بازگشت

استمداد از عواطف انساني


در آيـه قـبل از مؤمنان دعوت به جهاد شده , ولى روى ايمان به خدا ورستاخيز, و استدلال سود و زيـان تـكيه شده است , اما اين آيه دعوت به سوى جهادبر اساس تحريك عواطف انسانى مى كند و مى گويد: ((چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بى دفاعى كه در چنگال سـتـمـگـران گـرفتار شده اندمبارزه نمى كنيد آيا عواطف انسانى شما اجازه مى دهد كه خاموش بـاشـيـد و ايـن صـحـنـه هـاى رقـت بـار را تـمـاشـا كـنيد)) ؟ (وما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرجال والنس والولدان ).
سپس براى شعله ور ساختن عواطف انسانى مؤمنان مى گويد: ((اين مستضعفان همانها هستند كه مى گويند خدايا! ما را از اين شهر (مكه ) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر)) (الذين يقولون ربن اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها).
و نـيز از خداى خود تقاضا مى كنند كه ((ولى و سرپرستى براى حمايت ما ازطرف خود قرار بده )) (واجـعـل لـنـا مـن لدنك وليا) ((و براى ما از طرف خود يار وياورى تعيين فرما)) (واجعل لنا من لدنك نصيرا).
در حـقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه خداوند دعاى آنها را مستجاب كرده و اين رسالت بزرگ انـسـانـى را بـر عهده شما گذاشته , شما ((ولى )) و ((نصيرى ))هستيد كه از طرف خداوند براى حمايت و نجات آنها تعيين شده ايد.
(آيـه 76)ـ در ايـن آيـه براى تشجيع مجاهدان و ترغيب آنها به مبارزه بادشمن و مشخص ساختن صـفـوف و اهداف مجاهدان , چنين مى فرمايد: ((افراد باايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خـداسـت پيكار مى كنند, ولى افراد بى ايمان در راه طاغوت يعنى قدرتهاى ويرانگر)) (الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل اللّه والذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت ).
يـعـنـى در هـر حال زندگى خالى از مبارزه نيست منتها جمعى در مسير حق وجمعى در مسير باطل و شيطان پيكار دارند.
و به دنبال آن مى گويد: ((با ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيد)) (فقتلوا اولي الشيطان ).
طاغوت و قدرتهاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند,اما از درون , زبون و ناتوانند, از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد, زيرا درون آنهاخالى است و ((نقشه هاى آنها همانند قـدرتـهـايـشـان سـسـت و ضعيف است )) چون متكى به نيروى لايزال الهى نيست بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مى باشد (ان كيد الشيطان كان ضعيفا).
آيـه 77ـ شـان نـزول : از ابـن عباس نقل شده كه : جمعى از مسلمانان هنگامى كه درمكه بودند, و تـحـت فـشـار و آزار شديد مشركان قرار داشتند, خدمت پيامبر(ص )رسيدند و گفتند: ما قبل از اسـلام عـزيـز و محترم بوديم , اما آن عزت و احترام را ازدست داديم , و همواره مورد آزار دشمنان قـرار داريـم , اگـر اجـازه دهـيـد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را باز يابيم آن روز پيامبر(ص ) فـرمـود: من فعلا مامور به مبارزه نيستم ـولى هنگامى كه دستور جهاد نازل گرديد بعضى از آن افـراد داغ و آتـشـيـن بـراى شـركـت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند, آيه نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.