بازگشت

اعمال جاهلان نبايد مانع كار مثبت گرددـ


اين آيه با توجه به شرايط خاص روانى كه در شان نزول گفته شد نخست به مسلمانان خبر مى دهد كه : ((صفا و مروه از شعائر و نشانه هاى خداست )) (ان الصفاوالمروة من شعئر اللّه ).
و از اين مقدمه چنين نتيجه گيرى مى كند: ((كسى كه حج خانه خدا يا عمره رابجا آورد گناهى بر او نيست كه به اين دو طواف كند)) (فمن حج البيت او اعتمر فلاجناح عليه ان يطوف بهما).
هرگز نبايد اعمال بى رويه مشركان كه اين شعائر الهى را با بتها آلوده كرده بودند از اهميت اين دو مكان مقدس بكاهد.
و در پـايـان آيه مى فرمايد: ((كسانى كه كار نيك به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاكر و عليم است )) (ومن تطوع خيرا فان اللّه شاكر عليم ).
در برابر اطاعت و انجام كار نيك به وسيله پاداش نيك از اعمال بندگان تشكرمى كند, و از نيتهاى آنها به خوبى آگاه است , مى داند چه كسانى به بتها علاقه مندندو چه كسانى از آن بيزار.

1ـ.صفا و مروه .
((صـفـا)) و ((مروه )) نام دو كوه كوچك در مكه است كه امروز بر اثر توسعه مسجدالحرام در ضلع شرقى مسجد در سمتى كه حجرالاسود و مقام حضرت ابراهيم قرار دارد, مى باشد.
و در لغت , صفا به معنى سنگ محكم و صافى است كه با خاك و شن آميخته نباشد و مروه به معنى سنگ محكم و خشن است .
((شـعـائراللّه )) علامتهايى است كه انسان را به ياد خدا مى اندازد و خاطره اى ازخاطرات مقدس را در نظرها تجديد مى كند.

2ـ.جنبه تاريخى صفا و مروه ـ.
با اين كه ابراهيم (ع ) به سن پيرى رسيده بود ولى فرزندى نداشت از خدادرخواست اولاد نمود, در همان سن پيرى از كنيزش هاجر فرزندى به او عطا شد كه نام وى را((اسماعيل )) گذارد.
هـمـسـر اول او ((سـازه )) نـتوانست تحمل كند كه ابراهيم از غير او فرزند داشته باشد خداوند به ابراهيم دستور داد تا مادر و فرزند را به مكه كه در آن زمان بيابانى بى آب و علف بود ببرد و سكنى دهد.
ابـراهـيـم فـرمـان خـدا را امتثال كرد و آنها را به سرزمين مكه برد, همين كه خواست تنها از آنجا بـرگـردد هـمسرش شروع به گريه كرد كه يك زن و يك كودك شيرخوار در اين بيابان بى آب و گياه چه كند؟.
اشكهاى سوزان او كه با اشك كودك شيرخوار آميخته مى شد قلب ابراهيم راتكان داد, دست به دعا برداشت و گفت : ((خداوندا! من بخاطر فرمان تو, همسر وكودكم را در اين بيابان سوزان و بدون آب و گياه تنها مى گذارم , تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد)) اين را گفت و با آنها در ميان اندوه و عشقى عميق وداع گفت .
طولى نكشيد غذا و آب ذخيره مادر تمام شد و شير در پستان او خشكيد,بى تابى كودك شيرخوار و نـگـاهـهـاى تضرع آميز او, مادر را آنچنان مضطرب ساخت كه تشنگى خود را فراموش كرد و براى بـه دسـت آوردن آب به تلاش و كوشش برخاست , نخست به كنار كوه ((صفا)) آمد, اثرى از آب در آنجا نديد, برق سرابى ازطرف كوه ((مروه )) نظر او را جلب كرد و به گمان آب به سوى آن شتافت و در آنـجـا نيزخبرى از آب نبود, از آنجا همين برق را بر كوه ((صفا)) ديد و به سوى آن بازگشت وهـفت بار اين تلاش و كوشش براى ادامه حيات و مبارزه با مرگ تكرار شد, در آخرين لحظات كه طفل شيرخوار شايد آخريق دقايق عمرش را طى مى كرد از نزديك پاى او ـبا نهايت تعجب ـ چشمه زمزم جوشيدن گرفت ! مادر و كودك از آن نوشيدند و ازمرگ حتمى نجات يافتند.
كـوه صـفـا و مروه به ما درسى مى دهد كه : براى احياى نام حق و به دست آوردن عظمت آيين او همه حتى كودك شيرخوار بايد تا پاى جان بايستند.
سعى صفا و مروه به ما مى آموزد در نوميديها بسى اميدهاست .
سعى صفا و مروه به ما مى گويد: قدر اين آيين و مركز توحيد را بدانيد,افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا اين مركز توحيد را امروز براى شماحفظ كردند.
به همين دليل خداوند بر هر فردى از زائران خانه اش واجب كرده با لباس ووضع مخصوص و عارى از هرگونه امتياز و تشخص هفت مرتبه براى تجديد آن خاطره ها بين اين دو كوه را بپيمايد.
كـسـانـى كـه در اثر كبر و غرور حاضر نبودند حتى در معابر عمومى قدم بردارندو ممكن نبود در خـيـابـانـهـا بـه سـرعـت راه بـروند در آنجا بايد بخاطر امتثال فرمان خداگاهى آهسته و زمانى ((هروله كنان )) با سرعت پيش بروند و بنا به روايات متعدد,اينجا مكانى است كه دستوراتش براى بيدار كردن متكبران است !.
آيـه 159ـ شـان نـزول : از ابـن عباس چنين نقل شده كه : چند نفر از مسلمانان همچون ((معاذبن جـبـل )) و ((سـعدبن معاذ)) و ((خارجة بن زيد)) سؤالاتى از دانشمندان يهود پيرامون مطالبى از تورات (كه ارتباط با ظهور پيامبر(ص ) داشت ) كردند, آنهاواقع مطلب را كتمان كرده و از توضيح خوددارى كردند اين آيه در باره آنها نازل شد, و مسؤوليت كتمان حق را به آنها گوشزد كرد.
تفسير:.