بازگشت

جلب رضايت اين گروه ممكن نيست ـ


از آنـجـا كـه در آيـه قبل سلب مسؤوليت از پيامبر(ص ) در برابر گمراهان لجوج مى كند, قرآن در ادامـه هـمـيـن بحث به پيامبراسلام (ص ) مى گويد: اصرار بر جلب رضايت يهود و نصارى نداشته بـاش , چه اين كه ((آنها هرگز از تو راضى نخواهند شدمگر اين كه بطور كامل تسليم خواسته هاى آنـهـا و پـيرو آيينشان شوى )) (ولن ترضى عنك اليهود ولاالنصارى حتى تتبـع ملتهم ) تو وظيفه دارى ((به آنها بگويى كه هدايت , تنها هدايت الهى است )) (قل ان هدى اللّه هو الهدى ).
هدايتى كه آميخته با خرافات و افكار منحط افراد نادان نشده است .
سـپـس اضافه مى كند: ((اگر تسليم تعصبها و هوسها و افكار كوتاه آنها شوى بعد از آن كه در پرتو وحـى الهى حقايق براى تو روشن شده , هيچ سرپرست و ياورى از ناحيه خدا براى تو نخواهد بود)) (ولئن اتبعت اهوئهم بعد الذى جئك من العلم مالك من اللّه من ولي ولا نصير).
آيـه 121ـ شـان نـزول : بـعـضـى از مـفـسران معتقدند كه اين آيه در باره افرادى كه با ((جعفربن ابـيـطـالـب )) از حـبشه آمدند و از كسانى بودند كه در آنجا به او پيوستند نازل شد, آنها چهل نفر بودند, سى و دو نفر اهل حبشه , و هشت نفر از راهبان شام كه ((بحيرا)) راهب معروف نيز جز آنان بود.
بـعـضـى ديـگـر مـعتقدند كه آيه در باره افرادى از يهود همانند ((عبداللّه بن سلام ))و ((سعيدبن عمرو)) و ((تمام بن يهودا)) و امثال آنها نازل شده كه اسلام را پذيرفتند و به راستى مؤمن شدند.
تـفسير: از آنجا كه جمعى از حق طلبان يهود و نصارى , دعوت پيامبراسلام (ص ) را لبيك گفتند و ايـن آيـين را پذيرا شدند, قرآن پس از مذمت گروه سابق از اينها به نيكى ياد مى كند و مى گويد: ((كـسانى كه كتاب آسمانى را به آنهاداديم و از روى دقت آن را تلاوت كرده و حق تلاوتش را (كه تـفـكـر و انـديـشـه و سـپس عمل است ) ادا كردند به پيامبراسلام (ص ) ايمان مى آورند)) (الـذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته اولئك يؤمنون به ) ((و آنها كه نسبت به آن كافر شدند به خودشان ظلم كردند, همان زيانكارانند)) (ومن يكفر به فاولئك هم الخاسرون ).

1ـ.جلب رضايت دشمن , حسابى دارد.
درست است كه انسان بايد با نيروى جاذبه اخلاق دشمنان را به سوى حق دعوت كند, ولى اين در مـقـابل افراد انعطاف پذير است , اما كسانى كه هرگز تسليم حرف حق نيستند, نبايد در فكر جلب رضايت آنها بود, اينجا است كه اگر ايمان نياوردند بايد گفت : به جهنم ! و بيهوده نبايد وقت صرف آنها كرد.

2ـ.حق تلاوت چيست ؟.
ايـن تـعـبـيـر پـرمعنايى است در حديثى از امام صادق (ع ) در تفسير اين آيه مى خوانيم كه فرمود: ((مـنـظـور ايـن است كه آيات آن را با دقت بخوانند و حقايق آن رادرك كنند و به احكام آن عمل بـنمايند, به وعده هاى آن اميدوار, و از وعيدهاى آن ترسان باشند, از داستانهاى آن عبرت گيرند, به اوامرش گردن نهند و نواهى آن رابپذيرند, به خدا سوگند منظور حفظ كردن آيات و خواندن حـروف و تلاوت سوره هاو يادگرفتن اعشار و اخماس ((16)) آن نيست ـ آنها حروف قرآن را حفظ كردند اماحدود آن را ضايع ساختند, منظور تنها اين است كه در آيات قرآن بينديشند و به احكامش عمل كنند, چنانكه خداوند مى فرمايد: اين كتابى است پر بركت كه ما برتو نازل كرديم تا در آياتش تدبر كنند)).
(آيـه 122) ـ بـار ديـگـر خـداونـد روى سخن را به بنى اسرائيل كرده مى فرمايد:((اى بنى اسرائيل بـه خـاطـر بـيـاوريـد نعمتهايى را كه به شما ارزانى داشتم و نيز به خاطربياوريد كه من شما را بر جـهـانـيـان (بر تمام مردمى كه در آن زمان زندگى مى كردند)برترى بخشيدم )) (يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انـعمت عليكم وانى فضلتكم على العالمين ).
(آيه 123)ـ ولى از آنجا كه هيچ نعمتى بدون مسؤوليت نخواهد بود, بلكه خداوند در برابر بخشيدن هـر مـوهـبـتـى تـكـلـيف و تعهدى بر دوش انسان مى گذارد دراين آيه به آنها هشدار مى دهد و مـى گـويد: ((از آن روز بترسيد كه هيچ كس از ديگرى دفاع نمى كند)) (واتقوا يوما لاتجزى نفس عـن نـفس شيئا) ((و چيزى به عنوان غرامت و يا فديه كه بلاگردان آنها باشد پذيرفته نمى شود)) (ولا يقبل منها عدل ).
((و هيچ شفاعتى (جز به اذن پروردگار) او را سود ندهد)) (ولاتنفعها شفاعة ).
و اگـر فـكـر مـى كـنـيد كسى در آنجا ـجز خداـ مى تواند انسان را كمك كند اشتباه است چرا كه ((هيچ كس در آنجا يارى نمى شود)) (ولاهم ينصرون ).
(آيه 124) ـ.