بازگشت

سازشكاران ـ


اين آيه يكى ديگر از صفات ناپسند يهود را منعكس مى كند كه آنها براى پيشبرد اهدافشان آن چنان سـازشـكارى با هر جمعيتى نشان مى دادند كه حتى براى جلب نظر بت پرستان در برابر بتهاى آنها سـجـده مـى كـردند و آنچه را كه در باره عظمت اسلام و صفات پيامبر(ص ) ديده يا خوانده بودند زيـرپـا مى گذاشتند, و حتى براى خوشايند بت پرستان آيين خرافى و مملو از ننگ آنها را بر اسلام تـرجـيـح مى دادند, با اين كه اهل كتاب بودند وقدر مشتركشان بااسلام به مراتب بيش ازبت پرستان بـود, لـذا آيـه به عنوان تعجب مى گويد: ((آيا نديدى كسانى را كه سهمى ازكتاب خدا داشتند,اما دربـرابـر بـت سجده كردند وبه طغيانگران اظهار ايمان نمودند))(الم تر الى الذين اوتوا نصيبا من الكتاب يؤمنون بالجبت و الطاغوت ).
بـه اين هم قناعت نكردند ((و در باره مشركان مى گويند آنان از كسانى كه ايمان آورده اند هدايت يافته ترند)) !(ويقولون للذين كفروا هؤلا اهدى من الذين آمنواسبيلا ).
(آيه 52)ـ در اين آيه , سرنوشت اين گونه سازشكاران را بيان كرده مى فرمايد: ((آنها كسانى هستند كـه خـدا آنـان را از رحـمت خود دور ساخته و كسى كه خدا او را از رحمت خويش دور كند, هيچ ياورى براى او نخواهى يافت )) (اولئك الذين لعنهم اللّه ومن يلعن اللّه فلن تجدله نصيرا).
(آيـه 53)ـ در تـفـسير دو آيه قبل گفته شد كه يهود به خاطر جلب توجه بت پرستان مكه گواهى دادنـد كـه بـت پـرستى قريش از خداپرستى مسلمانان بهتراست ! و حتى خود آنان در مقابل بتها سجده كردند ! در اين آيه و آيه بعد اين نكته يادآورى شده كه قضاوت آنان به دو دليل فاقد ارزش و اعتبار است :.
1ـ ((آيا آنها (يهود) سهمى در حكومت دارند (كه بخواهند چنين داورى كنند؟) در حالى كه اگر چـنين بود به مردم كمترين حق را نمى دادند)) و همه چيز را درانحصار خود مى گرفتند (ام لهم نصيب من الـملك فاذا لا يؤتون الناس نقيرا).
(آيـه 54)ـ دوم ايـن كـه : آنـهـا بر اثر ظلم و ستم و كفران نعمت , مقام نبوت وحكومت را از دست دادند, و به همين جهت مايل نيستند اين موقعيت الهى به دست هيچ كس سپرده شود ((يا اين كه نسبت به مردم (پيامبر و خاندانش ) در برابرآنچه خدا از فضلش به آنان بخشيده , حسد مى ورزند)) و بـا آن گـونـه قـضـاوتـهـاى بى اساس مى خواهند آبى بر شعله هاى آتش حسد خويش بپاشند (ام يحسدون الناس على ما آتيهم اللّه من فضله ).
سـپـس مـى فرمايد: چرا از اعطاى چنين منصبى به پيامبراسلام (ص ) و خاندان بنى هاشم تعجب و وحشت مى كنيد و حسد مى ورزيد در حالى كه ((ما به آل ابراهيم (كه يهود از خاندان او هستند نيز) كتاب و حكمت داديم و حكومت عظيمى دراختيارشان (پيامبران بنى اسرائيل ) قرار داديم )) (فقد آتينا آل ابرهيم الكتاب والحكمة وآتيناهم ملكا عظيما).
امـا متاسفانه شما مردم ناخلف آن سرمايه هاى معنوى و مادى پرارزش را براثر شرارت و قساوت از دست داديد.
در روايـتى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه در باره اين آيه سؤال كردند, فرمود:نحن المحسودون : يعنى S( ((ماييم كه مورد حسد دشمنان قرار گرفته ايم )).
