بازگشت

مجازات قتل عمدـ


بعد از بيان حكم قتل خطا در اينجا به مجازات كسى كه فرد با ايمانى را ازروى عمد به قتل برساند اشـاره كـرده , و چـهـار مجازات و كيفر شديد اخروى (علاوه بر مساله قصاص كه مجازات دنيوى است ) ذكر مى كند, مى فرمايد:.
1ـ ((و هر كسى فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ ‌است كه براى هميشه در آن مى ماند)) (ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدافيها).
2ـ ((و خداوند بر او غضب مى كند)) (وغضب اللّه عليه ).
3ـ ((و از رحمتش او را دور مى سازد)) (ولعنه ).
4ـ و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است )) (واعد له عذابا عظيما).
از آنجا كه آدمكشى يكى از بزرگترين جنايات و گناهان خطرناك است و اگر باآن مبارزه نشود, امنيت كه يكى از مهمترين شرايط يك اجتماع سالم است به كلى ازبين مى رود, قرآن قتل بى دليل يك انسان را همانند كشتن تمام مردم روى زمين معرفى مى كند انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد, گوياهمه مردم را كشته است )).
آيـه 94ـ شان نزول : نقل شده كه : پيامبر(ص ) بعد از بازگشت از جنگ خيبر((اسامة بن زيد)) را با جـمـعـى از مـسـلـمـانان به سوى يهوديان كه در يكى از روستاهاى ((فدك )) زندگى مى كردند فرستاد, تا آنها را به سوى اسلام و يا قبول شرايط ذمه دعوت كنند.
يـكـى از يـهوديان به نام ((مرداس )) كه از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت , در حالى كه به يگانگى خدا و نبوت پيامبر(ص ) گواهى مى داد.
اسامة بن زيد به گمان اين كه مرد يهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهاراسلام مى كند و در باطن مسلمان نيست به او حمله كرد و او را كشت .
هـنـگـامـى كه خبر به پيامبر(ص ) رسيد, سخت از اين جريان ناراحت شد وفرمود: تو مسلمانى را كـشـتى , ((اسامة )) ناراحت شد و عرض كرد اين مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام كرد, پيامبر(ص ) فرمود: تو كه از درون او آگاه نبودى , چه مى دانى ؟ شايد به راستى مسلمان شده است , در اين موقع آيه نازل شد.
تـفـسير: در اين آيه يك دستور احتياطى براى حفظ جان افراد بيگناهى كه ممكن است مورد اتهام قرارگيرند بيان مى كند و مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه در راه جهاد گام بـر مـى داريـد, تـحـقـيـق و جـستجو كنيد و به كسانى كه اظهار اسلام مى كنند نگوييد مسلمان نيستيد)) (يا ايها الذين آمنوآ اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبينوا ولا تقولوا لمن القى اليكم السلام لست مؤمنا).
سـپـس اضـافـه مى كند كه ((مبادا به خاطر نعمتهاى ناپايدار اين جهان افرادى را كه اظهاراسلام مى كنند متهم كرده و آنها را به عنوان يك دشمن به قتل برسانيد و اموال آنها رابه غنيمت بگيريد)) (تـبـتـغـون عرض الحيوة الدنيا) ((در حالى كه غنيمتهاى جاودانى وارزنده در پيشگاه خداست )) (فـعـنـداللّه مـغـانم كثيرة ) ((گرچه در گذشته چنين بوديد ودر دوران جاهليت جنگهاى شما انگيزه غارتگرى داشت )) (كذلك كنتم من قبل )((ولى اكنون در پرتو اسلام و منتى كه خداوند بر شـما نهاده است (از آن وضع نجات يافته ايد, بنابراين به شكرانه اين نعمت بزرگ ) لازم است كه در كـارهـا تحقيق كنيد))(فمن اللّه عليكم فتبينوا) ((و اين را بدانيد كه خداوند از اعمال و نيات شما آگاه است ))(ان اللّه كان بما تعملون خبيرا).
جـهاد يك قانون عمومى در عالم آفرينش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حيوانات به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود برمى دارند تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند.
الـبـتـه بـايـد تـوجه داشت كه جهاد علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى ,مبارزات علمى , اقتصادى , فرهنگى و سياسى را نيز دربر مى گيرد.
(آيـه 95)ـ در آيـات گـذشـته سخن از جهاد در ميان بود, اين آيه مقايسه اى درميان مجاهدان و غـيـرمجاهدان به عمل آورده , مى گويد: ((افراد با ايمانى كه ازشركت در ميدان جهاد خوددارى مى كنند, و بيمارى خاصى كه آنها را از شركت دراين ميدان مانع شود ندارند, هرگز با مجاهدانى كـه در راه خـدا و اعـلاى كلمه حق بامال و جان خود جهاد مى كنند يكسان نيستند)) (لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر والمجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم وانفسهم ).
سـپـس برترى مجاهدان را بار ديگر به صورت صريحتر و آشكارتر بيان كرده ,مى فرمايد: ((خداوند مـجـاهدانى را كه با مال و جان خود در راهش پيكار مى كنند برخوددارى كنندگان از شركت در مـيـدان جـهاد برترى عظيمى بخشيده )) (فضل اللّه المجاهدين باموالهم وانفسهم على القاعدين درجة ).
