بستن دهان


اين دهان بستي دهاني باز شد

كه خورنده لقمه هاي راز شد

لب فروبند از طعام و از شراب

سوي خوان آسماني كن شتاب

جوع مرخاصان حقرا داده اند

تا شوند از جوع شير زورمند

گر تو اين انبان ز نان خالي كني

پر ز گوهرهاي اجلالي كني

طفل جان از شير شيطان باز كن

بعد از آتش با ملك انباز كن


خسرو و شيرين