بازگشت

بلاي رباخواري


بـه دنـبـال بحث در باره انفاق در راه خدا و بذل مال براى حمايت از نيازمندان در اين آيه و دو آيه بـعـد, از مـساله رباخوارى كه درست بر ضد انفاق و يكى از عوامل مهم زندگى طبقاتى و طغيان اشـراف بود, سخن مى گويد نخست در يك تشبيه گوياو رسا, حال رباخواران را مجسم مى سازد, مـى فرمايد: ((كسانى كه ربا مى خورند, برنمى خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان با او ديـوانـه شـده )) و نـمـى تواندتعادل خود را حفظ كند, گاه به زمين مى خورد و گاه بر مى خيزد (الذين ياكلون الربوا لا يقومون الا كما يقوم الذى يتخبطه الشيطان من المس ).
آرى ! ربـاخـواران كـه قـيـامـشـان در دنـيـا بـى رويـه و غـيرعاقلانه و آميخته با((ثروت اندوزى جنون آميز))است , در جهان ديگر نيز بسان ديوانگان محشورمى شوند.
سـپـس بـه گـوشـه اى از منطق رباخواران اشاره كرده مى فرمايد: ((اين به خاطر آن است كه آنها گـفـتـنـد: بيع هم مانند ربا است )) و تفاوتى ميان اين دو نيست (ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا).
يـعـنـى : هـر دو از انـواع مـبادله است كه با رضايت طرفين انجام مى شود, ولى قرآن در پاسخ آنها مـى گويد: چگونه اين دو ممكن است يكسان باشد ((حال آن كه خداوند بيع را حلال كرده و ربا را حرام )) (واحل اللّه البيع وحرم الربوا).
مـسـلـما اين تفاوت , دليل و فلسفه اى داشته كه خداوند حكيم به خاطر آن چنين حكمى را صادر كرده است , و عدم توضيح بيشتر قرآن در اين باره شايدبه خاطر وضوح آن بوده است .
سـپـس راه را بـه روى تـوبـه كـاران باز گشوده , مى فرمايد: ((هركس اندرز الهى به او رسد و (از ربـاخـوارى ) خوددارى كند, سودهايى كه در سابق (قبل از حكم تحريم ربا) به دست آورده مال او اسـت و كار او به خدا واگذار مى شود)) و گذشته او را خداخواهد بخشيد (فمن جاه موعظة من ربه فانتهى فله ما سلف وامره الى اللّه ).
((اما كسانى كه (به خيره سرى ادامه دهند و) بازگردند (و اين گناه را همچنان ادامه دهند) آنها اهـل دوزخند و جاودانه در آن مى مانند)) (ومن عاد فاولئك اصحاب النارهم فيها خالدون ) به اين تـرتيب رباخوارى مستمر و دائم سبب مى شود كه آنها بدون ايمان از دنيا بروند و عاقبتشان تيره و تار گردد.
(آيـه 276)ـ در ايـن آيـه مقايسه اى بين ربا و انفاق در راه خدا مى كند,مى فرمايد: ((خداوند ربا را نابود مى كند و صدقات را افزايش مى دهد)) (يمحق اللّه الربوا ويربى الصدقات ).
سـپـس مـى افـزايد: ((و خداوند هيچ انسان بسيار ناسپاس گنهكار را (كه آن همه بركات انفاق را فراموش كرده و به سراغ آتش سوزان رباخوارى مى رود) دوست نمى دارد)) (واللّه لا يحب كل كفار اثيم ).
جـمـلـه فـوق مـى گـويـد: ربـاخـواران نـه تنها با ترك انفاق و قرض الحسنه و صرف مال در راه نـيـازمـنديهاى عمومى شكر نعمتى كه خداوند به آنها ارزانى داشته به جاى نمى آورند بلكه آن را وسـيله هرگونه ظلم و ستم و گناه و فساد قرار مى دهند و طبيعى است كه خدا چنين كسانى را دوست نمى دارد.
(آيـه 277)ـ در ايـن آيـه سـخـن از گروه با ايمانى مى گويد كه درست نقطه مقابل رباخوارانند, مـى فـرمـايـد: ((كـسـانـى كـه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وزكات را پرداختند اجر و پـاداشـشـان نـزد خـداسـت , نه ترسى بر آنان است و نه غمگين مى شوند)) (ان الذين آمنوا وعملوا الصالحات واقاموا الصلوة وآتوا الزكوة لهم اجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون ).
در بـرابـر ربـاخـواران نـاسـپاس و گنهكار, كسانى كه در پرتو ايمان , خودپرستى راترك گفته و عـواطـف فـطـرى خود را زنده كرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار وبرپاداشتن نماز, به كمك و حـمـايـت نيازمندان مى شتابند و از اين راه از تراكم ثروت وبه وجود آمدن اختلافات طبقاتى و به دنبال آن هزارگونه جنايت جلوگيرى مى كنندپاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهره مند مى شوند.
طـبـيـعـى است ديگر, عوامل اضطراب و دلهره براى اين دسته به وجود نمى آيدخطرى كه در راه سـرمـايـه داران مـفـت خوار بود و لعن و نفرينهايى كه به دنبال آن نثارآنها مى شد براى اين دسته نيست . آيـه 278ـ شـان نـزول : پـس از نـزول آيه ربا ((خالدبن وليد)) خدمت پيامبراكرم (ص ) حاضر شده عرضه داشت : پدرم چون با ((طائفه ثقيف )) معاملات ربوى داشت و مطالباتش را وصول نكرده بود وصـيـت كـرده است مبلغى از سودهاى اموال او كه هنوز پرداخت نشده است تحويل بگيرم آيا اين عـمـل بـراى من جائزاست ؟ اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد و مردم را به شدت از اين كار نهى كرد