بازگشت

بهانه ديگرچرا خدا با ما سخن نمي گويد؟


بـه تـنـاسـب بهانه جوييهاى يهود, در اين آيه سخن از گروه ديگرى ازبهانه جويان است كه ظاهرا همان مشركان عرب بودند, مى گويد: ((افراد بى اطلاع گفتند: چرا خدا با ما سخن نمى گويد؟ و چرا آيه و نشانه اى بر خود ما نازل نمى شود))؟ (وقال الذين لايعلمون لو لا يكلمنا اللّه او تاتين آية ).
قـرآن در پـاسـخ اين ادعاهاى لجوجانه و خودخواهانه مى گويد: ((پيشينيان آنهانيز همين گونه سـخنان داشتند, دلها و افكارشان مشابه است , ولى ما آيات و نشانه هارا (به مقدار كافى ) براى آنها كـه حـقـيـقت جو و اهل يقين هستند روشن ساختيم ))(كذلك قال الذين من قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قدبينا الا يات لقوم يوقنون ).
اگـر بـه راسـتـى منظور آنها درك حقيقت و واقعيت است , همين آيات را كه برپيامبراسلام (ص ) نـازل كـرديـم نـشـانـه روشـنى بر صدق گفتار او است , چه لزومى داردكه بر هر يك يك از افراد مـسـتقيما و مستقلا آياتى نازل شود؟ و چه معنى دارد كه من اصرار كنم بايد خدا مستقيما با خود من سخن بگويد؟!.
(آيـه 119)ـ در ايـن آيـه روى سـخـن را به پيامبر كرده و وظيفه او را در برابردرخواست معجزات اقـتـراحـى و بهانه جوييهاى ديگر مشخص مى كند مى گويد: ((ماتو را به حق براى بشارت و انذار (مردم جهان ) فرستاديم )) (انا ارسلناك بالحق بشيراونذيرا).
تو وظيفه دارى دستورات ما را براى همه مردم بيان كنى , معجزات را به آنهانشان دهى و حقايق را بـا مـنـطق تبيين نمايى , و اين دعوت بايد توام با تشويق نيكوكاران , و بيم دادن بدكاران , باشد اين وظيفه تو است .
((امـا اگـر گـروهى از آنها بعد از انجام اين رسالت ايمان نياوردند تو مسؤول گمراهى دوزخيان نيستى )) (ولاتسئل عن اصحاب الجحيم ).
آيـه 120ـ شـان نـزول : از ابـن عباس نقل شده كه : يهود مدينه و نصاراى نجران انتظار داشتند كه پـيـامـبـراسـلام (ص ) همواره در قبله با آنها موافقت كند, هنگامى كه خداوند قبله مسلمانان را از بيت المقدس به سوى كعبه گردانيد آنها از پيامبر(ص )مايوس شدند (و شايد در اين ميان بعضى از طوايف مسلمانان ايراد مى كردند كه نبايد كارى كرد كه باعث رنجش يهود و نصارى گردد).
آيـه نـازل شـد و بـه پـيـامـبـر اعلام كرد كه اين گروه از يهود ونصارى نه با هماهنگى در قبله ونه باچيزديگرازتوراضى نخواهند شد, جزاين كه آيين آنهارادربست بپذيرى .
تفسير:.