده ى با ايمانش را از اين طعام سير كند و پيامبر اكرم(ص) چه زيبا اين را بيان فرموده است كه: ((ان الله ليغذى عبده المومن بالبلإ كما تغذى الوالده ولدها باللبن36 خداوند بنده ى مومن خود را با بلا و سختى تغذيه مى كند همان گونه كه مادر فرزندش را با شير)).

به همين جهت است كه گرفتارىها و شدايد براى مومن نعمت اند, نعمتى كه خداوند عطايشان مى فرمايد.

امام حسن عسكرى(ع) فرمود: ((ما من بليه الا و لله فيها نعمه تحيط بها37 هيچ بلايى نيست مگر آنكه خداوند در نهادش خيرى نهفته كه آن را فرا مى گيرد)).

و چه زيبا گفته است:

هر بلائى را عطائى با وى است

هر كدورت را صفايى درپى است

زير هر رنجى است گنجى معتبر

خار ديدى چشم بگشاگل نگر

خنده ها در گريه ها آمد كتيم

گنج در ويرانه ها جو, اى سليم



رابطه ى شدت بلا و كثرت ثواب

اميرالمومنين على(ع) در مورد رابطه ى شدت بلإ و بزرگى آن با ثواب و اجر از سوى پروردگار, كلامى زيبا دارد, مى فرمايد: ((ان عظيم الاجر مقارن عظيم البلإ فاذا احب الله سبحانه قوما ابتلاهم38 يعنى پاداش بزرگ, همراه با بلاى بزرگ است. پس هرگاه خداى سبحان قومى را دوست بدارد آنها را مورد ابتلا قرار مى دهد)).

نيز مى فرمايد: ((ان البلإ اسرع الى المومنش التقى من المطر الى قرار الارض39 نزول بلا بر مومن پرهيزكار سريع تر از ريزش باران بر زمين هموار است)).

صاحب وسائل الشيعه از امام صادق(ع) روايت كرده است كه فرمود: رسول خدا(ص) فرمود: بلاى بزرگ را پاداش بزرگ است, و خداوند زمانى كه بنده اى را دوست بدارد او را به بلاى بزرگ مبتلا مى سازد. پس آن كه راضى شود, خداوند از او راضى باشد, و آن كه ناراضى شود, خداوند از او ناراضى است)).40

بسيارى از كمالات مومن جز با مواجهه با سختى ها و شدايد و جز در نتيجه ى تصادم ها و اصطكاك هاى سخت, و در ميدان مبارزه و درگيرى با حوادث و در روبرو شدن با بلا و مصائب, حاصل نمى شود, خداوند آنها را براى مومنان واقعى ايجاد مى كند تا هستى لايق خود را بيابند و به كمال شايسته ى خود برسند. پس اين امور نعمت اند در شكل نقمت و خيرند در صورت شر, و به قول مولانا:

اى جفاى تو ز راحت خوبتر

و انتقام تو ز جان محبوبتر

نار تو اين است نورت چون بود

ماتم اين, تا خود كه سورت چون بود

از حلاوت ها كه دارد جور تو

و ز لطافت كس نيابد غور تو

عاشقم بر لطف و بر قهرش بجد

اى عجب من عاشق اين هر دو ضد41


پاورقي



1. نهج البلاغه, خطبه ى قاصعه, 238.

2. سوره ى بقره, آيه ى 30.

3. الطبرسى, ابو على الفضل بن الحسن, مجمع البيان, ج 1, ص 377.

4. مجلسى, محمد باقر, بحار الانوار, ج 78, ص 194.

5. سوره ى صافات, آيه ى 106.

6. همان. 7. طباطبايى, سيد محمد حسين, تفسير الميزان, ج 17, ص 152.

8. سوره ى صافات, آيه ى 105.

9. سوره ى انبيإ, آيه ى 82.

10. راغب اصفهانى, مفردات, ص 293.

11. سوره ى انبيا, آيه ى 83.

12. فيض, ملا محسن , تفسير صافى, ج 3, ص 302.

13. فيض, ملا محسن, همان.

14. سوره ى ص , آيه ى 44.

15. سوره ى ص, آيه ى 34.

16. طباطبايى, سيد محمد حسين, همان, ج 17, ص 322.

17. سوره ى نمل, آيه ى 40.

18. سوره ى نحل, آيه ى 15.

19. سوره ى نحل, آيه ى 15.

20. سوره ى نحل, آيه ى 16.

21. سوره ى سبا, آيه ى 12 و سوره ى انبيإ, آيه ى 81.

22. سوره ى نحل, آيه ى 15.

23. همان.

24. سوره ى صاد, آيه ى 30.

25. سوره ى آل عمران, آيه ى 179.

26. سوره ى بقره, آيه ى 214.

27. طباطبايى, سيد محمد حسين, همان, ج 2, ص 222.

28. ابن ابى الحديد, شرح نهج البلاغه, ج 13, ص 169.

29. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 67, ص 222.

30. سوره ى عنكبوت, آيه ى 2.

31. سوره ى آل عمران, آيه ى 186.

32. سوره ى بقره, آيه ى 155.

33. كلينى, اصول كافى, ج 2, ص 255.

34. مجلسى, محمد باقر, همان, 4 ج 67, ص 222.

35. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 67, ص 222.

36. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 81, ص 195.

37. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 78, ص 374.

38. آمدى, عبدالواحد بن محمد تميمى, غرر الحكم و درر الكلم, ج 2, تهران, دانشگاه. 39. مجلسى, محمد باقر, همان, ج 67, ص 222.

40. شيخ حر عاملى, وسائل الشيعه, ج 2, ص 900.

41. مثنوى معنوى, دفتر اول.