بازگشت

جهان صحنه آزمايش الهي است


بعد از ذكر مساله شهادت در راه خدا, و زندگى جاويدان شهيدان , در اين آيه به مساله ((آزمايش و چـهره هاى گوناگون آن اشاره مى كند مى فرمايد: ((بطور مسلم ماهمه شما را با امورى همچون تـرس و گـرسـنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه هاآزمايش مى كنيم )) (ولنبلونكم بشى من الخوف والجوع ونقص من الا موال والا نفس ولـثمرات ).
و از آنـجـا كـه پـيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى فرمايد: ((و بشارت ده صابران و پايداران را)) (وبشرالصابرين ).
آنـها هستند كه از عهده اين آزمايشهاى سخت به خوبى بر مى آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است , اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايشهاسيه روى در مى آيند.
(آيـه 156)ـ اين آيه صابران را معرفى كرده مى گويد: ((آنها كسانى هستند كه هرگاه مصيبتى به آنـها رسد مى گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى گرديم ))(الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا للّه وانا اليه راجعون ).
تـوجـه بـه ايـن واقـعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى دهد كه از زوال نعمتها هرگز ناراحت نشويم , چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم ,يك روز مى بخشد و روز ديگر از ما باز مى گيرد و هر دو صلاح ما است .
و تـوجـه بـه ايـن واقـعيت كه ما همه به سوى او باز مى گرديم به ما اعلام مى كندكه اينجا سراى جـاويـدان نـيست , زوال نعمتها و كمبود مواهب و يا كثرت و وفور آنهاهمه زودگذر است , و همه ايـنها وسيله اى است براى پيمودن مراحل تكامل , توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.
بـديهى است منظور از گفتن جمله انا للّه وانا اليه راجعون تنها ذكر زبانى آن نيست , بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يك دنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است .
(آيه 157)ـ در اين آيه الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه ازعهده اين امتحانات بـزرگ برآمده اند بازگو مى كند و مى گويد: ((اينها كسانى هستندكه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است )) (واولئك عليهم صلوات من ربهم ورحمـة ).
ايـن الطاف و رحمتها آنها را نيرو مى بخشد كه در اين راه پرخوف و خطرگرفتار اشتباه و انحراف نشوند, لذا در پايان آيه مى فرمايد: ((و آنها هستند هدايت يافتگان )) (واولئك هم المهتدون ).

نكته ها:.
1ـ.چرا خدا مردم را آزمايش مى كند؟.
در زمينه مساله آزمايش الهى بحث فراوان است , نخستين سؤالى كه به ذهن مى رسد اين است كه مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهايى مبهم وناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نـادانـى خـود بكاهيم ؟ اگر چنين است خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و بـرون هـمه كس وهمه چيز آگاه است , غيب آسمان و زمين را با علم بى پايانش مى داند, چرا امتحان مى كند؟ مگر چيزى بر او مخفى است .
در پـاسـخ ايـن سؤال بايد گفت : مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند باآزمايشهاى ما بسيار متفاوت است .
آزمـايـشـهـاى مـا بـراى شـناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است , اما آزمايش الهى در واقع همان ((پـرورش و تربيت )) است همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى گدازند تا به اصطلاح آبديده شود, آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد.
سربازان را براى اين كه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها وجنگهاى مصنوعى مى برند و در بـرابـر انـواع مـشـكلات تشنگى , گرسنگى , گرما وسرما, حوادث دشوار, موانع سخت , قرار مى دهند تا ورزيده و آبديده شوند و اين است .
رمز آزمايشهاى الهى !.

2ـ .آزمايش خدا همگانى است ـ.
از آنـجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسير تـكـامـل را مـى پـيـمـايند, همه مردم از انبيا گرفته تا ديگران طبق اين قانون عمومى مى بايست آزمايش شوند و استعدادات خود را شكوفا سازند.
گـرچـه امـتحانات الهى متفاوت است , گاهى با وفور نعمت و كاميابيها و گاه به وسيله حوادث سـخـت و نـاگـوار, بعضى مشكل , بعضى آسان و قهرا نتايج آنها نيز باهم فرق دارد, اما به هر حال آزمايش براى همه هست .

3ـ.رمز پيروزى در امتحان ـ.
حـال كـه هـمـه انسانها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند, راه موفقيت در اين آزمايشها چيست ؟ در پاسخ بايد بگوييم :.
نخستين و مهمترين گام براى پيروزى همان است كه در جمله كوتاه و پرمعنى وبشر الصابرين در آيـه فوق آمده است , اين جمله با صراحت مى گويد: رمزپيروزى در اين راه , صبر و پايدارى است و به همين دليل بشارت پيروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى دهد.
ديـگـر ايـن كـه توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختيها و مشكلاتش واين كه اين جهان گـذرگـاهى بيش نيست عامل ديگرى براى پيروزى محسوب مى شود كه در جمله انا للّه وانا اليه راجعون (ما از آن خدا هستيم و به سوى خدا بازمى گرديم ) آمده است .
آيـه 158ـ شـان نزول : در بسيارى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن آمده , چنين مى خوانيم كـه : در عـصر جاهليت مشركان در بالاى كوه ((صفا)) بتى نصب كرده بودند به نام ((اساف )) و بر كـوه ((مروه )) بت ديگر به نام ((نائله )) و به هنگام سعى از اين دو كوه بالا مى رفتند و آن دو بت را بـه عـنـوان تبرك با دست خود مسح مى كردند, مسلمانان بخاطر اين موضوع از سعى ميان صفا و مروه كراهت داشتند وفكر مى كردند در اين شرايط سعى صفا و مروه كار صحيحى نيست , آيه نازل شد وبه آنها اعلام داشت كه صفا و مروه از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها راآلوده كرده اند دليل بر اين نيست كه مسلمانان فريضه سعى را ترك كنند.
تفسير:.