بازگشت

عقاب الهى ، نتيجه پيمودن راه ناصواب




در بحثهاى قبل دانسته شد كه خداوند متعال راه صواب و ناصواب را براى انسان مشخص نموده است و قدرت پيمودن هر دو مسير را هم به آدمى بخشيده است .

اما در ضمن ، نتايج و عواقب پيمودن هريك از اين دو راه را نيز به انسان گوشزد نموده است . اينك مى خواهيم يكى از نتايج پيمودن طريق ناصواب را بررسى كنيم و آن عبارت است از ((عقاب الهى )).

O ((يا مَنْ هُوَ شَديدُ الْعِقابِ!)).

((اى كسى كه سزايش سخت است !)).

در قرآن كريم ، سختى عقاب و عذاب الهى بارها تذكر داده شده است ؛ در سوره انفال ، درباره عده اى از گنهكاران چنين مى فرمايد:

(... فَاَخَذَهُمُ اللّهُ بِذُنُوبِهِمْ اِنَّ اللّهَ قَوىُّ شَديدُ الْعِقابِ ).(182)

((خداوند آنان را به سبب گناهانشان [به كيفر] گرفت ، به درستى كه خداوند داراى قوت و سختى عقاب است )).

عقاب الهى چيست ؟ و از چه چيزى ناشى مى شود؟

عقاب ، سزايى است كه پروردگار متعال در مقابل اعمال خلاف انسان به او مى دهد. بنابراين ، اين عمل خود آدمى است كه او را سزاوار چنين مجازاتى مى سازد.

آيا عقاب الهى مختص جهان آخرت است ؟

در پاسخ بايد گفت : خير، در همين دنيا هم عقاب الهى گريبانگير انسان مى شود. البته از لحاظ اهميت و عظمت ، عقاب دنيوى و اخروى قابل مقايسه با يكديگر نيستند؛ چنانكه در مورد ثواب الهى نيز چنين است . و اين (همانگونه كه در بحثهاى قبل آمد) به خاطر محدوديت و حقارت اين دنياست .

سؤ ال ديگر اين است كه : چرا عقاب و كيفر الهى شديد و سخت است ؟

بايد گفت كه اين عقاب چيزى است كه از ناحيه با عظمت پروردگار صادر شده است و از آنجايى كه خداوند خود عظيم است ، هرآنچه از ناحيه او رخ بدهد داراى عظمت است و بزرگى عقاب هم ملازم با شدت آن است .

از سوى ديگر، از بزرگى و سختى كيفر الهى مى توان به بزرگى گناه و معصيت پى برد؛ يعنى برخلاف آن ظاهرى كه ما از گناه مى بينيم و درك مى كنيم ، گناه داراى باطن و حقيقتى بسيار عظيم است آنچنانكه كيفر بزرگ و شديد الهى را مى طلبد.

O ((يا من فى النار عقابه !)).

((اى كسى كه مؤ اخذه و عذابش در آتش جهنم است !)).

آتش ، محل عقاب الهى است آتشى برافروخته از اعمال خود انسان ، آتشى كه تجلى كردار آدمى است . و شايد به همين خاطر باشد كه در قرآن كريم از انسان به عنوان هيزم آتش جهنم نامبرده شده است ؛ چه اينكه هيزم ، خود، مولِّد آتش است . در سوره مباركه بقره ، مى فرمايد:(... فَاتَّقُوا النّارَ الَّتى وَقُودُها النّاسُ وَالْحِجارَةُ ... ).(183)

((... بپرهيزيد از آتشى كه هيزم آن ، مردم و سنگها مى باشند ...)).

O ((يا مَنْ جَعَلَ النّارَ مِرْصاداً!)).

((اى كسى كه آتش جهنم را كمينگاه قرار دادى !)).

((مرصاد)) به معناى كمينگاه است ، ((كمينگاه )) چه خصوصياتى دارد؟

يكى از خصوصيات ((كمين ))، غير منتظره بودن آن است . خصوصيت ديگر آن است كه تا قبل از رسيدن به كمينگاه ، آسيبى از آن متوجه شخص نمى شود. اين دو حالت را ما در مورد دوزخ و دوزخيان مشاهده مى كنيم ؛ يعنى كسانى كه پايان كارشان آتش است در اين دنيا آنچنان بى خيال و غافل زندگى مى كنند و آنچنان در زندگى دنيوى خود فرورفته اند كه اصلاً انتظار رسيدن به چنان عاقبت تلخى را ندارند.

