بازگشت

سرنوشت صالحان و ناصالحان يهود


در آيـات گـذشته به چند نمونه از خلافكاريهاى يهود اشاره شد, در اين آيه ودوآيه بعد نيز پس از ذكـر چـنـد قـسمت ديگر از اعمال ناشايست آنها, كيفرهايى را كه بر اثر اين اعمال دردنيا و آخرت دامان آنها را گرفته و مى گيرد, بيان مى دارد.
نـخست مى فرمايد: ((به خاطر ظلم و ستمى كه يهود كردند, و به خاطر بازداشتن مردم از راه خدا, قسمتى از چيزهاى پاك و پاكيزه را كه بر آنها حلال بود تحريم كرديم )) وآنان را از استفاده كردن از آن محروم ساختيم (فبظلم من الذين هادوا حرمنا عليهم طيبات احلت لهم وبصدهم عن سبيل اللّه كثيرا) ((33)) .
(آيه 161)ـ و نيز به خاطر اين كه ((رباخوارى مى كردند با اين كه از آن نهى شده بودند, و همچنين اموال مردم را به ناحق مى خوردند, همه اينها سبب شد كه گرفتار آن محروميت شوند)) (واخذهم الربوا وقد نهوا عنه واكلهم اموال الناس بالباطل ).
گذشته از اين كيفر دنيوى , ما آنها را به كيفرهاى اخروى گرفتار خواهيم ساخت ((و براى كافران آنها عذاب دردناكى آماده كرده ايم )) (واعتدنا للكافرين منهم عذابا اليما).
(آيـه 162)ـ در ايـن آيه به واقعيت مهمى اشاره شده كه قرآن كرارا به آن تكيه كرده است و آن اين كـه مـذمـت و نكوهش قرآن از يهود به هيچ وجه جنبه مبارزه نژادى و طائفه اى ندارد, اسلام هيچ نـژادى را بـه عـنوان ((نژاد)) مذمت نمى كند بلكه نكوهشها و حملات آن تنها متوجه آلودگان و مـنـحـرفان است , لذا در اين آيه افراد باايمان و پاكدامن يهود را استثنا كرده , و مورد ستايش قرار داده و پاداش بزرگى به آنها نويد مى دهد, و مى گويد: ((ولى آن دسته از يهود كه در علم و دانش راسخند ومؤمنان (از دست اسلام ) به آنچه بر تو نازل شده و آنچه بر پيامبران پيشين نازل گرديده ايمان مى آورند (همچنين ) نمازگزاران و زكات دهندگان و ايمان آورندگان به خدا و روز قيامت بـه زودى پاداش بزرگى به آنها خواهيم داد)) (لكن الراسخون فى العلم منهم والمؤمنون يؤمنون بـمـ انزل اليك وم انزل من قبلك والمقيمين الصلوة والمؤتون الزكوة والمؤمنون باللّه واليوم الا خر اولئك سنؤتيهم اجرا عظيما).
بـه هـمين دليل مى بينيم كه جمعى از بزرگان يهود به هنگام ظهورپيامبراسلام (ص ) و مشاهده دلايل حقانيت او به اسلام گرويدند و با جان و دل از آن حمايت كردند و مورد احترام پيامبر(ص ) و ساير مسلمانان بودند.
(آيـه 163)ـ در آيـات گذشته خوانديم كه يهود در ميان پيامبران خدا تفرقه مى افكندند بعضى را تـصـديق و بعضى را انكار مى كردند در اين آيه , بار ديگر به آنهاپاسخ مى گويد كه : ((ما بر تو وحى فـرسـتـاديـم هـمانطور كه بر نوح و پيامبران بعد از اووحى فرستاديم و همانطور كه بر ابراهيم و اسـمـاعـيـل و اسحاق و يعقوب و پيامبرانى كه از فرزندان يعقوب بودند و عيسى و ايوب و يونس و هـارون و سـلـيمان وحى نموديم و به داوود كتاب زبور داديم )) (ان اوحين اليك كما اوحين الى نوح والـنبيين من بعده واوحين الى ابرهيم واسمعيل واسحق ويعقوب والا سباط وعيسى وايوب ويونس وهرون وسليمن وآتينا داود زبورا).
(آيه 164)ـ در اين آيه اضافه مى كند پيامبرانى كه وحى بر آنان نازل گرديدمنحصر به اينها نبودند بـلـكـه ((پيامبران ديگرى كه قبلا سرگذشت آنها را براى تو بيان كرده ايم و پيامبرانى را كه هنوز سـرگـذشـت آنـهـا را شـرح نـداده ايم همگى همين ماموريت را داشتند و وحى الهى بر آنها نازل گرديد)) (ورسلا قد قصصناهم عليك من قبل ورسلا لم نقصصهم عليك ) و از اين بالاتر ((خداوند رسما با موسى سخن گفت )) (وكلم اللّه موسى تكليما).
