بازگشت

پرده پوشي بر جنايت


در ايـن آيه و آيه بعد دنباله ماجراى فرزندان آدم تعقيب شده , نخست مى گويد: ((سرانجام , نفس سركش قابيل او را مصمم به كشتن برادر كرد و او راكشت )) (فطوعت له نفسه قتل اخيه فقتله ).
سپس مى گويد: ((و بر اثر اين عمل زيانكار شد)) (فاصبح من الخاسرين ).
چـه زيـانـى از اين بالاتر كه عذاب وجدان و مجازات الهى و نام ننگين را تادامنه قيامت براى خود خريد.
(آيـه 31)ـ در روايـتـى از امـام صادق (ع ) نقل شده , هنگامى كه قابيل برادرخود را كشت , او را در بـيابان افكنده بود, و نمى دانست چه كند ! چيزى نگذشت كه درندگان به سوى جسد هابيل روى آوردنـد, در اين موقع همانطور كه قرآن مى گويد:((خداوند زاغى را فرستاد كه خاكهاى زمين را كـنـار بـزنـد (و بـا پنهان كردن جسدبى جان زاغ ديگر, و يا با پنهان كردن قسمتى از طعمه خود, آنـچنان كه عادت زاغ است ) به قابيل نشان دهد كه چگونه جسد برادر خويش را به خاك بسپارد)) (فبعث اللّه غرابا يبحث فى الا رض ليريه كيف يوارى سواة اخيه ).
سپس قرآن اضافه مى كند در اين موقع قابيل از غفلت و بى خبرى خود ناراحت شدو ((فرياد برآورد كـه اى واى بـرمـن ! آيـا من بايد از اين زاغ هم ناتوانتر باشم و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم )) (قال يا ويلتى اعجزت ان اكون مثل هذا الغراب فاوارى سؤاة اخى ).
اما به هر حال ((سرانجام از كرده خود نادم و پشيمان شد)) (فاصبح من النادمين ) البته اين ندامت دليل بر توبه او از گناه نخواهد بود.
در حـديـثى از پيامبراسلام (ص ) نقل شده كه فرمود: ((خون هيچ انسانى به ناحق ريخته نمى شود مـگـر اين كه سهمى از مسؤوليت آن بر عهده قابيل است كه اين سنت شوم آدمكشى را در دنيا بنا نهاد)).
(آيه 32).