سيراب از قدح روزه
دلا در روزه مهمان خدايي
طعام آسماني را سرايي
در اين مه چون در دوزخ ببندي
هزاران در زجنت برگشايي
نخواهد ماند اين يخ زود بفروش
بياموزا خدا اين كدخدايي
بيامد جان كه عذر خويش خواهد
كه عفوم كن كه جان عذرهايي
در اين مه عذر ما بپذير اي عشق
خطا كرديم اي ترك خطايي
بخنده گويد او: دستت گرفتم
كه مي دانم كه بس بي دست و پايي
ترا پرهيز فرمودم، طبيبم
كه تو رنجور اين خوف و رجايي
خمش كردم كه شرحش عشق گويد
كه گفت اوست جان را جانفزايي
مولانا جلال الدين محمد بلخي