(آيه 165)ـ بنابراين , رشته وحى هميشه در ميان بشر بوده است و چگونه ممكن است ما افراد انسان را بـدون راهنما و رهبر بگذرانيم و در عين حال براى آنهامسؤوليت و تكليف قائل شويم ؟ لذا ((ما اين پيامبران را بشارت دهنده و انذار كننده قرار داديم تا به رحمت و پاداش الهى , مردم را اميدوار سـازنـد و از كـيـفـرهـاى او بـيم دهند تا اتمام حجت بر آنها شود و بهانه اى نداشته باشند)) (رسلا مبشرين ومنذرين لئلا يكون للناس على اللّه حجة بعد الرسل ).
خـداوند برنامه ارسال اين رهبران را دقيقا تنظيم و اجرا نموده , چرا چنين نباشد بااين كه : ((او بر همه چيز توانا و حكيم است )) (وكان اللّه عزيزا حكيما).
حكمت او ايجاب مى كند كه اين كار عملى شود و قدرت او راه را هموارمى سازد.
(آيـه 166)ـ و در ايـن آيـه بـه پـيـامبر دلدارى و قوت قلب مى بخشد كه اگر اين جمعيت نبوت و رسـالـت تـو را انـكـار كردند اهميتى ندارد, زيرا: ((خداوند گواه چيزى است كه بر تو نازل كرده است )) (لكن اللّه يشهد بم انزل اليك ).
و الـبـتـه انـتـخاب تو براى اين منصب بى حساب نبوده بلكه ((اين آيات را از روى علم به لياقت و شايستگى تو براى ماموريت , نازل كرده است )) (انزله بعلمه ).
و در پـايـان اضـافـه مـى كـنـد كه نه تنها خداوند گواهى بر حقانيت تو مى دهد,بلكه ((فرشتگان پروردگار نيز گواهى مى دهند اگرچه گواهى خدا كافى است ))(والملائكة يشهدون وكفى باللّه شهيدا).
(آيـه 167)ـ در آيـات گـذشته بحثهايى در باره افراد بى ايمان و با ايمان ذكرشده بود, در اين آيه اشـاره به دسته اى ديگر مى كند كه بدترين نوع كفر را انتخاب كردند, آنها كسانى هستند كه علاوه بر گمراهى خود, كوشش براى گمراه ساختن ديگران مى كنند, نه خود راه هدايت را پيمودند و نه مـى گـذارنـد ديگران اين راه رابپيمايندS( آيه مى فرمايد: ((كسانى كه كافر شدند و مردم را از گام گذاشتن در راه خدامانع گشتند, در گمراهى دور و درازى گرفتار شده اند)) (ان الذين كفروا وصدوا عن سبيل اللّه قد ضلوا ضلالا بعيدا).
(آيه 168)ـ در اين آيه اضافه مى فرمايد: ((آنها كه كافر شدند و ستم كردند(هم ستم به حق كردند كـه آنچه شايسته آن بود انجام ندادند و هم ستم به خويش كه خود را از سعادت محروم ساختند و در دره ضـلالـت سقوط كردند و هم به ديگران ستم كردند كه آنها را از راه حق بازداشتند) چنين افـرادى هـرگـز مـشـمـول آمرزش پروردگار نخواهند شد و خداوند آنها را به هيچ راهى هدايت نمى كند)) (ان الذين كفروا وظلموا لم يكن اللّه ليغفر لهم ولا ليهديهم طريقا).
(آيـه 169)ـ ((مـگـر بـه سوى دوزخ ! و آنها براى هميشه در دوزخ مى مانند))(الا طريق جهنم خا لدين فيها ابدا).
آنها بايد بدانند كه اين تهديد الهى صورت مى پذيرد, زيرا: ((اين كار براى خداآسان است و قدرت بر آن دارد)) (وكان ذلك على اللّه يسيرا).
(آيـه 170)ـ در آيـات گذشته سرنوشت افراد بى ايمان بيان شد, و در اين آيه دعوت به سوى ايمان آميخته با ذكر نتيجه آن مى كند, و با تعبيرات مختلفى كه شوق و علاقه انسان را بر مى انگيزد همه مردم را به اين هدف عالى تشويق مى نمايد.
نخست مى گويد: ((اى مردم همان پيامبرى كه در انتظار او بوديد و در كتب آسمانى پيشين به او اشـاره شـده بود با آيين حق به سوى شما آمده است )) (ي ايهاالناس قد جكم الرسول بالحق ) سپس مى فرمايد: ((اين پيامبر از طرف آن كس كه پرورش و تربيت شما را بر عهده دارد آمده است )) (من ربكم ).
بـعـد اضـافـه مـى كـند: ((اگر ايمان بياوريد به سود شماست )) به ديگرى خدمت نكرده ايد, بلكه به خودتان خدمت نموده ايد (فمنوا خيرا لكم ).
و در پـايـان مـى فـرمـايد: ((فكر نكنيد اگر شما راه كفر پيش گيريد به خدا زيانى مى رسد چنين نـيـسـت , زيـرا خـداوند مالك آنچه در آسمانها و زمين است مى باشد))(وان تكفروا فان للّه ما فى السموات والا رض ).
بـه عـلاوه چون ((خداوند, عالم و حكيم است )) (وكان اللّه عليما حكيما)دستورهايى را كه به شما داده و برنامه هايى را كه تنظيم كرده همگى روى فلسفه ومصالحى بوده و به سود شماست .
(آيه 171)