و از سوى ديگر، آتش دوزخ هم در اين زندگى دنيوى كارى به آنها ندارد و به آنها اجازه مى دهد كه در لهو و لعب خود فرو روند، پس به يك باره ، با رفتن از اين دنيا در مقابل آنها ظاهر مى شود و آنان را غافلگير مى كند. در سوره نباء، نيز اين مطلب بيان شده است :

(اِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً ).(184)

((همانا جهنم در كمين است )).

O ((يا مَنْ هُوَ شَديدُ الْمِحالِ!)).

((اى كسى كه مكر و خصومت او سخت و شديد است !)).

((محال )) به معناى مكر و نيرنگ آمده است و آن عبارت است از وارونه جلوه دادن حقايق و واقعيات ، و اين كار، زمانى انجام مى گيرد كه كسى با ديگرى دشمنى دارد پس ، از اين طريق مى خواهد به او آسيب برساند و او را گرفتار سازد. قرآن كريم درباره عده اى مى فرمايد:

(... وَهُمْ يُجادِلُونَ فِى اللّهِ وَهُوَ شَديدُ الْمِحالِ ).(185)

((...آنان درباره خداوند مجادله مى كنند در حالى كه خداوند هم شديدالمحال است )).

شايد بتوان چنين گفت كه عده اى از كفّار هستند كه به ناحق درباره خداوند مجادله مى كنند و مى خواهند با دلايل نابحق و غيرمعقول حرف خود را به كرسى بنشانند و حقايق را به گونه اى ديگر جلوه داده و ديگران را گمراه نمايند. پس به سبب اين دشمنى و خصومتى كه با حق و اهل حق مى نمايند، خداوند هم واقعيات را براى آنان به گونه اى ديگر جلوه مى دهد به طورى كه به راه خطا رفته و به عذاب سخت الهى گرفتار مى شوند.

O ((يا ذَاالْبَطْشِ الشَّديدِ!)).

((اى سخت گرفتار كننده !)).

((بطش )) به معناى گرفتن ، مسلط شدن و در اختيار درآوردن است ، آن هم با قوت و قدرت تمام . و خداوند متعال آدمى را به خاطر اعمالش به سختى مؤ اخذه مى كند، قرآن كريم در سوره بروج ، اين عبارت را بيان مى فرمايد:

(اِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَديدٌ ).(186)

((همانا گرفتار نمودن پروردگارت بسيار سخت و سنگين است )).

يعنى چنين نيست كه انسان براى هميشه يله ورها باشد و هركارى كه خواست بتواند انجام بدهد، بلكه دست قدرتمند الهى براى مؤ اخذه و بازخواست در انتظار اوست .

O ((يا ذَاالْبَاءْسِ وَالنِّقَمِ!)).

((اى دارنده عذاب و انتقام !)).

((باءس )) به معناى در سختى افتادن و گرفتار شدن است . ((نِقَم )) هم جمع ((نقمه )) و به معناى انتقام كشيدن است . به هرحال ، در هردو مورد، عذاب وجود دارد. در قرآن كريم باءس اكثرا در مورد عذابها و سختيهاى دنيا استعمال شده است ؛ مانند:

(فَلَمّا رَاءَوْا بَاءْسَنا قالُوا امَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ ... ).(187)

((زمانى كه عذاب و سختى ما را ديدند گفتند به خداى واحد ايمان آورديم ...)).

بنابراين ، در اين دنيا عذاب و باءس الهى بر افراد و اقوام گنهكار وارد مى شود. در قرآن كريم نمونه هاى مهمى از آمدن باءس الهى بر سر اقوم گوناگون ذكر شده است ، هرچند كه ما در زمان خود نيز مى توانيم شاهد نمونه هاى عينى آن در ابعاد كوچك و بزرگ باشيم .

كلمه ((انتقام )) در قرآن كريم ، هم بر عذابهاى دنيوى اطلاق شده و هم بر عذابهاى اخروى . در سوره اعراف ، آيه 136 مى فرمايد:

(فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَاَغْرَقْناهُمْ فِى الْيَمِّ ... ).(188)

((ما از آنان انتقام گرفتيم پس در دريا غرقشان نموديم ...)).

و در مورد انتقام الهى در جهان آخرت ، مى فرمايد:

(يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى اِنّا مُنْتَقِمُونَ ).(189)

((روزى كه به گرفتارى بزرگ ، گرفتار كنيم ، همانا كه ما انتقام گيرنده ايم )).

همچنين در قرآن كريم ، ((جرم )) به عنوان علت باءس و انتقام ذكر شده است . در سوره انعام ، مى فرمايد:

(... وَلا يُرَدُّ بَاءْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ ).(190)

((... عذاب و سختى پروردگار متعال از مجرمين برنخواهد گشت و برداشته نمى شود)).