ولى چون نقطه مقابل اين دسته از مجاهدان افرادى هستند كه جهاد براى آنهاواجب عينى نبوده و يـا اين كه به خاطر بيمارى و ناتوانى و علل ديگر قادر به شركت در ميدان جهاد نبوده اند لذا براى اين كه پاداش نيت صالح و ايمان و ساير اعمال نيك آنها ناديده گرفته نشود به آنها نيز وعده نيك داده , مـى فـرمـايـد: ((بـه هـر دو دسته (مجاهدان و غيرمجاهدان ) وعده نيك داده است )) (وكلا وعداللّه الحسنى ).
ولى از آنجا كه اهميت جهاد در منطق اسلام از اين هم بيشتر است بار ديگر به سراغ مجاهدان رفته و تـاكـيـد مـى كـند كه ((خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظيمى بخشيده است )) (وفضل اللّه المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما).
(آيه 96)ـ اين اجر عظيم در اين آيه چنين تفسير شده : ((درجات مهمى ازطرف خداوند و آمرزش و رحمت او)) (درجات منه ومغفرة ورحمة ).
و در پـايـان آيه مى فرمايد: اگر در اين ميان افرادى ضمن انجام وظيفه خويش مرتكب لغزشهايى شـده انـد و از كـرده خـويش پشيمانند خدا به آنها نيز وعده آمرزش داده ((زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است )) (وكان اللّه غفورا رحيما).
آيـه 97ـ شـان نزول : قبل از آغاز جنگ بدر سران قريش اخطار كردند كه همه افراد ساكن مكه كه آمـادگـى بـراى شركت در ميدان جنگ دارند, بايد براى نبرد بامسلمانان حركت كنند و هر كس مـخـالفت كند خانه او ويران و اموالش مصادره مى شود, به دنبال اين تهديد, عده اى از افرادى كه ظـاهـرا اسـلام آورده بـودنـد ولـى به خاطر علاقه شديد به خانه و زندگى و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند,نيز با بت پرستان به سوى ميدان جنگ حركت كردند, و در ميدان در صفوف مشركان ايستادند و از كمى نفرات مسلمانان به شك و ترديد افتادند و سرانجام دراين ميدان كشته شدند, آيه نازل گرديد و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
تـفـسير: در تعقيب بحثهاى مربوط به جهاد, در اين آيه اشاره به سرنوشت شوم كسانى مى شود كه دم از اسلام مى زدند ولى برنامه مهم اسلامى يعنى ((هجرت )) را عملى نساختند, قرآن مى گويد: ((كـسانى كه فرشتگان قبض روح , روح آنها را گرفتند در حالى كه به خود ستم كرده بودند, و از آنـهـا پـرسـيـدنـد (شما اگرمسلمان بوديد) پس چرا در صفوف كفار قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد)) ؟(ان الذين توفيهم الملائكة ظالمى انفسهم قالوا فيم كنتم ).
از جـمله فوق استفاده مى شود كه گرفتن ارواح به دست يك فرشته معين نيست و اگر مى بينيم كه در بعضى آيات اين موضوع به ملك الموت (فرشته مرگ )نسبت داده شده از اين نظر است كه او بزرگ فرشتگان مامور قبض ارواح است .
آنـهـا در پـاسخ به عنوان عذرخواهى مى گويند: ((ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت توانايى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم )) (قلوا كنا مستضعفين فى الا رض ).
امـا ايـن اعـتـذار از آنـان پذيرفته نمى شود و به زودى ((از فرشتگان خدا پاسخ ‌مى شنوند كه : مگر سرزمين پروردگار وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود رااز آن محيط آلوده و خفقان بار برهانيد)) ! (قلوا الم تكن ارض اللّه واسعة فتهاجروافيها).
و در پـايـان بـه سرنوشت آنان اشاره كرده , مى فرمايد: ((اين گونه اشخاص ) كه باعذرهاى واهى و مـصـلـحـت انـديشى هاى شخصى شانه از زيربار هجرت خالى كردندو زندگى در محيط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجيح دادند) جايگاهشان دوزخ و بدسرانجامى دارند)) (فاولئك ماويهم جهنم وست مصيرا).
(آيـه 98)ـ درايـن آيـه مـسـتـضـعـفان وناتوانهاى واقعى (نه مستضعفان دروغين )را استثنا كرده , مـى فـرمايد: ((مردان و زنان و كودكانى كه هيچ چاره اى براى هجرت وهيچ طريقى براى نجات از آن مـحـيـط آلوده نمى يابند, از اين حكم مستثنا هستند))زيرا واقعا اين دسته معذورند و خداوند مـمـكـن نيست تكليف مالايطاق كند (الا المستضعفين من الرجال والنس والولدان لا يستطيعون حيلة ولا يهتدون سبيلا ).
(آيـه 99)ـ در ايـن آيـه مى فرمايد: ((ممكن است اينها مشمول عفو خداوندشوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده بوده است )) (فاولئك عسى اللّه ان يعفوعنهم وكان اللّه عفوا غفورا).