بازگشت

محتواي سوره


1ـ بخش مهمى از اين سوره از توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى كند .
2ـ بـخـش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم آن و حيات جاويدان شهيدان راه خدا همچنين درسهاى عبرتى كه در دو غزوه بدر و احد بود سخن مى گويد.
3ـ در قسمتى از اين سوره , به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوف مسلمين و خـانه كعبه و فريضه حج و امر بمعروف و نهى از منكر وتولى و تبرى و مساله امانت , و انفاق در راه خـدا, تـرك دروغ و مـقـاومت و پايمردى درمقابل دشمن و صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى وذكر خداوند در هر حال , اشارات پر معنايى شده است .
4ـ براى تكميل اين بحثها, بخشى از تاريخ انبيا از جمله آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و ساير انبيا(ع ) و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ نيز ذكرشده است .
در مورد فضيلت اين سوره در حديثى از پيامبراكرم (ص ) مى خوانيم : من قرسورة آل عمران اعطى بـكل آية منها امانا على جسر جهنم : ((هر كس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آيات آن , امانى بر پل دوزخ به او مى دهند)).
شـان نـزول : بـعـضـى از مفسران مى گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره در باره فرستادگان و مسيحيان نجران نازل شده است .
فرستادگان شصت نفر بودند كه چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجران محسوب مى شدند, سه نفر از اين چهارده نفر سمت رياست داشتند ومسيحيان آن سامان در كارها و مشكلات خود به آن سه نفر مراجعه مى كردند.
ايـن گـروه شـصت نفرى در لباس مردان قبيله بنى كعب به مدينه آمدند و به مسجد پيامبر(ص ) وارد شـدنـد, مـوقعى كه آنها وارد مسجد شدند, هنگام نمازشان بود, طبق مراسم خود, ناقوس را نـواخـتـنـد و مشغول نماز شدند پس از نماز ((عاقب ))و ((سيد)) كه اولى امير و رئيس قوم خود مـحـسـوب مى شد و ديگرى سرپرست تشريفات و تنظيم برنامه سفر و مورد اعتماد مسيحيان بود خـدمـت پـيـامبر رسيدند وبا او آغاز سخن كردند پيامبر(ص ) به آنها پيشنهاد كرد: به آيين اسلام درآييد و درپيشگاه خداوند تسليم گرديد.
عاقب و سيد گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خداوند شده ايم !.
پـيامبر(ص ) فرمود: شما چگونه بر آيين حق هستيد, با اينكه اعمالتان حاكى از اين است كه تسليم خداوند نيستيد, چه اينكه براى خدا فرزند قائليد و عيسى راپسر خدا مى دانيد, و صليب را عبادت و پرستش مى كنيد و گوشت خوك مى خوريد, با اين كه تمام اين امور مخالف آيين حق است !.
عاقب و سيد گفتند: اگر عيسى پسر خدا نيست , پس پدرش كه بوده است ؟پيامبر(ص ) فرمود: آيا شـما قبول داريد كه هر پسرى شباهتى به پدر خود دارد؟گفتند آرى فرمود: آيا اينطور نيست كه خـداى ما به هر چيزى , احاطه دارد و قيوم است و روزى موجودات با اوست , گفتند: آرى , همين طـور است , فرمود: آيا عيسى اين اوصاف را داشت , گفتند: نه فرمود: آيا چنين نيست كه عيسى را مـادرش مـانندساير كودكان در رحم حمل كرد, و بعد همچون مادرهاى ديگر, او را به دنيا آورد؟ وعيسى پس از ولادت , چون اطفال ديگر غذا مى خورد ! گفتند: آرى چنين بودفرمود: پس چگونه عيسى پسر خداست با اين كه هيچ گونه شباهتى به پدرش ندارد؟!.
سـخن كه به اينجا رسيد, همگى خاموش شدند, در اين هنگام , هشتاد و چندآيه از اوايل اين سوره براى توضيح معارف و برنامه هاى اسلام نازل گرديد.
تفسير: باز در آغاز اين سوره به حروف مقطعه برخورد مى كنيم (الم ) در باره حروف مقطعه قرآن , در اول سوره بقره , توضيحات لازم گفته شد كه نيازى به تكرارآن نيست .
