بازگشت

خرافاتي كه زنان را بيچاره مي كرد


يـكـى از مـسـائل و مـشـكلات اساسى زنان ازدواج بعد از مرگ شوهر است ازطرفى رعايت حريم زنـدگانى زناشويى حتى بعد از مرگ همسر موضوعى است فطرى و لذا هميشه در قبايل مختلف آداب و رسوم گوناگونى براى اين منظور بوده است گر چه گاهى در اين رسوم آن چنان افراط مى كردند كه عملا زنان را در بن بست و اسارت قرار مى دادند و گاهى جنايت آميزترين كارها را در مـورد او مـرتـكـب مى شدند به عنوان نمونه ! بعضى از قبايل پس از مرگ شوهر, زن را آتش زده و يـابـعـضـى او را با مرد دفن مى كردند, برخى زن را براى هميشه از ازدواج مجدد محروم ساخته و گـوشـه نـشـين مى كردند و در پاره اى از قبايل زنها موظف بودند مدتى كنار قبرشوهر زير خيمه سـيـاه و چـركين با لباسهاى مندرس و كثيف دور از هرگونه آرايش وزيور و حتى شستشو به سر بـرده و بـديـن وضـع شب و روز خود را بگذرانند اين آيه برتمام اين خرافات و جنايات خط بطلان كشيده و به زنان بيوه اجازه مى دهد بعد ازنگاهدارى عده و حفظ حريم زوجيت گذشته اقدام به ازدواج كـنند, مى فرمايد:((كسانى كه از شما مى ميرند و همسرانى از خود باقى گذارند, آنها بايد چـهـار مـاه و ده روز انـتـظـار بكشند و هنگامى كه مدتشان سرآمد, گناهى بر شما نيست كه هر چـه مـى خـواهـند در باره خودشان بطور شايسته انجام دهند)) و با مرد دلخواه خود ازدواج كنند (والـذيـن يـتـوفون منكم ويذرون ازواجا يتربصن بانفسهن اربعة اشهروعشرا فاذا بلغن اجلهن فلا جناح عليكم فيـما فعلن فى انفسهن بالمعروف ).
و ازآنـجـا كه گاه اوليا و بستگان زن , دخالتهاى بى مورد در كار او مى كنند ويامنافع خويش را در ازدواج آيـنـده زن در نـظـر مـى گيرند, در پايان آيه خداوند به همه هشدار مى دهد و مى فرمايد: ((خـداونـد از هر كارى كه انجام مى دهيد آگاه است )) وهركس را به جزاى اعمال نيك و بد خود مى رساند (واللّه بما تعملون خبير)
(آيـه 235)ـ در اين آيه به يكى از احكام مهم زنانى كه در عده هستند (به تناسب بحثى كه در باره عده وفات گذشت ) اشاره كرده , مى فرمايد: ((گناهى بر شمانيست كه از روى كنايه (از زنانى كه در عـده وفات هستند) خواستگارى كنيد, و يا دردل تصميم داشته باشيد, خدا مى دانست شما به يـاد آنـهـا خواهيد افتاد, ولى با آنهادر تنهايى با صراحت وعده ازدواج نگذاريد, مگر اين كه به طرز شـايـسـته اى (باكنايه ) اظهار كنيد)) (ولا جناح عليكم فيـما عرضتم به من خطبة النس او اكننتم فى انفسكم علم اللّه انـكم ستذكرونهن ولكن لا تواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولامعروفا).
در حـقـيـقت اين يك امر طبيعى است كه با فوت شوهر, زن به سرنوشت آينده خود فكر مى كند و مردانى نيز ممكن است ـبخاطر شرايط سهلتر كه زنان بيوه دارندـدر فكر ازدواج با آنان باشند.
سـپس در ادامه آيه مى فرمايد: (((ولى در هر حال ) عقد نكاح را نبنديد تا عده آنها به سر آيد)) (ولا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله ).
و بطور مسلم اگر كسى در عده , عقد ازدواج ببندد باطل است , بلكه اگرآگاهانه اين كار را انجام دهد سبب مى شود كه آن زن براى هميشه نسبت به او حرام گردد.
و بـه دنبال آن مى فرمايد: ((بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد مى داند, ازمخالفت او بپرهيزيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و داراى حلم است )) و در مجازات بندگان عجله نمى كند (واعلموا ان اللّه يعلم ما فى انفسكم فاحذروه واعلموا ان اللّه غفور رحيم ).
