بازگشت

صفات منافقان


ايـن آيـه و آيـات بـعد قسمتى ديگر از صفات منافقان و انديشه هاى پريشان آنهارا بازگو مى كند, مى گويد: ((منافقان كسانى هستند كه هميشه مى خواهند از هرپيشامدى به نفع خود بهره برداى كـنـند, اگر پيروزى نصيب شما شود فورا خود را درصف مؤمنان جا زده , مى گويند آيا ما با شما نـبـوديـم و آيـا كـمكهاى ارزنده ما مؤثر درغلبه و پيروزى شما نبود؟ بنابراين , ما هم در تمام اين موفقيتها و نتايج معنوى ومادى آن شريك و سهيميم )) (الذين يتربصون بكم فان كان لكم فتح من اللّه قلوا الم نكن معكم ).
اما اگر بهره اى از اين پيروزى نصيب دشمنان اسلام شود, فورا خود را به آنهانزديك كرده , مراتب رضامندى خويش را به آنها اعلام مى دارند و مى گويند: ((اين مابوديم كه شما را تشويق به مبارزه با مسلمانان و عدم تسليم در برابر آنها كرديم S(بنابراين , ما هم در اين پيروزيها سهمى داريم )) ! (وان كان للكافرين نصيب قلوا الم نستحوذ عليكم ونمنعكم من المؤمنين ).
بـه ايـن تـرتـيـب ايـن دسـته با فرصت طلبى مخصوص خود, گاهى ((رفيق قافله ))اند و گاهى ((شريك دزد)) و عمرى را با اين دو دوزه بازى كردن مى گذرانند!.
ولى قرآن سرانجام آنها را با يك جمله كوتاه بيان مى كند و مى گويد: بالاخره روزى فرا مى رسد كه پـرده هـا بالا مى رود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته مى شودآرى ! ((در روز قيامت خداوند در ميان شما قضاوت مى كند)) (فاللّه يحكم بينكم يوم القيمة ).
و بـراى ايـن كـه مؤمنان واقعى مرعوب آنان نشوند در پايان آيه اضافه مى كند:((هيچ گاه خداوند راهـى بـراى پيروزى و تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است ))(ولن يجعل اللّه للكافرين على المؤمنين سبيلا ).
يـعنى كافران نه تنها از نظر منطق بلكه از نظر نظامى و سياسى و فرهنگى واقتصادى و خلاصه از هيچ نظر بر افراد با ايمان , چيره نخواهند شد.
و اگر پيروزى آنها را بر مسلمانان در ميدانهاى مختلف با چشم خود مى بينيم به خاطر آن است كه بسيارى از مسلمانان مؤمنان واقعى نيستند, نه خبرى از اتحاد واخوت اسلامى درميان آنان است و نه علم و آگاهى لازم كه اسلام آن را از لحظه تولدتا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند, و چون چنانند طبعا چنينند!.
(آيه 142)ـ در اين آيه و آيه بعد پنج صفت ديگر از صفات منافقان درعبارات كوتاهى آمده است :.
1ـ آنها براى رسيدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نيرنگ وارد مى شوندو حتى مى خواهند: به خـدا خـدعه و نيرنگ زنند در حالى كه در همان لحظات كه درصدد چنين كارى هستند در يك نـوع خـدعـه واقع شده اند, زيرا براى به دست آوردن سرمايه هاى ناچيزى سرمايه هاى بزرگ وجود خـود را از دسـت مـى دهند بطورى كه آيه مى گويد: ((منافقان مى خواهند خدا را فريب دهندS( در حالى كه او آنها را فريب مى دهد)) (ان المنافقين يخادعون اللّه وهو خادعهم ).
2ـ آنـهـا از خـدا دورنـد و از راز و نـيـاز با او لذت نمى برند و به همين دليل :((هنگامى كه به نماز برخيزند سر تا پاى آنها غرق كسالت و بى حالى است )) (واذاقاموآ الى الصلوة قاموا كسالى ).
3ـ آنها چون به خدا و وعده هاى بزرگ او ايمان ندارند, ((اگر عبادت يا عمل نيكى انجام دهند آن نيز از روى رياست نه به خاطر خدا)) ! (يرآؤن الناس ).
4ـ ((آنـهـا گـاهى ذكرى هم بگويند و يادى از خدا كنند از صميم دل و از روى آگاهى وبيدارى نيست و اگر هم باشد بسيار كم است )) (ولا يذكرون اللّه الا قليلا ).
(آيه 143)ـ.
پـنجم : ((آنها افراد سرگردان و بى هدف و فاقد برنامه و مسير مشخص اند, نه جز مؤمنانند و نه در صف كافران )) ! (مذبذبين بين ذلك لا الى هؤلا ولا الى هـؤلا).
و در پـايـان آيـه سـرنـوشـت آنها را چنين بيان مى كند آنها افرادى هستند كه بر اثراعمالشان خدا حـمـايـتـش را از آنـان برداشته و در بيراهه ها گمراهشان ساخته ((وهركس را خدا گمراه كند هيچ گاه راه نجاتى براى آنان نخواهى يافت )) (ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا ).
(آيه 144)ـ در آيات گذشته اشاره به گوشه اى از صفات منافقان و كافران شد و در اين آيه نخست مى فرمايد: ((اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! كافران (ومنافقان ) را به جاى مؤمنان تكيه گاه و ولى خود انتخاب نكنيد)) (ي ايها الذين آمنوالا تتخذوا الكافرين اولي من دون المؤمنين ).
چـرا كـه اين عمل يك جرم و قانون شكنى آشكار و شرك به خداوند است و باتوجه به قانون عدالت پـروردگـار مـوجـب استحقاق مجازات شديدى است S( لذا به دنبال آن مى فرمايد: ((آيا مى خواهيد دلـيـل روشـنـى بـر ضد خود در پيشگاه پروردگاردرست كنيد)) (اتريدون ان تجعلوا للّه عليكم سلطانا مبينا).
(آيـه 145)ـ در ايـن آيـه براى روشن ساختن حال منافقانى كه اين دسته ازمسلمانان غافل , طوق دوسـتـى آنـان را بر گردن مى نهند, مى فرمايد: ((منافقان درپايين ترين و نازلترين مراحل دوزخ قرار دارند و هيچ گونه ياورى براى آنها نخواهى يافت )) (ان المنافقين فى الدرك الا سفل من النار ولن تجد لهم نصيرا).
از ايـن آيـه بـه خـوبى استفاده مى شود كه از نظر اسلام نفاق بدترين انواع كفر, ومنافقان دورترين مردم از خدا هستند, و به همين دليل جايگاه آنها بدترين وپست ترين نقطه دوزخ است .
(آيه 146)ـ اما براى اين كه روشن شود حتى اين افراد فوق العاده آلوده , راه بازگشت به سوى خدا و اصـلاح مـوقـعـيت خويشتن دارند, اضافه مى كند: ((مگر آنهاكه توبه كرده و اعمال خود را اصلاح نـمـايند (و گذشته را جبران كنند) و به دامن لطف پروردگار چنگ بزنند و دين و ايمان خود را بـراى خـدا خالص گردانند)) (الا الذين تابوا واصلحوا واعتصموا باللّه واخلصوا دي نهم للّه ) ((چنين كـسـانى (سرانجام اهل نجات خواهند شد) و با مؤمنان قرين مى گردند)) (فاولئك مع المؤمنين ) ((و خـداونـد پـاداش عـظيمى به همه افراد با ايمان خواهد داد)) (وسوف يؤت اللّه المؤمنين اجرا عظيما).
(آيه 147)