(آيه 2)ـ در اين آيه مى فرمايد: ((خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان وپايدار است كه همه چيز بـه وجـود او بستگى دارد)) (اللّه لا اله الا هو الحى القيوم ) ـشرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت .
(آيه 3)ـ در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد: خداوندى كه پاينده و قيوم است ((قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى كتب آسمانى پيشين كاملاتطبيق مى كند همان خدايى كه تورات و انـجيل را پيش از قرآن براى راهنمايى وهدايت بشر نازل كرد)) (نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية والا نجيل من قبل هدى للناس ).
(آيـه 4)ـ سـپس مى افزايد: ((همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى سازدنازل كرد)) (وانزل الفرقان ).
سپس مى افزايد: بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت و عقل بر صدق دعـوت پـيـامـبـران , راهـى جز مجازات نيست , و لذا در آيه مورد بحث به دنبال بحثى كه در باره حـقـانيت پيامبر(ص ) و قرآن مجيد گذشت مى فرمايد: ((كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند)) (ان الذين كفروابيات اللّه لهم عذاب شديد).
و بـراى روشـن سـاخـتـن ايـن كه , توانايى خداوند بر تحقق بخشيدن تهديداتش اى ترديد نيست , مى افزايد: ((خداوند توانا و صاحب انتقام است )) (واللّه عزيزذوانتقام ).
(آيـه 5)ـ ايـن آيـه در حقيقت , تكميل آيات قبل است , مى فرمايد: ((هيچ چيزدر زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى ماند)) (ان اللّه لا يخفى عليه شى فى الا رض ولا فى السما).
چگونه ممكن است چيزى بر او مخفى بماند در حالى كه او در همه جاحاضر و ناظر است و به حكم ايـن كـه وجـودش از هـر نـظـر بـى پايان و نامحدود است جايى از او خالى نيست و به ما از خود ما نزديكتر است , بنابراين در عين اين كه محل و مكانى ندارد به همه چيز احاطه دارد و اين احاطه به معنى علم و آگاهى اوبر همه چيز است .
(آيه 6)ـ سپس به گوشه اى از علم و قدرت خود كه در حقيقت يكى ازشاهكارهاى عالم آفرينش و از مظاهر بارز علم و قدرت خداست اشاره كرده است مى فرمايد: ((او كسى است كه شما را در رحم (مادران ) آن گونه كه مى خواهد تصويرمى كند)) (هوالذى يصوركم فى الا رحام كيف يشا) ((آرى ! هيچ معبودى جز آن خداوند توانا و حكيم نيست )) (لا اله الا هوالعزيز الحكيم ).
صـورتـبندى انسان در شكم مادر و نقش بر آب زدن در آن محيط تاريك ظلمانى آن هم نقشهاى بـديـع و عـجيب و پى درپى , راستى شگفت آور است ,مخصوصا با آن همه تنوعى كه از نظر شكل و صـورت و جـنـسـيـت و انـواع استعدادهاى متفاوت و صفات مختلف وجود دارد و اگر مى بينيم معبودى جز اونيست به خاطر همين است , كه شايسته عبوديت جز ذات پاك او نمى باشد.
آيـه 7ـ شـان نـزول : در حـديـثـى از امام باقر(ع ) نقل شده كه : چند نفر از يهود به اتفاق ((حى بن اخـطب )) و برادرش خدمت پيامبراسلام (ص ) آمدند و حروف مقطعه ((الم )) را دستاويز خود قرار داده گـفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى 30 و ميم مساوى 40 مى باشد و به اين ترتيب خبر داده اى كه , دوران بقاى امت تو بيش از هفتاد و يك سال نيست !.
پـيـامـبر(ص ) براى جلوگيرى از سؤاستفاده آنها فرمود: شما چرا تنها ((الم )) رامحاسبه كرده ايد مـگـر در قرآن ((المص والر)) و ساير حروف مقطعه نيست , اگر اين حروف اشاره به مدت بقا امت مـن باشد چرا همه را محاسبه نمى كنيد؟! (درصورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است ) سپس آيه مورد بحث نازل شد.