(آيـه 236)ـ بـاز در ادامـه احـكام طلاق در اين آيه و آيه بعد احكام ديگرى بيان شده است نخست مـى فـرمايد: ((گناهى بر شما نيست اگر زنان را قبل از اين كه باآنها تماس پيدا كنيد (و آميزش جـنـسـى انـجـام دهيد) و تعيين مهر نماييد, طلاق دهيد)) (لا جناح عليكم ان طلقتم النس مالم تمسوهن او تفرضوا لهن فريضة ).
الـبـته اين در صورتى است كه مرد يا زن و مرد بعد از عقد ازدواج و پيش ازعمل زناشويى , متوجه شـونـد كـه به جهاتى نمى توانند با هم زندگى كنند, چه بهتر كه در اين موقع با طلاق از هم جدا شوند, زيرا در مراحل بعد كار مشكلتر مى شود.
سـپـس به بيان حكم ديگرى در اين رابطه مى پردازد و مى فرمايد: ((در چنين حالى بايد آنها را (با هديه مناسبى ) بهره مند سازيد)) (ومتعوهن ).
ولـى در پرداخت اين هديه , قدرت و توانايى شوهر نيز بايد در نظر گرفته شود, و لذا در دنباله آيه مـى گـويـد: ((بـر آن كـسى كه توانايى دارد به اندازه تواناييش , وبر آن كس كه تنگدست است به انـدازه خـودش هـديه شايسته اى لازم است , و اين حقى است بر نيكوكاران )) (على الموسـع قدره وعلى المقتر قدره متاعا بالمعروف حقاعلى المحسنين ).
تـوانگران بايد به اندازه خود و تنگدستان نيز در خور تواناييشان اين هديه رابپردازند از آنجا كه اين هـديـه اثر قابل ملاحظه اى در جلوگيرى از حس انتقامجويى ورهايى زن از عقده هايى كه ممكن اسـت , بـر اثر گسستن پيوند زناشويى حاصل شوددر آيه فوق آن را وابسته به روحيه نيكوكارى و احسان كرده و مى گويد: ((اين عمل برنيكوكاران لازم است )) يعنى بايد آميخته با روح نيكوكارى و مسالمت باشد.
(آيـه 237)ـ در ايـن آيـه سـخـن از زنانى به ميان آمده كه براى آنها تعيين مهرشده است ولى قبل ازآميزش وعروسى , جدا مى شوند, مى فرمايد: ((اگر آنهارا طلاق دهيد پيش از آن كه با آنان تماس پـيدا كنيد (وآميزش انجام شود) در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ايد, لازم است نصف آنچه را تـعـيين كرده ايد به آنها بدهيد))(وان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم ).
ايـن حـكم قانونى مساله است , كه به زن حق مى دهد نصف تمام مهريه رابدون كم و كاست بگيرد هر چند آميزشى حاصل نشده باشد.
ولـى بـعد به سراغ جنبه هاى اخلاقى و عاطفى مى رود و مى فرمايد: ((مگر اين كه آنها حق خود را ببخشند (و يا اگر صغير و سفيه هستند, ولى آنها يعنى ) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست آن را ببخشد)) (الا ان يعفون او يعفو الذى بيده عقدة النكاح ).
در جمله بعد مى گويد: ((عفو و گذشت شما (و پرداختن تمام مهر) به پرهيزكارى نزديكتر است و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست )) (وان تعفوا اقرب للتقوى ولا تنسواالفضل بينكم ان اللّه بما تعملون بصير).
لـحن مجموعه آيه , بر اصل اساسى ((معروف )) و ((احسان )) در اين مسائل تاكيد مى كند, كه حتى طـلاق و جـدايـى آمـيـخـتـه بـا نزاع و كشمكش و تحريك روح انتقامجويى نباشد بلكه بر اساس بزرگوارى و احسان و عفو و گذشت , قرار گيرد.
آيـه 238ـ شـان نزول : جمعى از منافقان گرمى هوا را بهانه براى ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين قـرار داده بـودنـد و در نـمـاز جـماعت شركت نمى كردند, و به دنبال آنها بعضى از مؤمنين نيز از شـركـت در جماعت خوددارى كرده بودند,پيغمبراكرم (ص ) از اين جهت ناراحت بود حتى آنها را تـهـديـد بـه مجازات شديد كرد,لذا در حديثى نقل شده كه پيامبر در گرماى فوق العاده نيمروز تـابستان نماز (ظهر) رابا جماعت مى گذارد و اين نماز براى اصحاب و ياران سخت ترين نماز بود, بـطـورى كـه پـشـت سـر پيامبر(ص ) يك صف يا دو صف بيشتر نبود, در اينجا فرمود: من تصميم گرفته ام خانه كسانى كه در نماز ما شركت نمى كنند بسوزانم , آيه نازل شد واهميت نماز ظهر را (با جماعت ) تاكيد كرد.