1-
منظورازشب قدرچيست؟
شب قدريكى ازشبهاى دهه آخرماه رمضان است. طبق روايات
ما، يكى از شبهاى نوزدهم يا بيست و يكم و به احتمال زياد بيست و سوم
ماه مبارك رمضان، شب قدر است.(1) دراين شب كه شب نزول
قرآن به شمار مىآيد، امورخير و شر مردم و ولادت و مرگ و روزى و حج و
طاعت و گناه و خلاصه هرحادثهاى كه درطول سال واقع مىشود، تقدير
مىگردد. (2) شب قدرهميشه وهر سال تكرار مىشود . عبادت
درآن شب فضيلت فراوان دارد و در نيكويى سرنوشت يك ساله بسيارمؤثر
است. (3) دراين شب تمام حوادث سال آينده به امام هر زمان
ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و ديگران با خبر مىگردد . امام
باقرعليه
السلام
مىفرمايد: " انه ينزل فى ليلة القدر الى ولى الامر تفسير الامور سنة
سنة، يؤمر فى امر نفسه بكذا و كذا و فى امرالناس بكذا و كذا؛
درشب قدر به ولى امر(امام هر زمان) تفسيركارها و حوادث نازل مىشود و
وى درباره خويش و ديگر مردمان مامور به دستورهايى مىشود."
(4)
پس شب قدرشبى است كه:
قرآن درآن نازل شده است، حوادث سال آينده درآن تقديرمىشود، اين
حوادث برامام زمان - روحى فداه - عرضه و آن حضرت مامور به كارهايى
مىگردد. بنابراين، مىتوان گفت شب قدر، شب تقدير و شب اندازهگيرى
و شب تعيين حوادث جهان ماده است .
2
-
معناى قدروتقديرچيست؟
قدردرلغت به معناى اندازه واندازهگيرى است.(5)
 تقدير
نيز به معناى اندازهگيرى و تعيين است.(6)
 اما
معناى اصطلاحى قدرعبارت است ازويژگى هستى و وجود هرچيز و چگونگى
آفرينش آن؛
(7)  به
عبارت ديگر، اندازه و محدوده وجودى هر چيز قدرنام دارد. (8)
 يعنى
درنظام آفرينش هرچيزى اندازهاى خاص دارد و هيچ چيز بى حساب و كتاب
نيست. جهان حساب و كتاب دارد، براساس نظم رياضى تنظيم شده و گذشته و
حال و آينده آن با هم ارتباط دارد. استاد مطهرى در تعريف قدر
مىفرمايد: " . . . قدر به معناى اندازه و تعيين است . . . حوادث
جهان . . . از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكانى و زمانى آنها
تعيين شده است، مقدوربه تقديرالاهى است." (9)
 پس
در يك كلام قدر به معناى ويژگىهاى طبيعى و جسمانى چيزها است كه شامل
اندازه و حدود و طول و عرض و موقعيتهاى مكانى و زمانى آنها مىگردد
و تمام موجودات مادى و طبيعى را در بر مىگيرد. اين معنا از روايات
استفاده مىشود؛
چنان كه در روايتى از امام رضا
عليه السلام
پرسيده شد: معناى قدرچيست؟ فرمود: " تقديرالشىء طوله وعرضه؛
اندازهگيرى هرچيز اعم از طول و عرض آن (10) در روايت
ديگر، اين امام بزرگواردر معناى قدر فرمود: " هندسة شىء من طول و
العرض و البقاء؛
اندازه هر چيزاعم ازطول وعرض و بقا."
(11)
بنابراين، معناى تقديرالاهى اين است كه درجهان مادى
آفريدهها ازحيث هستى و آثار و و يژگىهايشان محدودهاى خاص دارند.
اين محدوده با امورى خاص مرتبط است؛
امورى كه علتها و شرايط آنها هستند و به دليل اختلاف علل و شرايط،
هستى و آثار و ويژگىهاى موجودات مادى نيز متفاوت است. هر موجود مادى
به وسيله قالبهايى از داخل و خارج اندازهگيرى و قالبگيرى مىشود.