و در سوره سجده ، مى فرمايد:

(... اِنّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ ).(191)

((... ما از مجرمين ، انتقام گيرنده هستيم )).

يعنى همانگونه كه ثواب الهى به خاطر اعمال نيك انسان است ، عقاب الهى هم به خاطر بديها و گناهان انسان است .

O ((يا شَديدَ النَّقِماتِ!)).

((اى سخت انتقام گيرنده !)).

از مطالب گذشته معناى اين عبارت نيز معلوم مى شود.

در سوره آل عمران ، عذاب شديد الهى ناشى از انتقام الهى ذكر شده است و معلوم است كه عذاب شديد، ناشى از انتقام شديد است :

(... لَهُمْ عَذابٌ شَديدٌ وَاللّهُ عَزيزٌ ذُو انْتِقامٍ ).(192)

((... براى كفار عذاب شديدى وجود دارد و خداوند انتقام گيرنده اى با عزت است )).

O ((يا مَنْ عَذابُهُ عَدْلٌ!)).

((اى كسى كه عذابش براساس عدل است !)).

تمام عذابها، عقابها، انتقامهاى الهى و ... كه تا اينجا گفته شد، همه بر اساس عدالت الهى انجام مى پذيرد؛ يعنى عدل الهى اقتضاى چنين امورى را دارد؛ زيرا عدل آن است كه به هر موجودى حقش داده شود و حق افراد گنهكار و مجرم نيز امور مذكور است . در سوره غافر، مى فرمايد:

(اَلْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَومَ ... ).(193)

((در روز جزا هركس بر طبق اعمال انجام شده اش جزا داده مى شود و هيچ ظلمى در اين روز نيست ...)).

و در سوره آل عمران ، درباره عده اى از كفار چنين آمده است :

(... وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذابَ الْحَريقِ # ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ اَيْديكُمْ وَاَنَّ اللّهَ لَيْسَ بِظَلاّ مٍ لِلْعَبيدِ ).(194)

((... به آنان مى گوييم كه عذاب آتشين را بچشيد، اين عذاب به سبب آن اعمالى است كه خود انجام داده ايد و خداوند نسبت به بندگان ظالم نيست )).

O ((يا مَنْ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ!)).

((اى خدايى كه هركس را بخواهد عذاب مى كند!)).

عذاب الهى بر اساس خواست الهى انجام مى گيرد. و خواست الهى نيز با عدالت ، حكمت و ديگر صفات الهى ، انطباق و هماهنگى كامل دارد. بنابراين ، عذاب ((من يشاء)) با ((عدل )) بودن عذاب ، هيچگونه منافاتى ندارد بلكه عين يكديگر هستند. در واقع از آنجايى كه در صفات پروردگار متعال هيچگونه عيب و نقصى وجود ندارد، بنابراين ، خواستِ برخاسته از اين صفات نيز فاقد هرگونه عيب و نقص مى باشد و اين برخلاف موجوداتى چون انسان است كه به لحاظ ناقص بودن صفاتشان ، داراى خواست و كردارى معيوب و ناقص مى باشند.

((يا ذَاالْوَعْدِ وَالْوَعيدِ!)).

((اى دارنده بيم و نويد!)).

اين عبارت در بحث ((وعده و وعيدهاى الهى )) آمد. در اينجا بايد گفت كه عذاب دوزخ محل اصلى تحقق ((وعيد)) الهى مى باشد.

O ((يا شَديدُ!)).

((اى بسيار سخت !)).

((شدت )) به معناى سختى و تندى و امثال آن است . در قرآن كريم ، كلمه شديد بيش از همه در دو مورد ((عذاب و عقاب )) استعمال شده است ؛ مانند شديدالعذاب و شديدالعقاب . ((شدت ))، احتياج به قوت و قدرت دارد و در خداوند هم ضعفى نيست كه مانع از شديد بودن او باشد. در سوره بقره ، مى فرمايد:

(... اَنَّ الْقُوَّةَ للّهِِ جَميعاً وَاَنَّ اللّهَ شَديدُ الْعَذابِ ).(195)

((... به درستى كه همه توان و قدرت از آن خداوند است . و عذاب خداوند بسيار سخت مى باشد)).

پاورقي



182- انفال /52.

183- بقره /24.

184- نباء/21.

185- رعد/13.

186- بروج /12.

187- غافر/84.

188- اعراف /136.

189- دخان /16.

190- انعام /147.

191- سجده /22.

192- آل عمران /4.

193- غافر/17.

194- آل عمران /181 - 182.

195- بقره /165.