بازگشت

دو مثال جالب براي ترسيم حال منافقان



1ـ در مـثـال اول مى گويد: ((آنها مانند كسى هستند كه آتشى (درشب ظلمانى )افروخته )) تا در پـرتـو نـور آن راه را از بـيراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد)) (مثلهم كمثل الذى استوقد نارا) ((ولـى همين كه اين شعله آتش اطراف آنها را روشن ساخت , خداوند آن را خاموش مى سازد, و در ظلمات رهاشان مى كند, به گونه اى كه چيزى را نبينند)) (فلما اضت ما حوله ذهب اللّه بنورهم و تركهم فى ظلمات لايبصرون ).
آنـهـا فكر مى كردند با اين آتش مختصر و نور آن مى توانند با ظلمتها به پيكاربرخيزند, اما ناگهان بادى سخت برمى خيزد و يا باران درشتى فرو مى ريزد, و يا براثرپايان گرفتن مواد آتش افروز, آتش به سردى و خاموشى مى گرايد و بار ديگر درتاريكى وحشتزا سرگردان مى شوند اين نور مختصر, يـا اشاره به فروغ وجدان وفطرت توحيدى است و يا اشاره به ايمان نخستين آنهاست كه بعدا بر اثر تقليدهاى كوركورانه و تعصبهاى غلط و لجاجتها و عداوتها پرده هاى ظلمانى و تاريك بر آن مى افتد .
(آيـه 18)ـ سپس اضافه مى كند: ((آنها كر هستند و گنگ و نابينا, و چون هيچ يك ازوسائل اصلى درك حـقايق را ندارند از راهشان باز نمى گردند)) (صم بكم عمى فهم لايرجعون ) به هرحال اين تـشبيه در حقيقت , يك واقعيت را در زمينه نفاق روشن مى سازد, و آن اينكه نفاق و دوروئى براى مـدت طـولانـى نـمى تواند مؤثر واقع شود واين امر همچون شعله ضعيف و كم دوامى كه در يك بـيـابان تاريك و ظلمانى درمعرض وزش طوفانهاست ديرى نمى پايد, و سرانجام چهره واقعى آنها آشكارمى گردد.
(آيـه 19) ـ در مـثـال دوم قرآن صحنه زندگى آنها را به شكل ديگرى ترسيم مى نمايد: شبى است تـاريـك و ظلمانى پرخوف و خطر, باران به شدت مى بارد, ازكرانه هاى افق برق پرنورى مى جهد, صداى غرش وحشتزا و مهيب رعد, نزديك است پرده هاى گوش را پاره كند, انسانى بى پناه در دل ايـن دشـت وسـيـع و ظـلمانى ,حيران و سرگردان مانده است , باران پرپشت , بدن او را مرطوب سـاخته , نه پناهگاه مورد اطمينانى وجود دارد كه به آن پناه برد و نه ظلمت اجازه مى دهد گامى بـه سوى مقصد بردارد قرآن در يك عبارت كوتاه , حال چنين مسافر سرگردانى را بازگومى كند: ((يـا هـمـانـنـد بـارانـى كـه در شب تاريك , توام با رعد و برق و صاعقه (برسررهگذرانى ) ببارد)) (اوكصيب من السما فيه ظلمات و رعد و برق ).
سـپـس اضافه مى كند ((آنها از ترس مرگ انگشتها را در گوش خود مى گذارند تاصداى وحشت انگيز صاعقه ها را نشنوند)) (يجعلون اصـابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت ) و در پايان آيه مى فرمايد: ((وخداوند به كافران احاطه دارد)) وآنها هركجا بروند در قبضه قدرت او هستند (واللّه محيط بالكافرين ).
(آيـه 20) ـ بـرقها پى در پى بر صفحه آسمان تاريك جستن مى كند: ((نور برق آنچنان خيره كننده است كه نزديك است چشمهاى آنها را بربايد)) (يكاد البرق يخطف ابصارهم ).
((هـر زمـان كـه بـرق مـى زنـد و صفحه بيابان تاريك , روشن مى شود, چندگامى درپرتو آن راه مـى رونـد, ولـى بـلافاصله ظلمت بر آنها مسلط مى شود و آنها در جاى خودمتوقف مى گردند)) (كلما اض لهم مشوافيه و اذا اظلم عليهم قاموا).
آنـهـا هرلحظه خطر را در برابر خود احساس مى كنند, چرا كه در دل اين بيابان نه كوهى به چشم مـى خـورد, و نـه درخـتى تا از خطر رعد و برق و صاعقه جلوگيرى كند, هرآن ممكن است هدف صـاعـقـه اى قرار گيرند و در يك لحظه خاكستر شوند!حتى اين خطر وجود دارد كه غرش رعد, گوش آنها را پاره و نور خيره كننده برق چشمشان را نابينا كند, آرى ((اگر خدا بخواهد گوش و چـشـم آنـهـا را از مـيان مى بردچرا كه خدا به هر چيزى توانا است )) (ولو شااللّه لذهب بسمعهم و ابصارهم ان اللّه على كل شى قدير).
افـسـوس كـه بـه پـناهگاه مطمئن ايمان پناه نبرده اند تا از شر صاعقه هاى مرگبارمجازات الهى وجهاد مسلحانه مسلمين نجات يابند.