اين قالب حدود يعنى طول وعرض و شكل و رنگ و موقعيت مكانى و زمانى و
سايرعوارض و ويژگىهاى مادى آن به شمارمىآيد. پس معناى تقديرالاهى
در موجودات مادى يعنى هدايت آنها به سوى مسير هستى شان كه براى
آنها مقدرگرديده است و درآن قالبگيرى شدهاند.
(12)
3
-
تعبير فلسفى قدر، اصل عليت است
 " اصل عليت همان پيوند ضرورى و قطعى حوادث با يكديگر
و اين كه هر حادثهاى تحتم و قطعيت ضرورى و قطعى خود را و همچنين
تقدروخصوصيات وجودى خود را ازامرى يا امورى مقدم برخود گرفته است.
(13)
اصل عليت عمومى و نظام اسباب و مسببات برجهان و جميع وقايع و حوادث
جهان حكمفرما است و هرحادثى، ضرورت و قطعيت وجود خود را و همچنين شكل
و خصوصيت زمانى و مكانى و ساير خصوصيات وجودى خود را ازعلل متقدمه
خود كسب كرده است و يك پيوند ناگسستى ميان گذشته و حال واستقبال ميان
هرموجودى وعلل متقدمه او هست." (14) اما علل موجودات مادى
تركيبى ازفاعل و ماده و شرايط وعدم موانع است كه هر يك تاثير خاص
برآن دارند و مجموع اين تاثيرها قالب وجودى خاصى را شكل مىدهند. اگر
تمام اين علل و شرايط وعدم موانع كنارهم گرد آيند، علت تامه ساخته
مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد كه ازآن درمتون دينى به
قضاى
الهي
تعبيرمىشود. اما هرموجودى با توجه به علل و شرايط خود قالبى خاص
دارد كه عوارض و ويژگىهاى وجودىاش را مىسازد و درمتون دينى ازآن
به قدرالهي
تعبير مىشود. پس اين كه مىگويند درشب قدرهمه مقدرات تقديرمىگردد،
معنايش آن است كه قالب معين و اندازه خاص هر پديده روشن و
اندازهگيرى مىشود. اين اندازهگيرى حتمى نيست؛
زيرا درعالم طبيعت رخ مىدهد كه جهان تغييراست و شرايط و موانعى خاص
دارد. دراين عالم، وجود اشياء
تنها درصورتى قطعيت مىيابد كه علت تامه شان موجود شود؛
يعنى تمام شرايط موجود و همه موانع مفقود گردد و فاعل نيزتاثيربخشد.
(15)
با توجه به مقدمه فوق، رابطه شب قدروتعيين سرنوشت
بندگان و كرداراختيارى آن ها روشن مىشود.
"
قدر"
يعنى پيوند و شكل گرفتن هرپديده وهرحادثه با سلسله علل خود ودرشب
قدراين پيوند دقيقا اندازهگيرى مىگردد. اولا، براى امام هر زمان
اين پيوند معلوم و تفسيرمىشود؛
و ثانيا، رابطه اين پديدهها با علل خود روشن مىگردد. خداوند متعال
چنان مقدر كرده است كه بين اشياء
رابطهاى خاص برقرار باشد؛
مثلا بين عزت و دفاع ازكيان و ذلت و پذيرش ستم
رابطه است.
هركس ازكيان خود دفاع كند،عزيزمىشود و هركس تسليم زور و ستم شود،
ذليل مىگردد. اين تقديرالهي
است. يا بين طول عمر و رعايت بهداشت و ترك بعضى گناهان مثل قطع صله
رحم و دادن صدقه رابطه برقراركرده و فرموده است: هركس طول
عمرمىخواهد بايد دراين قالب قرارگيرد. آن كه اين شرايط را مهيا كرد،
طول عمرمىيابد و آن كه دراين اموركوتاهى كرد، عمرش كوتاه مىگردد.