زيـانهاى معنوى و مادى , فردى و اجتماعى ((حسد)) فوق العاده زياد است كه در روايات پيشوايان اسـلام بـه آن اشـاره شـده , از جـمله در حديثى از امام صادق (ع )مى خوانيم كه فرمود: ((حسد و بدخواهى از تاريكى قلب و كوردلى است و از انكارنعمتهاى خدا به افراد سرچشمه مى گيرد, و اين دو (كـوردلـى و ايـراد بر بخشش خدا)دو بال كفر هستند, به سبب حسد بود كه فرزند آدم در يك حسرت جاودانى فرورفت و به هلاكتى افتاد كه هرگز از آن رهايى نمى يابد)).
(آيـه 55)ـ در اين آيه مى گويد: ((جمعى از مردم آن زمان به كتاب آسمانى كه بر آل ابراهيم نازل شـده بـود ايمان آوردند و بعضى ديگر (نه تنها ايمان نياوردند بلكه )در راه پيشرفت آن ايجاد مانع كـردنـد و شعله فروزان آتش دوزخ براى آنها كافى است )) (فمنهم من آمن به ومنهم من صد عنه وكفى بجهنم سعيرا).
هـمچنين كسانى كه به اين كتاب آسمانى كه بر پيامبر اسلام (ص ) نازل گرديده كفر مى ورزند به همان سرنوشت گرفتار خواهند شد.
(آيـه 56)ـ در ايـن آيـه و آيـه بـعد سرنوشت افراد با ايمان و بى ايمان تشريح شده است , در اين آيه مـى گـويد: ((كسانى كه به آيات ما كافر شدند به زودى آنها را درآتشى وارد مى كنيم كه هرگاه پـوسـتهاى تنشان (در آن ) بريان گردد (و بسوزد)پوستهاى ديگرى را به جاى آن قرار مى دهيم تا كـيـفر (الهى ) را بچشند)) (ان الذين كفروا بياتنا سوف نصليهم نارا كلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غيرها ليذوقواالعذاب ).
البته پوستهاى جديد از همان مواد پوستهاى پيشين تشكيل مى گردد, و اين نتيجه اصرار در زير پا گذاشتن حق و عدالت و انحراف از فرمان خداست .
و در پايان آيه مى فرمايد: ((خداوند (نسبت به انجام اين گونه مجازاتها) هم قادر و توانا و هم حكيم است )) و روى حساب كيفر مى دهد (ان اللّه كان عزيزاحكيما).
(آيه 57)ـ در آيات گذشته سخن از مجازات كافران بود, در اين آيه به پاداش مؤمنان اشاره كرده , مى فرمايد: ((و كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند به زودى آنها را در باغهايى از بـهـشـت وارد مـى كـنـيـم كـه نهرها از زير درختانش جارى است , هميشه در آن خواهند ماند, و هـمـسـرانـى پـاكـيـزه بـراى آنها خواهد بود, وآنان را در سايه هاى گسترده (و فرحبخش ) جاى مـى دهد)) (والذين آمنوا وعملواالصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيها ابدا لهم فيها ازواج مطهرة وندخلهم ظلا ظليلا ).
آيـه 58ـ شـان نـزول : ايـن آيـه زمانى نازل گرديد كه پيامبر(ص ) با پيروزى كامل وارد شهر مكه گرديد, عثمان بن طلحه را كه كليددار خانه كعبه بود احضار كرد وكليد را از او گرفت , تا درون خانه كعبه را از وجود بتها پاك سازد, عباس عموى پيامبر(ص ) پس از انجام اين مقصود تقاضا كرد كه پيامبر(ص ) با تحويل كليد خانه خدابه او, مقام كليددارى بيت اللّه را كه در ميان عرب يك مقام بـرجـسته و شامخ بود, به او بسپارد ولى پيامبر(ص ) برخلاف اين تقاضا پس از تطهير خانه كعبه از لـوث بـتـهـا درخـانه را بست و كليد را به ((عثمان بن طلحه )) تحويل داد, در حالى كه آيه مورد بحث را تلاوت مى نمود.