پس درافعال و كرداراختيارى بين عمل و نتيجه كه همان تقديرالهي
است، رابطه مستقيم وجود دارد. انسان تا زنده است، جادهاى دو طرفه در
برابرش قراردارد: يا با حسن اختيار،كميل
بن زياد نخعى، كه صاحب
اسرارامير
مؤمنان
عليه السلام
مىگردد و يا با سوء اختيار،حارث
بن زياد نخعى، قاتل فرزندان مسلم مىشود. دو برادرازيك پدرو مادر،
يكى سعيد و ديگرى شقى. پس معناى صحيح تقديرالهي
اين است: آن كه با حسن اختيارخود به جاده صواب رفت، كميل مىشود و آن
كه با سوء اختيارخود به بيراهه گناه و انحراف پا گذاشت، حارث
مىگردد. بين تقديرالهي
و اختيارآدمى هيچ منافاتى وجود ندارد، زيرا درسلسله علل و شرايط به
ثمر رسيدن كار و ايجاد حادثه، اراده آدمى يكى ازعلل واسباب است و قدر
جانشين اراده واختيارآدمى نمىشود تا همچون عروسك خيمه شب بازى جلوه
كند.
در كرداراختيارى، بين كردار و تقدير رابطه مستقيم
ازنوع رابطه شرايط و معدات با معلول وجود دارد و درافعال اختيارى ما،
يكى ازعوامل و اسباب و علل، فعل اختيارى انسان است.
جهان براساس نظم رياضى برپا شده است و هرپديدهاى علت
و سبب خاص دارد. تاثيرآتش،
گرما و سوزاندن
است و تاثيرآب،
سرما وخاموش كردن
است.
ما به دليل اين كه در بند زندگانى مادى محصوريم، ازگذشته و حال و
آينده بى خبريم و جريان حوادث و پديدهها برايمان نامعلوم است وگرنه
تقديرالهي
بى حساب و كتاب نيست و براساس نظمى خاص قراردارد. آن
كه با حسن اختيارخود كردارنيك انجام دهد يا مخلصانه دعايى بخواند،
نتيجه آن را دراين جهان مىبيند و آن كه براثرسوء اختيارگناهى مرتكب
شود، نتيجه تلخ آن را مىچشد.
پس اين كه فرمودهاند درشب قدرمقدرات بندگان اعم
ازمرگ و زندگى و ولادت و زيارت و... تقدير مىشود، همگى با حفظ علل و
شرايط وعدم موانع است كه اختيار يكى ازعلل و شرايط آن به شمار
مىآيد. به اين دليل است كه سفارش شده آن شب مخصوص را به شب زنده
دارى و عبادت و دعا سپرى كنيد، تا اين عمل درآن شب خاص كه ازهزار شب
برتر است، شرايط نزول فيض
الهي
را فراهم آورد. چنين نيست كه اگركسى درطول سال كارى انجام داد، اين
تقديررا تغيير ندهد؛
زيرا تقديرتغييرپذيراست و با توجه به مقدمات آن تغيير مىكند.
نكته آخراين كه خداوند مىداند هرچيزدرزمان ومكان خاص
به چه صورت و با توجه به كدام شرايط وعلل تحقق مىيابد و مىداند كه
فلان انسان با اختيار خود، كارى خاص انجام مىدهد. فعل اختيارى انسان
با وصف اختيارى بودن متعلق علم ازلى خداوند است كه درشب قدرو بلكه
درتمام زمانها به امام زمان سلام الله عليه وعجل الله تعالى فرجه
الشريف منتقل مىشود. اين امر با اختيار منافات ندارد و حتى برآن
تاكيد مىورزد؛
مثلا معلم كاردان و مجرب به خوبى مىداند كدام يك ازدانشآموزانش به
دليل تلاش فردى و استعداد لازم با رتبه بالا قبول مىشود و كدام يك
به دليل تلاش يا استعداد كمتر در حد متوسط نمره مىآورد و كدام يك
به دليل تنبلى تجديد مىشود. علم معلم به دليل علم او به علتها است
و نفى كننده تلاش دانشآموزانش نيست. درشب قدر همه كرداراختيارى
انسان با وصف اختيارى بودن مقدرو اندازهگيرى و قالب بندى مىشود.
خدا،
عالم
را
به علتها
و
براساس نظم ساخته، اشياى اين جهان را برنامه ريزى مىكند و اختيار
يكى از مبادى اين جهان مادى است. (16)